borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
رنج نامه کوثر آفرینش «جلد اول»
جملات حكمت آميز نهج البلاغه درباره دنيا

. شگفت از آباد کننده دنیا

عَجِبْتُ لِمَنْ أَنْكَرَ النَّشْأَةَ الْأُخْرَى، وَ هُوَ يَرَى النَّشْأَةَ الْأُولَى، وَ عَجِبْتُ لِعَامِرٍ دَارَ الْفَنَاءِ وَ تَارِكٍ دَارَ الْبَقَاء.[1]

در شگفتم از کسی که ورود به جهان دیگر را انکار می‌‌کند، در حالی که ورود به جهان نخست را می‌‌نگرد و در شگفتم از آباد کننده این جهان ناپایدار و رها کننده آن سرای جاویدان.

2. علت هلاکت گذشتگان

إِنَّمَا هَلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ بِطُولِ آمَالِهِمْ وَ تَغَيُّبِ آجَالِهِمْ.

پيشينيان شما در حقيقت به سبب درازي آرزوها و از ياد بردن اجل‌هايشان به هلاكت افتادند.[2]

3. از علاقة دنیا بکاهید!

و من کلام له7 کان کثيرا ما ينادی به اصحابه - : تَجَهَّزُوا، رَحِمَكُمُ اللهُ، فَقَدْ نُودِيَ فِيكُمْ بِالرَّحِيلِ، وَ أَقِلُّوا الْعُرْجَةَ عَلَى الدُّنْيَا، وَ انْقَلِبُوا بِصَالِحِ مَا بِحَضْرَتِكُمْ مِنَ الزَّادِ، فَإِنَّ أَمَامَكُمْ عَقَبَةً كَئُوداً، وَ مَنَازِلَ مَخُوفَةً مَهُولَةً لَا بُدَّ مِنَ الْوُرُودِ عَلَيْهَا، وَ الْوُقُوفِ عِنْدَهَا. وَ اعْلَمُوا أَنَّ مَلَاحِظَ الْـمَنِيَّةِ نَحْوَكُمْ دَانِيَةٌ، وَ كَأَنَّكُمْ بِمَخَالِبِهَا وَ قَدْ نَشِبَتْ فِيكُمْ، وَ قَدْ دَهَمَتْكُمْ فِيهَا مُفْظِعَاتُ الْأُمُورِ، وَ مُعْضِلَاتُ الْـمَحْذُورِ. فَقَطِّعُوا عَلَائِقَ الدُّنْيَا وَ اسْتَظْهِرُوا بِزَادِ التَّقْوَى.

کلامی است از امیرالمومنین علی7 که در بسیاری از اوقات به صدای بلند، اصحاب خود را با آن خطاب می‌‌فرمود:

خدا شما را رحمت کند، آماده شوید. پس به تحقیق، ندای کوچ کردن (از این دنیا) به شما داده شده است. اعتماد و علاقه خویش را نسبت به ماندن در دنیا کم کنید و با توشه‌ای مناسب و پسندیده که در اختیار دارید، از دنیا به آخرت منتقل شوید! پس بی گمان در برابر شما گردنه‌ای است که، بالا رفتن از آن دشوار است و در راهتان منزل‌هایی است ترس آور و هولناک که انسان از وارد شدن و توقف در آن‌ها ناگزیر است.

پس بدانید! که دیدگان مرگ (یا نگاه کردن آن از گوشه چشم به شما) به طرف شما نزدیک است، گویی شما در چنگال‌های آن اسير هستید، که به راستی آن چنگال‌ها به تنتان فرو رفته است، و به تحقیق؛ مرگ، كه سختی‌های طاقت فرسا و دشواری‌‌‌هایی دارد و از آن بیمناک و بر حذر هستید، شما را فرا گرفته است. پس علاقه و وابستگی‌های خود را از دنیا قطع کنید و توشه تقوی را پشتیبان خود قرار دهید و از آن یاری جویید.[3]

4. برای آخرت آفریده شده‌ای نه دنیا

فِي وَصِيَتِه لِلحَسَن7 : وَ اعْلَمْ يَا بُنَيَّ! أَنَّكَ إِنَّمَا خُلِقْتَ لِلْآخِرَةِ لَا لِلدُّنْيَا وَ لِلْفَنَاءِ لَا لِلْبَقَاءِ وَ لِلْمَوْتِ لَا لِلْحَيَاةِ، وَ أَنَّكَ فِي مَنْزِلِ قُلْعَةٍ وَ دَارِ بُلْغَةٍ وَ طَرِيقٍ إِلَى الْآخِرَةِ وَ أَنَّكَ طَرِيدُ الْـمَوْتِ الَّذِي لَا يَنْجُو مِنْهُ هَارِبُهُ، وَ لَا يَفُوتُهُ طَالِبُهُ، وَ لَا بُدَّ أَنَّهُ مُدْرِكُهُ.[4]  

سفارشي است از امام علی7 به فرزندش حضرت حسن7: بدان پسرم! تو برای آخرت آفریده شده‌ای نه برای دنیا، برای فنا نه برای بقا، برای مردن نه برای زیستن دائم، تو در منزل کوچ هستی که رهگذری است به سوی آخرت. به راستی که مرگ در پی توست و فرار کننده از مرگ را رهایی نیست و از دست جوینده خود رها نمي‌شود و سرانجام او را می‌‌‌گیرد.[5]

5. اندازه هر چیز

جَعَلَ اللهُ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدْراً، وَ لِكُلِّ قَدْرٍ أَجَلًا، وَ لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَاباً.

(خداوند متعال) برای هر چیزی اندازه‌ای و برای هر اندازه‌ای پایانی و برای هر پایانی، حساب و کتابی قرار داده است.[6]

6. دنیا انسان را غافل می‌‌کند.

كَأَنَّكُمْ مِنَ الْـمَوْتِ فِي غَمْرَةٍ، وَ مِنَ الذُّهُولِ فِي سَكْرَة.

گویی در حال احتضار هستید و گویی در اثر غفلت، از خود بی خود می‌‌باشید.[7]

7. یکی بودن خداوند مرگ و زندگی

مِنْ وَصَاياه لِابْنِهِ الْحَسَن7 : وَ اعْلَمْ أَنَّ مَالِكَ الْـمَوْتِ هُوَ مَالِكُ الْحَيَاةِ، وَ أَنَّ الْخَالِقَ هُوَ الْـمُمِيتُ، وَ أَنَّ الْـمُفْنِيَ هُوَ الْـمُعِيد.

امیرمؤ منان7 در سفارش به فرزند بزرگوارش حسن7 می‌‌فرماید: بدان که خداوند مرگ، همان خداوند زندگی است. و آن که می‌‌آفریند، هموست که می‌‌میراند. و آن که نابود می‌‌‌کند هموست که باز می‌‌گرداند.[8]

8. کارهای بیهوده

وَ مِنَ الْعَنَاءِ أَنَّ الْـمَرْءَ يَجْمَعُ مَا لَا يَأْكُلُ، وَ يَبْنِي مَا لَا يَسْكُنُ، ثُمَّ يَخْرُجُ إِلَى اللهِ تَعَالَى لَا مَالًا حَمَلَ، وَ لَا بِنَاءً نَقَلَ.

یکی از رنج‌ها این است؛ که انسان چیزی را فراهم آورد که نمی‌خورد و بنایی بسازد که در آن سکونت نمی‌کند و سپس به جانب خدای تعالی می‌‌رود در حالی که نه مالی با خود می‌‌برد و نه ساختمانی منتقل می‌‌کند![9]

9. خسر الدنیا و الاخرة

فَانْظُرْ يَا شُرَيْحُ! لَا تَكُونُ ابْتَعْتَ هَذِهِ الدَّارَ مِنْ غَيْرِ مَالِكَ، أَوْ نَقَدْتَ الثَّمَنَ مِنْ غَيْرِ حَلَالِكَ! فَإِذَا أَنْتَ قَدْ خَسِرْتَ دَارَ الدُّنْيَا وَ دَارَ الْآخِرَةِ!.  

(امام علی7 خطاب به قاضی خود، شریح بن حارث فرمود: ) توجه کن ای شریح! مبادا این خانه را جز از مال خودت خریده باشی یا بهای آن را جز از مال حلال داده باشی، در غیر این صورت هم در دنیا و هم در سرای آخرت زیان کرده‌ای.[10]

10. دنیا فانی است

فَإِنَّ الدُّنْيَا مُنْقَطِعَةٌ عَنْكَ، وَ الْآخِرَةَ قَرِيبَةٌ مِنْكَ وَ السَّلَام‏.  

همانا دنیا از تو جدا شدنی و آخرت به تو نزدیک است.[11]

11. فریب دنیا را مخورید!

أُولِي الْأَبْصَارِ وَ الْأَسْمَاعِ، وَ الْعَافِيَةِ، وَ الْـمَتَاعِ، هَلْ مِنْ مَنَاصٍ أَوْ خَلَاصٍ ، أَوْ مَعَاذٍ أَوْ مَلَاذٍ، أَوْ فِرَارٍ أَوْ مَحَارٍ، أَمْ لَا؟! ﴿فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ﴾ أَمْ أَيْنَ تُصْرَفُونَ؟! أَمْ بِمَا ذَا تَغْتَرُّون‏!؟.

هان! ای صاحبان دیدگان بینا، گوش‌های شنوا و ای برخورداران از تندرستی و مال و متاع! آیا جای گریزی یا راه نجاتی یا پناهگاهی یا تکیه گاهی یا راه فراری و یا طریق بازگشتی هست یا نیست؟ پس، به کجا باز می‌‌گردید؟ یا کجا می‌‌روید؟ یا فریب چه چیز را می‌‌خورید؟[12]

12. سرای گذر

أَيُّهَا النَّاسُ! إِنَّمَا الدُّنْيَا دَارُ مَجَازٍ وَ الْآخِرَةُ دَارُ قَرَارٍ، فَخُذُوا مِنْ مَمَرِّكُمْ لِمَقَرِّكُمْ.

ای مردم! دنیا سرای گذر است و آخرت جای ماندن، پس از گذرگاه خود برای جای باش خود (توشه) برگیرید.[13]

13. ایام عمر خود را دریاب !

فَاسْتَدْرِكُوا بَقِيَّةَ أَيَّامِكُمْ ، وَ اصْبِرُوا لَهَا أَنْفُسَكُمْ ؛ فَإِنَّهَا قَلِيلٌ فِي كَثِيرِ الْأَيَّامِ الَّتِي تَكُونُ مِنْكُمْ فِيهَا الْغَفْلَةُ وَ التَّشَاغُلُ عَنِ الْـمَوْعِظَةِ.

باقی مانده ایام عمر خود را دریابید و جان‌های خود را برای آن‌ها شکیبا سازید؛ زیرا این چند روزه در مقابل روزهای بسیاری است که در غفلت و روی گردانی از پند و اندرز گذرانیده‌اید.[14]

14. عزت ناپایدار دنیا

أُوصِيكُمْ بِالرَّفْضِ لِهَذِهِ الدُّنْيَا التَّارِكَةِ لَكُمْ، وَ إِنْ لَمْ تُحِبُّوا تَرْكَهَا ... فَلَا تَنَافَسُوا فِي عِزِّ الدُّنْيَا وَ فَخْرِهَا ... فَإِنَّ عِزَّهَا وَ فَخْرَهَا إِلَى انْقِطَاعٍ.

شما را به رها کردن این دنیا توصیه می‌‌کنم، دنیایی که شما را رها می‌‌کند هر چند رها کردن آن را دوست نداشته باشید . . . پس، در عزت دنیا و افتخارات آن رقابت نکنید، زیرا عزت و افتخارات دنیا از بین رفتنی است.[15]

15. مشمولین رحمت حق

رَحِمَ اللهُ امْرَأً سَمِعَ حُكْماً فَوَعَى . . . اغْتَنَمَ الْـمَهَلَ ، وَ بَادَرَ الْأَجَلَ ، وَ تَزَوَّدَ مِنَ الْعَمَل‏.

رحمت خدا بر آن کس (بنده‌ای) که سخن حکیمانه‌ای را شنید و پذیرا شد، . . . مهلت عمر را غنیمت شمرد و بر مرگ پیشی گرفت و از عمل توشه بر گرفت.[16]

16. مذمت دنیا

قَالَ7 فِي ذَمِّ الدُّنيا أَقْرَبُ دَارٍ مِنْ سَخَطِ اللهِ، وَ أَبْعَدُهَا مِنْ رِضْوَانِ الله! ‏.

(در مذدمت دنیا فرمود): دنیا نزدیک‌ترین منزل به سخط خداوند و دورترین منزل از رضای اوست.[17]

17. تعجب از این گوش !

وُقِرَ سَمْعٌ لَمْ يَفْقَهِ الْوَاعِيَةَ، وَ كَيْفَ يُرَاعِي النَّبْأَةَ مَنْ أَصَمَّتْهُ الصَّيْحَةُ.

آن گوشی که فریاد را نشنیده است، چگونه صدای آهسته را می‌‌شنود.[18]

18. آسایش آخرت

إِنَّمَا مَثَلُ مَنْ خَبَرَ الدُّنْيَا كَمَثَلِ قَوْمٍ سَفْرٍ نَبَا بِهِمْ مَنْزِلٌ جَدِيبٌ، فَأَمُّوا مَنْزِلًا خَصِيباً وَ جَنَاباً مَرِيعاً، فَاحْتَمَلُوا وَعْثَاءَ الطَّرِيقِ، فِرَاقَ الصَّدِيقِ، وَ خُشُونَةَ السَّفَرِ، وَ جُشُوبَةَ المَطْعَمِ، لِيَأْتُوا سَعَةَ دَارِهِمْ، وَ مَنْزِلَ قَرَارِهِمْ.

داستان آن کس که دنیا را آزموده همچون حکایت گروه مسافرانی است؛ که فرود آمدن در منزلی خشک و بی آب و علف را خوش ندارند و برآنند تا به جایی پر نعمت و سر سبز و خرم فرود آیند. بنابراین دشواری راه و فراق یار و سختی سفر و ناگواری خوراک را تحمل می‌‌کنند تا به سرای وسيع و منزل آسوده خود درآیند.[19]

19. مذمت دنیا

قَالَ عَلَيهِ السَّلام وَ قَدْ سَمِعَ رَجُلًا يَذُمُّ الدُّنْيَا = أَيُّهَا الذَّامُّ لِلدُّنْيَا ، الْـمُغْتَرُّ بِغُرُورِهَا، الْـمَخْدُوعُ بِأَبَاطِيلِهَا! أَ تَغْتَرُّ بِالدُّنْيَا ثُمَّ تَذُمُّهَا ؟.  

امام7 به کسی که از دنیا نکوهش می‌‌کرد فرمود: ای که از دنیا مذمت می‌‌کنی در حالی که گرفتار غرور آن شده و فریفته باطل‌های آن گردیده‌ای! آیا تو خود مغرور دنیایی و بعد مذمت آن را می‌‌کنی![20]

20. روزگار آرزو

أَلَا وَ إِنَّكُمْ فِي أَيَّامِ أَمَلٍ مِنْ وَرَائِهِ أَجَلٌ ، فَمَنْ عَمِلَ فِي أَيَّامِ أَمَلِهِ قَبْلَ حُضُورِ أَجَلِهِ فَقَدْ نَفَعَهُ عَمَلُهُ ، وَ لَمْ يَضْرُرْهُ أَجَلُهُ وَ مَنْ قَصَّرَ فِي أَيَّامِ أَمَلِهِ قَبْلَ حُضُورِ أَجَلِهِ، فَقَدْ خَسِرَ عَمَلُهُ، وَ ضَرَّهُ أَجَلُهُ.

آگاه باشید! که در روزگاري هستید که مرگ در پی آن است، پس هر که در روزگار آرزومندي و پیش از سرآمدن مهلت، به کار نیک بپردازد، کارهایش به او سود می‌‌بخشد و از فرا رسیدن مرگ زیان نخواهد دید و هر کس در روزگار آرزو قبل از سر آمدن مهلت در انجام کار نیک کوتاهی کند، کارهایش زیان بخش و از فرا رسیدن مرگ زیان خواهد دید.[21]

21. آرزو در دنیا

مَنْ جَرَى فِي عِنَانِ أَمَلِهِ عَثَرَ بِأَجَلِهِ.

هر که با آرزو هم عنان شود، به مرگ و نابودی رسد.[22]

22. توصیف دنیا خواهان

في صفة اهل الدنيا : نَعَمٌ مُعَقَّلَةٌ، وَ أُخْرَى مُهْمَلَةٌ، قَدْ أَضَلَّتْ عُقُولَهَا، وَ رَكِبَتْ مَجْهُولَهَا.  

امام علی7 در توصیف دنیا خواهان می‌‌فرماید: چونان حیواناتی هستند برخی بسته و برخی رها، که خردهایشان را از دست داده‌اند و بیراهه می‌‌روند.[23]

23. زاد و توشه اخروی

وَ إِنَّمَا الدُّنْيَا مُنْتَهَى بَصَرِ الْأَعْمَى، لَا يُبْصِرُ مِمَّا وَرَاءَهَا شَيْئاً، وَ الْبَصِيرُ يَنْفُذُهَا بَصَرُهُ، وَ يَعْلَمُ أَنَّ الدَّارَ وَرَاءَهَا. فَالْبَصِيرُ مِنْهَا شَاخِصٌ، وَ الْأَعْمَى إِلَيْهَا شَاخِصٌ، وَ الْبَصِيرُ مِنْهَا مُتَزَوِّدٌ ، وَ الْأَعْمَى لَهَا مُتَزَوِّد.

دنیا نهایت دید کوردلان است، آنچه در پشت آن است نمی‌بیند (و توجه به آخرت ندارد) اما فرد بینا، دیدش در آن نفوذ می‌‌کند و می‌‌داند که آخرت در ورای آن است. پس کسی که چشم دلش باز است، در دنیا آماده کوچ است، اما کور دل، چشمش را به آن دوخته است. با این بیان، افراد بینا از دنیا برای خود زاد و توشه بر می‌‌گیرند و کوردلان برای دنیا زاد و توشه می‌‌اندوزند.[24]

24. لذت سیری ناپذیر

وَ اعْلَمُوا! أَنَّهُ لَيْسَ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلَّا وَ يَكَادُ صَاحِبُهُ يَشْبَعُ مِنْهُ وَ يَمَلُّهُ إِلَّا الْحَيَاةَ فَإِنَّهُ لَا يَجِدُ فِي الْـمَوْتِ رَاحَةً. وَ إِنَّمَا ذَلِكَ بِمَنْزِلَةِ الْحِكْمَةِ الَّتِي هِيَ حَيَاةٌ لِلْقَلْبِ الْـمَيِّتِ، وَ بَصَرٌ لِلْعَيْنِ الْعَمْيَاءِ وَ سَمْعٌ لِلْأُذُنِ الصَّمَّاءِ وَ رِيٌّ لِلظَّمْآنِ وَ فِيهَا الْغِنَى كُلُّهُ وَ السَّلَامَة.

بدانید! که هیچ چیز نیست مگر این که دارنده‌اش از آن سیر و دلزده می‌‌شود، به جز زندگی، زیرا او (شخص دنیا پرست) در مرگ آسایشی برای خود نمی‌یابد و آن به منزله حکمت است، حکمتی که موجب حیات دل مرده و بینایی چشم کور و شنوایی گوش کر و سیرابی شخص تشنه می‌‌باشد و بی نیازی کامل و سلامت در آن است.[25]

25. فریبندگی دنیا

وَ مَثَلُ مَنِ اغْتَرَّ بِهَا كَمَثَلِ قَوْمٍ كَانُوا بِمَنْزِلٍ خَصِيبٍ فَنَبَا بِهِمْ إِلَى مَنْزِلٍ جَدِيبٍ ، فَلَيْسَ شَيْ‏ءٌ أَكْرَهَ إِلَيْهِمْ وَ لَا أَفْظَعَ عِنْدَهُمْ مِنْ مُفَارَقَةِ مَا كَانُوا فِيهِ إِلَى مَا يَهْجُمُونَ عَلَيْهِ ، وَ يَصِيرُونَ إِلَيْهِ.

حکایت کسی که فریفته این جهان شده، حکایت گروهی است که در منزلی پر نعمت و سرسبز باشند و نخواهند به منزلی خشک و قحطی زده روند. برای اینان چیزی ناخوش‌تر و سخت‌تر از این نیست؛ که از جای خرم و پر نعمت خود جدا شوند و ناگهان به جایی آن چنان بی نعمت و خشک فرود آیند.[26]

26. تجارت بی سود

لَبِئْس‏ الْـمَتْجَرُ أَنْ تَرَى الدُّنْيَا لِنَفْسِكَ ثَمَناً، وَ مِمَّا لَكَ عِنْدَ اللهِ عِوَضاً!.  

تجارت بدی است که انسان دنیا را بهای خویشتن ببیند و به جای نعمت‌ها و رضایت پروردگار در آخرت، زندگی این جهان را برگزیند.[27]

27. ناپایداری دنیا

(يا بُنَيَّ! اعلم) أَنَّ الدُّنْيَا لَمْ تَكُنْ لِتَسْتَقِرَّ إِلَّا عَلَى مَا جَعَلَهَا اللهُ عَلَيْهِ مِنَ النَّعْمَاءِ، وَ الِابْتِلَاءِ وَ الْجَزَاءِ فِي الْـمَعَادِ أَوْ مَا شَاءَ مِمَّا لَا تَعْلَمُ، فَإِنْ أَشْكَلَ عَلَيْكَ شَيْ‏ءٌ مِنْ ذَلِكَ فَاحْمِلْهُ عَلَى جَهَالَتِكَ، فَإِنَّكَ أَوَّلُ مَا خُلِقْتَ بِهِ جَاهِلًا ثُمَّ عُلِّمْت. ‏

دنیا پایدار نباشد جز بر پایه نعمت‌هایی که خداوند در آن مقرر داشته و یا بر بنیاد گرفتاری و پاداش در آخرت، و یا آن چه او بخواهد و تو نمی‌دانی، بنابراین اگر چیزی بر تو مشکل آید آن را بر نادانی خود حمل کن؛ زیرا تو در آغاز آفریدنت نادان بودی، سپس دانا شدی.[28]

28. زيانكاري در دنيا و آخرت

مَعَاشِرَ النَّاسِ! اتَّقُوا اللهَ فَكَمْ مِنْ مُؤَمِّلٍ مَا لَا يَبْلُغُهُ، وَ بَانٍ مَا لَا يَسْكُنُهُ، وَ جَامِعٍ مَا سَوْفَ يَتْرُكُهُ، وَ لَعَلَّهُ مِنْ بَاطِلٍ جَمَعَهُ وَ مِنْ حَقٍّ مَنَعَهُ أَصَابَهُ حَرَاماً ، وَ احْتَمَلَ بِهِ آثَاماً ، فَبَاءَ بِوِزْرِهِ ، وَ قَدِمَ عَلَى رَبِّهِ آسِفاً لَاهِفاً ، قَدْ خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ ، ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْـمُبِين ‏.

اي مردم! از خدا بترسيد؛ چه بسيار آرزومندي كه به آرزوي خود نرسد و سازنده عمارتي كه در آن ساكن بشود و مال اندوزي كه همه را واگذارد و شايد كه آن مال را از راه ناروا گرد آورده و یا با نپرداختن حقي، يا از راه رسيدن به حرامي كه به خاطر آن زير بار گناه رفته است؛ پس گناه آن را به دوش كشيد و با دريغ و اندوه نزد پروردگارش رود (چنين كسي) در دنيا و آخرت زيانكار باشد و اين همان زيان آشكار است.[29]

29. آفت دلبستگي به دنيا

مَنْ لَهِجَ قَلْبُهُ بِحُبِّ الدُّنْيَا الْتَاطَ قَلْبُهُ مِنْهَا بِثَلَاثٍ: هَمٍّ لَا يُغِبُّهُ، وَ حِرْصٍ لَا يَتْرُكُهُ، وَ أَمَلٍ لَا يُدْرِكُه‏.

هر كه دل به دنيا بندد به سه چيز دلبسته گردد: اندوهي دائم، حرصي كه او را وا ننهد و آرزويي كه به آن نخواهد رسيد.[30]

30. سیری ناپذیری آزمند

فَإِنَّ الدُّنْيَا مَشْغَلَةٌ عَنْ غَيْرِهَا وَ لَمْ يُصِبْ صَاحِبُهَا مِنْهَا شَيْئاً إِلَّا فَتَحَتْ لَهُ حِرْصاً عَلَيْهَا وَ لَهَجاً بِهَا وَ لَنْ يَسْتَغْنِيَ صَاحِبُهَا بِمَا نَالَ فِيهَا عَمَّا لَمْ يَبْلُغْهُ مِنْهَا.

همانا دنیا آدمی را به کلی سرگرم خود می‌‌سازد و دنیاپرست به چیزی از آن نرسد، مگر آن که باب حرص و شیفتگی به آن، بر رویش گشوده و به آن چه از این دنیا دست یافته بسنده نمی‌کند تا در پی چیزی که به دست نیامده است برود.[31]

31. احوال متغیر دنیا

الدَّهْرُ يَوْمَانِ: يَوْمٌ لَكَ وَ يَوْمٌ عَلَيْكَ؛ فَإِذَا كَانَ لَكَ فَلَا تَبْطَرْ وَ إِذَا كَانَ عَلَيْكَ فَاصْبِر!.

روزگار (برای تو) دو روز است: روزی که به سود و روزی که به زیان توست، پس آن روز که به سود توست، خوشگذرانی را از حد مگذران، و زمانی که به زیان توست و تهیدست گشتی، صابر و شکیبا باش.[32]

32. دگرگونی احوال دنیا

فِي صِفَةِ الدُّنْيَا - حَالُهَا انْتِقَالٌ، وَ وَطْأَتُهَا زِلْزَالٌ، وَ عِزُّهَا ذُلٌّ، وَ جِدُّهَا هَزْلٌ، وَ عُلْوُهَا سُفْلٌ .

در وصف دنیا می‌‌فرماید: دنیا کارش دگرگون شدن و جا به جایی است و جایگاهش لرزان و عزتش خواری و کارهای جدی‌اش شوخی و بلندی‌اش
پستي.[33]

33. سرای رنج و فنا

مَا أَصِفُ مِنْ دَارٍ أَوَّلُهَا عَنَاءٌ وَ آخِرُهَا فَنَاءٌ! فِي حَلَالِهَا حِسَابٌ، وَ فِي حَرَامِهَا عِقَابٌ.

چه بگویم در وصف سرایی که آغازش رنج است و فرجامش نیستی! حلال آن حساب و کتاب دارد و حرامش کیفر.[34]

34. خستگی و رنج روزگار

الدَّهْرُ يُخْلِقُ الْأَبْدَانَ، وَ يُجَدِّدُ الْآمَالَ، وَ يُقَرِّبُ الْـمَنِيَّةَ، وَ يُبَاعِدُ الْأُمْنِيَّةَ؛ مَنْ ظَفِرَ بِهِ نَصِبَ، وَ مَنْ فَاتَهُ تَعِبَ .

روزگار، بدن‌ها را کهنه و آرزوها را نو و مرگ را نزدیک و خواسته‌ها را درو می‌‌سازد، کسی که به آن دست یابد، خسته گردد و آن که به آن نرسد، رنج برد.[35]

35. تصاحب دنیا و آخرت با هم

النَّاسُ فِي الدُّنْيَا عَامِلَانِ: عَامِلٌ عَمِلَ فِي الدُّنْيَا لِلدُّنْيَا؛ قَدْ شَغَلَتْهُ دُنْيَاهُ عَنْ آخِرَتِهِ، يَخْشَى عَلَى مَنْ يَخْلُفُ الْفَقْرَ وَ يَأْمَنُهُ عَلَى نَفْسِهِ فَيُفْنِي عُمُرَهُ فِي مَنْفَعَةِ غَيْرِهِ، وَ عَامِلٌ عَمِلَ فِي الدُّنْيَا لِمَا بَعْدَهَا، فَجَاءَهُ الَّذِي لَهُ مِنَ الدُّنْيَا بِغَيْرِ عَمَلٍ، فَأَحْرَزَ الْحَظَّيْنِ مَعاً، وَ مَلَكَ الدَّارَيْنِ جَمِيعاً، فَأَصْبَحَ وَجِيهاً عِنْدَ اللهِ، لَا يَسْأَلُ اللهَ حَاجَةً فَيَمْنَعُهُ. .

مردم در دنیا دو گروه‌اند: گروهی تا آن جا برای دنیا عمل می‌‌کنند که دنیا آن‌ها را از آخرتشان باز می‌‌دارد که می‌‌ترسند بازماندگانشان فقیر گردند و خود را (از فقر معنوی اخروی) در امان می‌‌دانند، لذا عمر خود را برای سود دیگران تباه می‌‌کنند و گروهی دیگر در دنیا برای آخرت عمل می‌‌کنند، اما سهم آن‌ها از دنیا، بدون کار به آن‌ها می‌‌رسد، پس آن‌ها بهره دنیا و آخرت را با هم می‌‌برند و هر دو سرا را با هم تصاحب می‌‌کنند در درگاه خداوند آبرومند خواهند بود، در نتیجه هر حاجتی را از خدا بخواهند خداوند از آنها دریغ نمي‌دارد.[36]

اشعاري از على7 درباره دنيا

 

النفسُ تبكي علي الدنيا و قد علمت

 

 

أن الســــــــعادة فيها ترك ما فيهـــا

 

نفس(انسان) به خاطر دنیا گریه می‌کند درحالی‌که می‌داند مایه خوشبختی در این دنیا، ترک هر چیزی است که در آن وجود دارد

 

لا دارٌ للمرءِ بعدَ الموت يسكنهـا

 

 

إلا التي كانَ قبل المــوتِ بانيها

 

پس از مرگ هیچ خانه‌ای برای انسان نیست مگر آن خانه‌ای که قبل از مرگ برای خود ساخته است

 

فإن بناها بخير طابَ مسكنُـ‌ها

 

 

وإن بناها بشــــــر خاب بانيها

 

پس اگر این خانه را با خوبی، ساخته باشد، در آن دنیا خانه خوشی خواهد داشت و اگر آن ‌را با بدی ساخته باشد، سازنده‌اش بدبخت خواهد بود

 

أين الملوك التــي كانت مُسَلّطَـةً

 

 

حتي سقاها بكأس الموت ساقيها

 

کجایند پادشاهانی که بر مردم مسلط بودند، تا این‌که ساقی مرگ [حضرت عزرائیل7]، جام مرگ را به آن‌ها نوشاند

 

أموالنا لذوي الميراث نجمعُها

 

 

ودورنا لـــــخراب الدهر نبنيها

 

مال و ثروتمان را برای وراث، جمع می‌کنیم و خانه‌هایمان را برای این‌که روزگار، آن‌ را خراب کند، می‌سازیم

كم مــدائنٍ في الآفاق قــــــد بُنيت

 

 

أمست خراباً وأفني الموتُ أهليهــا

 

چقدر شهرهایی بودند که در دور دست‌ها ساخته شدند، مگر ویران نشدند ومرگ همه مردمان آن شهرها را نابود نکرد

 

لكل نفس وان كانت علي وجــلٍ

 

 

مــــــن المَنِيَّةِ آمـــالٌ تــــقويهـــا

 

برای هر انسانی، هرچند که ترس از مرگ داشته باشد، آرزوهایی وجود دارد که آن‌ها را می‌پروراند

 

فالمرء يبسطها والدهر يقبضُهــا

 

 

والنفس تنشرها والموت يطويها

 

آدمی این آرزوها را پهن می‌کند و روزگار آن‌ها را جمع می‌‌کند و نفس آن را منتشر و پراکنده می‌کند و مرگ آن‌ها را در هم می‌پیچد

 

لا تركنَنَّ إلي الدنيا وما فيهــا

 

 

فالموت لا شك يُفنينا ويُفنيها

 

به دنیا وآنچه درآن است دل نبند، چون مرگ، بی شک، هم ما وهم دنیا را نابود خواهد کرد

 

واعمل لدار ٍغداً رضوانُ خازنها

 

 

والجار احمد والرحمن ناشئها

 

و برای آن خانه‌ای کار و تلاش کن که فردا رضوان(فرشته نگهبان بهشت)، نگهبان و کلیددار آن است و همسایه‌اش احمد6 و بوجود آورنده‌اش خداوند مهربان است

 

قُصورُها ذَهبٌ والمسك طينتها

 

 

والزعفـران حشيشٌ نابِتٌ فـيها

 

قصرهای آن از طلا است و زمین آن [گل و خاک آن] از مشک [ماده خوشبو] و زعفران، گیاهی است که در آن می‌روید

 

أنهارها لَبَنٌ محضٌ ومــــن عسـل

 

 

والخمر يجري رحيقاً فـي مجاريها

 

جوی‌های آن از شیر خالص و عسل است و شراب بهشتی همچون مایعی در رودهای آن جاری است

 

والطير تجري علي الأغصان عاكفةً

 

 

تسبــحُ الله جـــهراً فــي مَغانيهـــا

 

و پرندگان دائما بر روی شاخه‌های آن می‌دوند، می‌خوانند و با آوازشان، تسبیح خداوند را می‌گویند

 

فمن يشتري الدارَ في الفردوس يَعمُرها

 

 

بركعةٍ فـــــــي ظَــلام الليــــل يحييـــهـا

 

پس هر کس آن خانه را در بهشت بخرد، با رکعتی که در تاریکی شب، می‌خواند، آبادش می‌کند.[37]

 


[1] . حکمت 126.

[2] . نهج البلاغه، خطبه 147.

[3] . نهج البلاغه، خطبه 204.

[4] . همان، نامه 31.

[5] . نهج البلاغه، خطبه 183.

[6] . نهج البلاغه (خطبه 183).

[7] . (نهج البلاغه، خطبه 34).

[8] . (نهج البلاغه، نامه 319).

[9] . (نهج البلاغه، خطبه 114).

[10] . (نهج البلاغه، نامه 3).

[11] . (نهج البلاغه، نامه 32).

[12] . (نهج البلاغه، خطبه 83).

[13] . (نهج البلاغه، خطبه 203).

[14] . (نهج البلاغه، خطبه 86).

[15] . (نهج البلاغه، خطبه 99).

[16] . (نهج البلاغه، خطبه 76).

[17] . (نهج البلاغه، خطبه 161).

[18] . (نهج البلاغه، خطبه 4).

[19] . (نهج البلاغه، نامه 31).

[20] . (نهج البلاغه، حکمت 131).

[21] . (نهج البلاغه، خطبه 28).

[22] . (نهج البلاغه، حکمت 19).

[23] . (نهج البلاغه، نامه 31).

[24] . (نهج البلاغه، خطبه 133).

[25] . (نهج البلاغه، خطبه 133).

[26] . (نهج البلاغه، نامه 31).

[27] . (نهج البلاغه، خطبه 32).

[28] . (نهج البلاغه، نامه 31).

[29] نهج البلاغه، حكمت 344.

[30] . (نهج البلاغه، حكمت 228).

[31] . (نهج البلاغه، نامه 49).

[32] . (نهج البلاغه، حکمت 396).

[33] . (نهج البلاغه، خطبه 191) .

[34] . (نهج البلاغه، خطبه 82).

[35] . (نهج البلاغه، حکمت 72).

[36] . (نهج البلاغه، حکمت 269).

[37] . اين اشعار در کتاب «دیوان إلامام على7، تحقیق دکتر محمد عبدالمنعم خفاجی، چاپ دار ابن زیدون، » که فکر می‌کنم مربوط به کشور مصر است و در کتاب «دیوان إلامام علي بن ابي طالب، تحقیق عبدالرحمن المصطاوي، چاپ دوم، 2005، دارالمعرفهٔ بیروت، "آمده است و به امام علی7 نسبت داده شده است. البته بنده با جستجویی که در مورد صحت این ادعا انجام داده‌ام، مقاله‌ی زیر را یافتم: برگرفته شده از: morshayan. blog. ir

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: