«وَ قَالَ سُوَيْدُ بْنُ غَفَلَةَ: لَـمَّا مَرِضَتْ فَاطِمَةُ3، الْـمَرْضَةَ الَّتِي تُوُفِّيَتْ فِيهَا، اجْتَمَعَت إِلَيْهَا نِسَاءُ الْـمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ [در بلاغات النساء، ص32 چنين آمده است: «...عطيه العوفي قَالَ: لما مرضت فاطمه3، الْـمَرْضَةَ الَّتِي تُوُفِّيَتْ فِيهَا دَخَلَ النِّساء عَلَيْهَا...»، «عطيه عوفی گفت: هنگامی كه حضرت فاطمه3 بيمار شدند، همان بيماری كه از آن وفات يافت، زنان بر آن حضرت وارد شدند. در اين متن، بر خلاف متن «احتجاج» و «شرح ابن ابی الحديد» تنها «زنان» آمده است، از انصار و مهاجر نامی نمیبرد.
- در شرح ابن ابیالحديد، الجزء السادس عشر، ص233، آمده است:[1] هنگامی كه دختر رسول خدا6، بيمار شد و بيماريش شدت يافت، زنانی از زنان مهاجرين و انصار نزد وی جمع شدند.][2]
و به آن حضرت عرض كردند: ای دختر رسول خدا6 با اين بيماری چگونه صبح كردی؟
فَحَمِدَتِ اللهَ وَ صَلَّتْ عَلَى أَبِيهَا صَلَّي اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ ثم[3] قَالَتْ:
أَصْبَحْتُ وَ اللهِ عَائِفَةً لِدُنْيَاكنَّ، قَالِيَةً لِرِجَالِكنَّ لَفَظْتُهُمْ بَعْدَ أَنْ عَجَمْتُهُمْ، وَ شَنَأْتُهُمْ بَعْدَ أَنْ سَبَرْتُهُمْ. فَقُبْحاً لِفُلُولِ الْحَدِّ وَ اللَّعِبِ بَعْدَ الْجِدِّ وَ قَرْعِ الصَّفَاةِ وَ صَدْعِ الْقَنَاةِ. . . »
یعنی: حضرت زهرا3 سپاس خدا را به جای آورد و بر پدرش درود فرستاد و پس از آن فرمود: به خدا سوگند! ديگر مرا به دنيا و زندگی در ميان شما علاقهای نيست و بر مردان شما خشمگينم، بعد از اينكه آنها را آزمودم و به دور افكندم (چه آنان را ضعيف و بی اراده يافتم و به كلی چشم از ياری و كمك آنها بربستم و رهايشان كردم و ديگر پس از اين صحنهها از آنها متنفر و بيزارم). پس چه زشت است كندی آنچه كه تيزی از آن مطلوب است و به پوچی پرداختن بعد از جديت و كوبيدن سنگ خارا (منظور انجام كارهای سخت و مبارزه و حمله بر دشمن) و شكافته شدن سر نيزهها.
شرح مختصر
حضرت زهرا3 پس از حمد و ستايش خدا و درود بر پيامبر6، ابتدا اظهار نفرت و انزجار شديد از اجتماع مدينهٔ النّبی6 مینمايد، خصوصا نسبت به مهاجر و انصار، به سبب فرصت طلبی و سكوت آنها و هماهنگی ايشان با جريانات انحرافی پس از رحلت رسول خدا6.
زمانی كه حضرت فاطمه3 برای برگرداندن خلافت به جای اصليش به در منازل آنها رفت و از آنان ياری طلبيد، به كمك وی نشتافتند و با شنيدن خطبه وی واكنشی در برابر حكومت غاصب نشان ندادند. حضرت زهرا3 آنها را به ميوه تلخی تشبيه میكند كه انسان ناآگاهانه آن را در دهان میگذارد و از شدت تلخی، آن را از دهان بيرون میاندازد.
سپس میفرمايد: حال كه مردان شما را آزمودم و دانستم كه دنبال رفاه دنيا هستند و سستی و بی حالی را برگزيدهاند، از آنها بيزارم و بعد ادامه میدهد: چه زشت است برای آن مردان كه روزی برای گسترش اسلام و عدالت، فداكاريها كردند. اكنون كه از آنها شجاعت، همت و دفاع از حق انتظار میرود، در برابر باطل محافظه كارتر و ترسو شدهاند و وارد بازيهای سياسی شده، همه ی ارزشهای اسلامی را به بازی و معامله گرفتهاند.[4]
ادامهى خطبه
«خَطَلِ الْآرَاءِ وَ زَلَلِ الْأَهْوَاءِ وَ بِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَـهُمْ أَنْفُسُهُمْ: أَنْ سَخِطَ اللَّـهُ عَلَيْهِمْ، وَ فِي الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ لَا جَرَمَ لَقَدْ قَلَّدْتُهُمْ رِبْقَتَهَا، وَ حَمَّلْتُهُمْ أَوْقَتَهَا وَ شَنَنْتُ عَلَيْهِمْ غَارَاتِهَا، فَجَدْعاً وَ عَقْراً وَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ وَيْحَهُمْ أَنَّى زَعْزَعُوهَا عَنْ رَوَاسِي الرِّسَالَةِ، وَ قَوَاعِدِ النُّبُوَّةِ وَ الدَّلَالَةِ وَ مَهْبِطِ الرُّوحِ الْأَمِينِ، وَ الطَّبِينِ بِأُمُورِ الدُّنْيَا وَ الدِّينِ؟ أَلا ذلِك هُوَ الْخُسْرانُ الْـمُبِينُ! وَ مَا الَّذِي نَقَمُوا مِنْ أَبِي الْحَسَنِ عليه السلام؟! نَقَمُوا مِنْهُ وَ اللهِ نَكيرَ سَيْفِهِ وَ قِلَّةَ مُبَالاتِهِ بِحَتْفِهِ وَ شِدَّةَ وَطْأَتِهِ، وَ نَكالَ وَقْعَتِهِ، وَ تَنَمُّرَهُ فِي ذَاتِ الله. . .».
ترجمه
(و چه زشت است) افكار و آراء مختلف و نابخردانه و تمايلات نادرست. و (مردان شما برای سرای آخرتشان) چه ذخيره شوم و بدی پيش فرستادند، كه موجب خشم و غضب الهی بر آنها گرديد، و در عذاب جاودانه الهی گرفتار آمدند و مسئوليت بار سنگين خلافت و مشكلات و مثالب آن بر دوش خود آنها درآمد و يورش و تاخت و تاز از اطراف، بر آنها شروع شد و ناگزير، ستمگران را پراكندگی و تفرقه و هلاكت و نابودی و دوری از عنايت و لطف خداوند متعال است. وای بر آنها! چگونه خلافت را از پايگاههای محكم رسالت و اساس و پايههای نبوت و رهبری و محل نزول وحی و از كسی كه به امور دنيا و دين آگاه و حاذق بود به ديگر جای منتقل ساختند (يا از جايگاه به حق خود بيرون بردند).
آگاه باشيد كه اين بزرگترين خسران آشكار است
چه عاملی سبب شد كه با ابو الحسن (حضرت علی7) انتقام جويانه برخورد نمايند؟ به خدا سوگند به خاطر شمشير برندهاش كه باطل برانداز بود انتقام گرفتند (كه هر گونه ظلم، فساد و باطل را انكار میكرد) به خاطر اينكه او نسبت به مرگ بی اعتنا بود و سرسختانه باطل را لگدكوب میكرد و در برخورد با دشمنان سخت گير بود و آنان را مجازات میكرد و در راه خدا و برای خدا سخت كوش و سهمگين بود.
حضرت زهرا3 فتنه سقيفه را انحراف از اصول جامعه سالم و الهی میداند كه تعصبهای قومی و قبيلهای، بازيهای سياسی، گروه گرايی و فرصت طلبیها، جايگزين معيار و ارزشهای الهی گرديده است. سپس فضايل و كرامات و ويژگيهای منحصر به فرد علی7 را بر شمرد، كه اين فضايل و عظمت را عامل طرد وی از صحنه خلافت دانست، و زنان مدينه را به پيامدهای ناگوار انحراف از مسير امامت هشدار داد. و غاصبين خلافت و شاهدان بی تفاوت را به عنوان قوم ظالم و ستمگر معرفی فرمود، كه عاقبت آنان دور شدن از رحمت خداوند است.
ادامهى خطبه
«وَ تَاللهِ لَوْ مَالُوا عَنِ الْـمَحَجَّةِ اللَّائِحَةِ وَ زَالُوا عَنْ قَبُولِ الْحُجَّةِ الْوَاضِحَةِ لَرَدَّهُمْ إِلَيْهَا، وَ حَمَلَهُمْ عَلَيْهَا وَ لَسَارَ بِهِمْ سَيْراً سُجُحاً، لَا يَكلُمُ خِشَاشُهُ، وَ لَا يَكلُّ سَائِرُهُ وَ لَا يُمَلُّ رَاكبُهُ وَ لَأَوْرَدَهُمْ مَنْهَلًا نَمِيراً صَافِياً رَوِيّاً، تَطْفَحُ ضَفَّتَاهُ وَ لَا يَتَرَنَّقُ جَانِبَاهُ، وَ لَأَصْدَرَهُمْ بِطَاناً وَ نَصَحَ لَهُم سِرّاً وَ إِعْلَاناً، وَ لَمْ يَكنْ يُحَلَّى مِنَ الْغِنَى بِطَائِلٍ، وَ لَا يَحْظَى مِنَ الدُّنْيَا بِنَائِلٍ، غَيْرَ رَيِّ النَّاهِلِ وَ شُبْعَةِ الْكافِلِ وَ لَبَانَ لَهُمُ الزَّاهِدُ مِنَ الرَّاغِبِ وَ الصَّادِقُ مِنَ الْكاذِبِ. . . ».
در کتاب «احتجاج علی أهل اللّجاج (طبرسی)» از سوید بن غفله روایت شده است:
چون فاطمه3 بیمار شد به آن بیماری که موجب رحلت آن حضرت گردید؛ به هنگام شدّت یافتن بیماریش گروهی از زنان مهاجر و انصار به عیادتش جمع شدند.
گفتند: ای دختر رسول خدا! وضع بیماریت چگونه است و با آن چه میکنی؟
فَحَمِدَتِ اللهَ وَ صَلَّتْ عَلَى أَبِيهَا 6 ثُمَّ قَالَتْ:
آن حضرت ستایش خداوند سبحان کرده بر پدرش درود فرستاد، و سپس گفت:
أَصْبَحْتُ وَ اللهِ عَائِفَةً لِدُنْيَاكنَّ قَالِيَةً لِرِجَالِكنَّ
حالم به گونهای است که از دنیای شما بسی بیزار و مردانتان را دشمن میدارم!
لَفَظْتُهُمْ بَعْدَ أَنْ عَجَمْتُهُمْ وَ سَئِمْتُهُمْ بَعْدَ أَنْ سَبَرْتُهُمْ
حال و قالشان را آزمودم و از آنچه کردند، بسی ناخشنودم و آنان را به کناری نهادم.
فَقُبْحاً لِفُلُولِ الْحَدِّ
چقدر زشت است فرسودگی و سستی بعد از جدیت، تلاش و تیزی! (مردان شما در زمان «رسول خدا» شمشیر تیز و بُرّان بودند، ولی پس از رحلت آن حضرت فرسوده شدند)
وَ اللَّعِبِ بَعْدَ الْجِدِّ
و چه زشت است به بازیچه گرفتن پس از جدیت و قاطعیت! (آنها قبلا برای پیشرفت دین از خود قاطعیت نشان میدادند و لی اکنون کار را به بازی گرفته و از جانشین حقیقی پیامبر6 جانبداری نکردند)
وَ قَرْعِ الصَّفَاةِ
چرا که چون تیغ زنگار خورده نابرّا
وَ صَدْعِ الْقَنَاةِ
و چون نیزه از قد دو نیم شده،
وَ خَتْلِ الْآرَاءِ
و صاحبان اندیشههای تیره و نارسایند.
وَ زَلَلِ الْأَهْوَاءِ
لغزشهای ناشی از هوا و هوسها!
﴿وَ بِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّـهُ عَلَيْهِمْ وَ فِي الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ﴾[5]
چه بد ذخیرهای از پیش برای خود فرستادند. خشم خداوند را به جان خریدند و در آتش و نیران پایندهاند.
لَا جَرَمَ لَقَدْ قَلَّدْتُهْم رِبْقَتَهَا وَ حَمَّلْتُهُمْ أَوْقَتَهَا
از سر ناچاری، ریسمان امور و وظایف را به گردن آنان انداخته، سنگینی و مسئولیت کار را بدانها واگذاردم.
وَ شَنَنْتُ عَلَيْهِمْ غَارَهَا
و ننگ عدالت کشی را بر آنها بار کردم.
فَجَدْعاً وَ عَقْراً
نفرین ابد بر این مکاران!
وَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ
دور باشند از رحمت حق این ستمکاران!
وَيْحَهُمْ، أَنَّى زَعْزَعُوهَا عَنْ رَوَاسِي الرِّسَالَةِ وَ قَوَاعِدِ النُّبُوَّةِ وَ الدَّلَالَةِ
وای بر آنان! از چه رو تمرکز حق را در مرکز خود سبب نگشتند و از این راه، خلافت را از پایههای نبوّت دور داشتند.
وَ مَهْبِطِ الرُّوحِ الْأَمِينِ وَ الطَّبِينِ بِأُمُورِ الدُّنْيَا وَ الدِّينِ
و از سرایی که محل نزول جبرئیل بود، به دیگرسرا بردند و از ید قدرت کاردانان دین و دنیا خارج ساختند.
﴿ أَلا ذلِك هُوَ الْخُسْرانُ الْـمُبِينُ﴾[6]
به هوش! که زیانی بس بزرگ است!
وَ مَا الَّذِي نَقَمُوا مِنْ أَبِي الْحَسَنِ7 نَقَمُوا وَ اللّـَه
چه چیزی سبب گردید تا از ابوالحسن، علی7 عیبجویی کنند؟ عیب او گفتند؛
نَكيرَ سَيْفِهِ
زیرا شمشیرش، خویش و بیگانه، شجاع و ترسو نمیشناخت.
وَ قِلَّةَ مُبَالاتِهِ لِـحَتْفِهِ
دریافتند که او به مرگ توجهی ندارد.
وَ شِدَّةَ وَطْأَتِهِ
دیدند که او چگونه بر آنها میتازد و آنان را به وادی فنا میافکند.
وَ نَكالَ وَقْعَتِهِ
و برخی را برای عقوبت و سرمشق دیگران باقی میگذارد.
وَ تَنَمُّرَهُ فِي ذَاتِ اللهِ
به کتاب خدا مسلط و دانا، و خشم او در راه خوشنودی خداوند بود.
وَ تَاللهِ لَوْ مَالُوا عَنِ الْـمَحَجَّةِ اللَّائِحَة
به خداوند سوگند اگر از طریق آشکار و نمایان حق منحرف شده
وَ زَالُوا عَنْ قَبُولِ الْحُجَّةِ الْوَاضِحَةِ
و از قبول دلایل و حجتهای روشن و مبین، امتناع مینمودند،
لَرَدَّهُم إِلَيْهَا وَ حَمَلَهُمْ عَلَيْهَا
آنان را به راه مستقیم، هادی و رهنمون میشد و از انحراف و اعوجاج آنان جلوگیری مینمود.
وَ لَسَارَ بِهِمْ سَيْراً سُجُحاً لَا يَكلُمُ حشاشه وَ لَا يَكلُّ سَائِرُهُ وَ لَا يَمَلُّ رَاكبُهُ
[به خداوند سوگند، اگر مردانتان در خارج نشدن زمام امور، از دستان علی پای میفشردند و تدبیر کار را آنچنان که پیامبر بدو سپرده بود، تحویل او میدادند]، علی آن را به سهولت راه میبرد و این شتر را به سلامت به مقصد میرساند، آن گونه که حرکت این شتر رنج آور نمیشد.
وَ لَأَوْرَدَهُمْ مَنْهَلًا نَمِيراً صَافِياً رَوِيّاً
علی آنان را به آبشخوری صاف و مملو و وسیع هدایت میکرد
تَطْفَحُ ضَفَّتَاهُ وَ لَا يَتَرَنَّقُ جَانِبَاهُ
که آب از اطرافش سرازیر میشد و هرگز رنگ کدورت به خود نمیگرفت.
وَ لَأَصْدَرَهُمْ بِطَاناً
او آنان را از این آبشخور، سیراب به در میآورد.
وَ نَصَحَ لَهُمْ سِرّاً وَ إِعْلَاناً
علی خیر و نیکی را در نهان و آشکار برای آنان خوش میداشت.
وَ لَمْ يَكنْ يَتَحَلَّى مِنَ الدُّنْيَا بِطَائِلٍ
[او اگر بر مسند مینشست] هرگز بهرهای فراوان از بیت المال را به خود اختصاص نمیداد.
وَ لَا يَحْظَى مِنْ الدُّنْيا بِنَائِلٍ
و از فزونی و ثروت دنیا جز به مقدار نیاز برداشت نمیکرد.
غَيْرَ رَيِّ النَّاهِلِ وَ شُبْعَةِ الْكلِّ،
به مقدار آبی که تشنگی را فرو نشاند و خوراکی که گرسنگی را برطرف نماید.
وَ لَـبَانَ لَـهُمُ الزَّاهِدُ مِنَ الرَّاغِبِ وَ الصَّادِقُ مِنَ الْكاذِبِ
(در آن هنگام)، مرد پارسا از «تشنۀ حُطامِ دنیا» بازشناخته میشد و راستگو از دروغگو متمایز میگشت، [در این صورت، ابواب برکات آسمانی و زمین بر آنان گشوده میشد ولی خداوند به زودی، آنان را به سبب اعمال و کردارشان مؤاخذه خواهد کرد].
﴿وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ
زیرا اگر ساکنان شهرها و آبادیها ایمان آورده خدا ترسی پیشه میساختند برکات زمین و آسمان را بر آنان فرو میریختیم.
وَ لكنْ كذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكسِبُونَ﴾[7]
امّا آنان دروغ گفتند و ما آنان را در برابر آنچه که به دست آورده بودند، گرفتار آوردیم
﴿وَ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْ هؤُلاءِ سَيُصِيبُهُمْ سَيِّئاتُ ما كسَبُوا
و کسانی از اینان که ستم روا داشتند نتیجه سوء کردارشان را به زودی خواهند یافت.
وَ ما هُمْ بِمُعْجِزِينَ﴾[8]
آنان هرگز بر ما چیرگی نخواهند یافت».
أَلَا هَلُمَّ فَاسْمَعْ
بیایید! و بشنوید!
وَ مَا عِشْتَ أَرَاك الدَّهْرَ عَجَبا ﴿وَ إِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ﴾
روزگار چه طرفه معجونی در نهان دارد و چه بازیچهها یکی از پس دیگری آشکار میسازد «و اگر میخواهی از چیزی تعجب کنی پس عجیب گفتار آنهاست».
لَيْتَ شِعْرِي إِلَى أَيِّ سِنَادٍ اسْتَنَدُوا
ای کاش میدانستم به چه پناهگاهی تکیه دادهاند؟
وَ إِلَى أَيِّ عِمَادٍ اعْتَمَدُوا
و کدامین ستون را پشتیبان گرفتهاند؟
وَ بِأَيَّةِ عُرْوَةٍ تَمَسَّكوا
و به کدامین ریسمان تمسّک جستهاند؟
وَ عَلَى أَيَّةِ ذُرِّيَّةٍ أَقْدَمُوا وَ احْتَنَكوا
و بر چه خاندانی پیشقدم شده، استیلا جستهاند؟
﴿لَبِئْسَ الْـمَوْلى وَ لَبِئْسَ الْعَشِيرُ﴾[9]
شگفتا! که بد سرپرستی انتخاب کرده و بد دوستانی برگزیدهاند.
﴿وَ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا﴾[10]
و ستمکاران [که به جای خداوند شیطان را اطاعت نمودند] چه بد مبادله کردند.
اسْتَبْدَلُوا وَ اللهِ الذَّنَابَى بِالْقَوَادِمِ وَ الْعَجُزَ بِالْكاهِلِ
اینان روی بال - به جای پرهای بزرگ - دُم را قرار دادهاند. سر را واگذارده، دُم را اختیار نمودند.
فَرَغْماً لِمَعَاطِسِ قَوْمٍ ﴿يحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يحْسِنُونَ صُنْعاً﴾[11]
به خاک مذلّت ساییده باد! بینی قومی که «خیال کردند با این اعمال کار خوبی را انجام دادهاند».
﴿أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْـمُفْسِدُونَ وَ لكنْ لا يَشْعُرُونَ﴾[12]
بدانید که آنان فاسدند، ولی خود نمیدانند».
وَيْحَهُمْ ﴿أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدى فَما لَكمْ كيْفَ تَحْكمُونَ﴾[13]
وای بر آنان! «آیا آن کس که مردم را به راه راست فرا میخواند، سزاوار پیروی است یا آنکه خود راه را نمیداند؟ وای بر شما! چه بد داوری میکنید».
أَمَا لَعَمْرِي لَقَدْ لَقِحَتْ فَنَظِرَةٌ رَيْثَمَا تُنْتَجُ
هان، به جان خودم سوگند که نطفۀ این، بسته شده است. [و شتر این فتنه، آبستن شده به همین زودی خواهد زایید] انتظار بکشید تا این فساد در پیکر اجتماع اسلامی منتشر شود.
ثُمَّ احْتَلَبُوا مِلْءَ الْقَعْبِ دَماً عَبِيطاً وَ ذُعَافاً مُبِيداً
سپس، از پستان شتر خون و زهری که زود هلاک کننده است، بدوشید.
﴿هُنَالِك يَخْسَرُ الْـمُبْطِلُونَ﴾[14]
«در اینجاست که پویندگان راه باطل زیان بینند»
وَ يُعْرَفُ الْبَاطِلُونَ غِبَّ مَا أُسِّسَ الْأَوَّلُونَ
مسلمانانی که در پی خواهند آمد، درمی یابند که احوال مسلمانان صدر اسلام چگونه بوده است.
ثُمَّ طِيبُوا عَنْ دُنْياکمْ أَنْفُساً وَاطْمَئِنُّوا لِلْفِتْنَةِ جَأْشاً
قلبتان با فتنهها آرام خواهد گرفت.
وَ أَبْشِرُوا بِسَيْفٍ صَارِمٍ
بشارتتان باد به شمشیرهای کشیده و بُرّا،
وَ سَطْوَةِ مُعْتَدٍ غَاشِمٍ
و حمله جائر و متجاسر ستمکار
وَ بِهَرْجٍ شَامِلٍ
و درهم شدن امور همگان
وَ اسْتِبْدَادٍ مِنَ الظَّالِمِينَ
و خود رأیی ستمگران!
يَدَعُ فَيْئَكمْ زَهِيداً
غنایم و حقوق شما را اندک خواهند داد.
وَ جَمْعَكمْ حَصِيداً
و جمع شما را با شمشیرهایشان دور خواهند کرد.
فَيَا حَسْرَتَى لَكمْ
و شما جز میوه حسرت برداشت نخواهید نمود.
وَ أَنَّى بِكمْ
کارتان به کجا خواهد انجامید؟
وَ قَدْ عَمِيَتْ عَلَيْكمْ
در حالی که «حقایق امور بر شما مخفی گردیده است.
﴿أَ نُلْزِمُكمُوها وَ أَنْتُمْ لَها كارِهُونَ﴾[15]
آیا شما را به کاری وادارم که از آن کراهت دارید؟».
گفتگوی فاطمه3 با مردان مهاجر و انصار
قَالَ سُوَيْدُ بْنُ غَفَلَةَ فَأَعَادَتِ النِّسَاءُ قَوْلَهَا 3 عَلَى رِجَالِهِنَّ
سوید میگوید: زنان حاضر در مجلس، سخنان حضرت فاطمه3 را پیش مردان خود بازگو و تکرار کردند.
فَجَاءَ إِلَيْهَا قَوْمٌ مِنَ الْـمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ مُعْتَذِرِينَ وَ قَالُوا:
در پی آن، گروهی از بزرگان و رؤسای مهاجران و انصار در حالی که اعتذار میجستند و اظهار ندامت ميكردند، نزد حضرت زهرا3 آمدند و به آن حضرت گفتند:
يَا سَيِّدَةَ النِّسَاءِ لَوْ كانَ أَبُو الْحَسَنِ ذَكرَ لَنَا هَذَا الْأَمْرَ قَبْلَ أَنْ يُبْرَمَ الْعَهْدُ وَ يُحْكمَ الْعَقْدُ لَمَا عَدَلْنَا عَنْهُ إِلَى غَيْرِهِ
ای سرور زنان عالم! اگر ابو الحسن، (علی7) برای ما حقایق را عنوان میکرد، پیش از آنکه ما با دیگری (ابوبکر) عهدِ وثیق و پیمانِ استوار و محکم بسته باشیم، هرگز از او روی برنتافته به دیگری میل نمیکردیم.
فَقَالَتْ3 إِلَيْكمْ عَنِّي
حضرت فاطمه3 فرمود: دنبال کار خود بروید.
فَلَا عُذْرَ بَعْدَ تَعْذِيرِكمْ وَ لَا أَمْرَ بَعْدَ تَقْصِيرِكم
دیگر پس از این عذرخواهی دروغین، عذری نیست و پس از این کوتاهی و تقصیرتان، کاری نیست.
[من مسئولیت بازگویی حقایق را داشتم (نصیحتی بود از من به شما) و حجّت را بر شما تمام کردم].
[1] . «قال ابوبكر: . . . عن عبداله بن حسن بن حسن، عن امه فاطمه بنت الحسين3، قالت: لما اشتد بفاطمه بنت رسول الله صَلَّي اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ الوجع و ثقلت في علتها، اجتمع عندها نساء من نساء المهاجرين و الانصار. . . »
[2] . ليعدنها، فَقُلْنَ لَهَا: كَيْفَ أَصْبَحْتَ من علتك يا ابنة رسول الله6؟ فَقُلْنَ لَهَا: كَيْفَ أَصْبَحْتَ مِنْ عِلَّتِك يَا ابْنَةَ رَسُولِ اللَّـهِ6؟
[3] . [در بلاغات النساء و شرح ابن ابىالحديد، اين عبارت ذكر نشده است.]
[4] . ر. ك. خطبه حضرت فاطمه زهراء آيت ا. . منتظرى، صص 267- 266.
[5] . سوره مائده، آيه 80.
[6] . سوره زمر، آیه 15.
[7] . سوره اعراف: آیه 96.
[8] . سوره زمر: آیه 51.
[9] . سوره حج: آیه 13.
[10] . سوره کهف: آیه 50.
[11] . سوره بقره: آیه 12.
[12] . سوره بقره: آیه 12.
[13] . سوره یونس: آیه 35.
[14] . سوره جاثيه، آيه 27.
[15] . سوره هود، آیه 28.