borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
رنج نامه کوثر آفرینش «جلد اول»
وظيفه ما نسبت به حضرت زهراﹴ چيست؟

حضرت زهرا3 به عنوان برترین بانوی عالم هستی، دارای ابعاد والای شخصیتی و اخلاقی می‌باشند و این شخصیت، مورد توجه خاص پیامبر اکرم6 و اهل بیت: و بزرگان مسلمان و غیر مسلمان بوده و می‌باشند.

پیامبر اکرم6 به عنوان خاتم پیامبران، دعوت انبیاء گذشته را تکمیل کردند؛ بعد از ایشان، امامان از نسل حضرت زهرا3، به امامت رسیدند و مسیر هدایت را بعد از پیامبر اکرم6 ادامه دادند و بقای اسلام بواسطه همین شجره مبارک، تحکیم وتثبیت شد. بنابراین، ثمر دهی تلاش‌ها و دستورات پیامبر اکرم6، منوط به وجود با برکت ایشان بوده است و ما این هدایت و نجات از ضلالت را، مدیون حضرت فاطمه3 هستیم.

حضرت زهرا3 تلاش‌ها و مجاهدت‌های زیادی در زندگی اجتماعی از خود نشان دادند که برخی از آنها موارد زیر است:

1. دفاع از امام معصوم تا پای جان؛

2. ظلم ستیزی و دفاع از حق؛

3. مقام خضوع و عبادت در برابر خداوند؛

4. مقام والای علمی؛

5. رعایت حقوق فرزندان و همسر

6. سازش با سختی‌ها

با توجه به اینکه تنها شناختن ابعاد نورانی شخصیت ایشان، برای اصلاح جامعه و سیر به سمت تعالی کافی نیست و نظر به اینکه وظیفه مداری ایجاب می‌کند این ابعاد برای محیط جامعه و افکار عمومی هم روشن شود، وظیفه ما در قبال ایشان، این است که این بانو را با این ابعاد شخصیتی بیان شده، به جامعه بشناسانیم و معرفی کنیم:

پاسخ تفصیلی

فاطمه زهرا3، الگو برای تمام انسانها و حجت خدا بر امامان معصوم: و اسوه‌ها و سپس توجه و دقت به الگوها و اسوه‌ها، و تأسی به رفتار و اعمال آنها می‌باشد. با معرفی این ابعاد اخلاقی و شخصیتی، می‌توانیم وظایف خود را در این راه بهتر بشناسیم و طبیعتا به وظایف خود به نحو شایسته‌تری عمل کنیم.

در روایتی که در کتاب الغیبه شیخ طوسی; آمده، به الگو و اسوه بودن حضرت زهرا3 به خوبی تصریح شده است. امام مهدی7 در توقیع شریفی می‌فرمایند:

«وَ فِي ابْنَةِ رَسُولِ اللهِ6 لِي أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ». «دختر رسول خدا، برای من الگوی مناسبی است.»[1]

امام عسکری7، حضرت زهرا3 را حجت بر امامان معرفی نموده است:

«نَحْنُ حُجَّةُ اللهِ عَلَى الْخَلْقِ، وَ فاطمة حُجَّةً عَلَيْنَا. ما حجت خدا بر مخلوقات هستیم و حضرت فاطمه3حجت خدا بر ماست.[2]-[3]

در هر سه روایت، بحث الگو گرفتن و اسوه پیدا کردن مطرح شده است و سپس به معرفی و مشخص کردن الگو پرداخته شده است؛ از آنجا که عمل معصوم برای ما حجت قطعی می‌باشد، معرفی یک شخص از سوی امام7 به عنوان الگو، روشن کننده راه و از سوی دیگر نشان دهنده علو مقام شخص معرفی شده می‌باشد؛ زیرا امام معصوم که شخصی را به عنوان الگو معرفی می‌کند که نقصانی در اعمال او نباشد و معرفی حضرت زهرا3 به عنوان اسوه و الگو از سوی امام، همین نتایج و ثمرات را دارد و راه و ظایف ما را در این راه مشخص می‌کند.

با توجه به مقدمه فوق و با دقت در شخصیت نورانی ایشان، دو وظیفه به عنوان وظایف فردی و اجتماعی ما، مشخص می‌شود:

  1. 3 به عنوان یک الگوی بی بدیل به افراد اجتماع

ابعادی چون اهمیت به تعلیم و تعلم، معرفت، صبر و متانت، عفت، عبادت و خداشناسی، اهتمام به تربیت اولاد و همسر داری، عدم سکوت در برابر ظلم و تلاش همه جانبه در حمایت از حق و دفاع تمام قد از امام معصوم7 در زندگی ایشان برجسته است و نمود ویژه دارد؛

به عنوان وظیفه اول، در حد فهم و معرفت و توان خود، این بانوی آسمانی را با این فضایل و ویژگی‌ها به جامعه معرفی کنیم.

  1. 3

از جمله صفات برجسته حضرت زهرا3 عبارتند از:

الف . معرفت به امام

در شرایطی که حضرت زهرا3 روزها و ساعت پایانی عمر شریف خود را سپری می‌کردند و حال مناسبی نداشتند، عده‌ای از زنان مدینه به محضر حضرت فاطمه3 شرفیاب شدند، تا جویای احوال ایشان باشند؛ حضرت زهرا3، علی رغم حال نامساعد، به دفاع از حقوق پایمال شده همسر خود پرداختند و با اشاره به ظلم‌های مرد نمایان آن زمان در حق امیرالمؤمنین7 و ریشه این ظلم‌ها و خیانت‌ها، زبان به مدح همسر مظلوم خویش گشودند و عاقبتِ این خیانتِ افراد در حق علی7 را برشمردند.

لَـمَّا مَرِضَتْ فَاطِمَةُ3 الْـمَرْضَةَ الَّتِي تُوُفِّيَتْ فِيهَا دَخَلَتِ النِّسَاءُ عَلَيْهَا فَقُلْنَ لَهَا كَيْفَ أَصْبَحْتَ مِنْ عِلَّتِكِ يَا ابْنَةَ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللَّـهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ فَقَالَتْ أَصْبَحْتُ وَ اللهِ عٰائفَةً لِدُنْيَاكُنَّ قَالِيَةً لِرِجَالِكُنَّ لَفَظْتُهُمْ بَعْدَ إِذْ عَجَمْتُهُمْ وَ سَئِمْتُهُمْ بَعْدَ أَنْ سَبَرْتُهُمْ فَقُبْحاً لِأُفُونِ الرَّأْيِ وَ خَطَلِ الْقَوْلِ وَ خَوَرِ الْقَنَاةِ وَ لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّـهُ عَلَيْهِمْ وَ فِي الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ لَا جَرَمَ وَ اللهِ لَقَدْ قَلَّدْتُهُمْ رِبْقَتَهَا وَ شَنَنْتُ عَلَيْهِمْ غَارَهَا فَجَدْعاً وَ رَغْماً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ وَيْحَهُمْ أَنَّى زَحْزَحُوهَا عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مَا نَقَمُوا وَ اللهِ مِنْهُ إِلَّا نَكِيرَ سَيْفِهِ وَ نَكَالَ وَقْعِهِ وَ تَنَمُّرَهُ فِي ذَاتِ اللهِ وَ تَاللهِ لَوْ تَكَافُّوا عَلَيْهِ عَنْ زِمَامٍ نَبَذَهُ إِلَيْهِ رَسُولُ اللهِ6 لَاعْتَلَقَهُ ثُمَّ لَسَارَ بِهِمْ سِيرَةً سُجُحاً فَإِنَّهُ قَوَاعِدُ الرِّسَالَةِ وَ رَوَاسِي النُّبُوَّةِ وَ مَهْبِطُ الرُّوحِ الْأَمِينِ وَ الطَّبِينِ بِأَمْرِ الدِّينِ وَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ أَلَا ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْـمُبِينُ وَ اللهِ لَا يَكْتَلِمُ خِشَاشُهُ وَ لَا يُتَعْتَعُ رَاكِبُهُ وَ لَأَوْرَدَهُمْ مَنْهَلًا رَوِيّاً فَضْفَاضا تَطْفَحُ ضَفَّتُهُ وَ لَأَصْدَرَهُمْ بِطَاناً قَدْ خَثَرَ بِهِمُ الرَّيُّ غَيْرَ مُتَحَلٍّ بِطَائِلٍ إِلَّا تَغَمُّرَ النَّاهِلِ وَ رَدْعَ سَوْرَةِ سَغَبٍ وَ لَفُتِحَتْ عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ سَيَأْخُذُهُمُ اللَّـهُ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ.[4]

در آن بیماری که حضرت زهرا3 در اثر آن به شهادت رسیدند، عده‌ای از زنان مدینه برای احوال پرسی، خدمت ایشان حاضر شدند، و جویای حال ایشان شدند و سؤال کردند که با این بیماری چه حال و وضعیتی دارید؟ حضرت زهرا3 فرمودند: قسم به خدا، روزگار را می‌گذرانم، در حالی که از دنیای شما متنفرم و از مردان شما کراهت و بیزاری پیدا کردم، با آنان سخن گفتم بعد از آنکه آنان را لال یافتم، آن‌ها را دشمن خود یافتم، بعد از آن که آن‌ها را آزمودم؛ چقدر کندی شمشیر و شکستگی نیزه و تغییر موضع شما زشت است؛ چه اعمال بدی برای آخرت خود پیش فرستاده‌اند در حالی که خداوند بر آنان غضب نموده و در آتش جهنم جاودان هستند. من گردنبند غصب خلافت را به گردن این افراد انداختم (مسبب غصب خلافت این‌ها هستند) و ننگ این عمل را مختص این‌ها می‌دانم؛ بنابراین دوری از خیر و هلاک شدن و دوری از رحمت خدا سزاوار این قوم ظالم است که خلافت را از کسانی جدا کردند که رسالت به واسطه آن‌ها استوار است ( اهل‌بیت رسالت) و ستون‌های نبوت و محل نزول جبرئیل‌اند و در امور دنیا و دین زیر کند، و این زیان و خسارتی آشکار است و این چه انتقامی است که از علی7 گرفتند؟ انتقام نگرفتند، مگر به خاطر (ترس از) شمشیر استوار او (و تنفری که از شمشیر او داشتند) و شدت غلبه و لگد مال کردن (مجرمان در راه خدا و در میدان‌های نبرد) و جنگ‌های شدید او (و به خاطر ترس از) خشم او در راه خدا.

قسم به خدا‍! اگر آن‌ها بر پیمانی که رسول خدا برای علی7 بسته، هم پیمان می‌شدند (امامت و خلافت ایشان را می‌پذیرفتند) آن‌ها را به نيكي راه بری می‌نمود و (مانند شتربانی ماهر) به گونه‌ای عمل می‌کرد که نه حیوان صدمه ببیند و نه سوارش به دلیل تکان‌های حیوان، آزرده شود، و این کاروان را به سرچشمه زلال و صاف سعادت رهبری می‌کرد، سرچشمه‌ای که دو سمت آن، آب زلال وصاف موج می‌زند.

اگر زمام امر را به دست او می‌سپردند، همه را سیراب می‌کرد در حالی که خودش به کمترین مقدار(یک جام) برای رفع تشنگی اکتفاء می‌کرد و کم‌ترین مقدار غذا که گرسنه به آن رفع گرسنگی کند و او کسی است که، کوچک‌ترین بهره‌ای به نفع خود نمی‌برد و در آن زمان بود که درهای رحمت الهی از آسمان گشوده می‌شد و ثمره این عمل، توسط خدا به همه تحویل و ارائه می‌شد.

در این کلام نورانی که در نهایت فصاحت و بلاغت، توسط حضرت زهرا3بیان شده است و در قدیمی‌ترین کتب اهل سنت و شیعه آمده است؛ عمق معرفت و شناخت نسبت به مولای متقیان علی7 و دل داغدار و آزرده ایشان را حتی در سخت‌ترین لحظه‌ها، به وضوح می‌توان مشاهده کرد.

در خطبه دیگری، حضرت زهرا3، زبان به مدح و ستایش امیر المؤمنین7 می‌گشاید و مقام و منزلت امیرالمؤمنین7 و عمق معرفت، بصیرت و شناخت خود را به امام معصوم نشان می‌دهد.

كُلَّمَا حَشَوْا نَاراً لِلْحَرْبِ وَ نَجَمَ قَرْنٌ لِلضُّلَّالِ، وَ فَغَرَتْ فَاغِرَةٌ مِنَ الْـمُشْرِكِينَ، قَذَفَ بِأَخِيهِ فِي لَهَوَاتِهَا، وَ لَا يَنْكَفِي حَتَّى يَطَأَ سِمَاخَهَا بِأَخْمَصِهِ، وَ يُخْمِدَ لَهَبَهَا بِحَدِّهِ، مَكْدُوداً فِي ذَاتِ اللهِ، قَرِيباً مِنْ رَسُولِ اللهِ، سَيِّداً فِي أَوْلِيَاءِ اللَّـه‏.

هر وقت آتش جنگ را برافروختند، خداوند آن را خاموش کرد و هر وقت که شاخ گمراهی(شاخ شیطان) نمایان شد شخصی باهیبت و ترسناک ظاهر می‌شد(مانند اژدهایی ترسناک که دهان باز می‌کند)، رسول خدا6 برادرش علی بن ابی طالب7 را در کام اژدها (برای مقابله با آن) افکند و او هم باز نمی‌گشت، مگر آنکه مشرکان را به طور کامل نابود می‌کرد و آتش(کفر یا خیانت) آنها را با شمشیرش خاموش می‌کرد. امیر المؤمنین7 کسی است که در اوج استواری و ایستادگی در راه خدا، اهل جهاد و تلاش در مسیر الهی و نزدیک و خویشاوند رسول خدا6 و سید و بزرگی از اولیای خداست.[5]

ب. دفاع از امام زمان خود

بعد از شهادت رسول خدا6، غاصبان ولایت چندین بار به خانه حضرت زهرا3 هجوم آوردند و در هجوم آخر، حرمت خاندان وحی را به طور کامل زیر پا گذاشتند و درب خانه را به آتش کشیدند و وارد خانه شدند؛ در این میان، حضرت صدیقه طاهره3 نهایت رشادت و پایمردی را از خود نشان دادند و ابتدا آنها را نسبت به وصایای پیامبر6 نسبت به این خاندان یاد آور شدند؛ بعد از اینکه پندها و نصایح حضرت از سوی آنها با بی شرمی تمام زیر پا گذاشته شد، ابتداء حضرت فاطمه زهرا3، مانع از ورود آنها به خانه شدند؛ علی رغم این مجاهدت، آنها وارد خانه شدند؛ آنها قصد داشتند امیرالمؤمنین7 را به زور برای بیعت به مسجد ببرند، اما با مقامت و پایداری حضرت زهرا3 مواجه شدند و ایشان خود را حائل بین منافقین و امیر المؤمنین7 قرار دادند و از ناحیه منافقین ضرباتی سنگینی بر ایشان وارد شد و سرانجام با شهادت خود در این راه، قیمت دفاع از امام خود را پرداختند:

ثُمَّ إن أبا بَکر بَعَثَ عُمَرِ بن الْخَطَّابِ إِلي علي و من معه ليخرجهم من بيت فاطمة رضي الله عنها، وَ قَالَ‏: إِنْ أَبَوْا عليک فَقَاتِلْهُمْ. فَأَقْبَلَ عمر بشيء مِنْ نَارٍ عَلَى أَنْ يُضْرِمَ الدَّارَ، فَلَقِيَتْهُ فَاطِمَةُ رضي الله عنها وَ قَالَتْ: إِلي أين يَا ابْنَ الْخَطَّابِ؟ أَ جِئْتَ لِتُحْرِقَ دَارَنَا؟ قَالَ‏: نَعَمْ، أَوْ تَدْخُلُوا فِيمَا دَخَلَتْ فِيهِ الْأُمَّة.  

ابوبکر، عمر را به نزد علی و کسانی که با او بودند، فرستاد تا ایشان را از خانه فاطمه بیرون آورد و گفت؛ اگر ممانعت کردند پس با ایشان جنگ کن. پس عمر با مقداری آتش به سمت ایشان آمد تا خانه را به آتش بکشد. پس فاطمه3 او را دید و گفت به کجا می‌روی ای فرزند خطاب!؟ آیا آمده‌ای که خانه ما را به آتش بکشی؟ گفت آری مگر اینکه همان کاری را انجام دهید که مردم کردند.[6]

بعد از تهدیدات، نوبت به جسارت‌های بعدی رسید؛ زمانی که منافقین داخل بیت وحی شدند و حضرت زهرا3 برای دفاع از امام خویش، وجود خود را سپر بلای امیر المؤمنین7 کرد و جان شریفش را در راه امامت تقدیم کرد و فرزند شش ماهه او به شهادت رسید.

قَدْ کَانَ قُنْفُذٌ لَعَنَهُ اللَّـهُ ضَرَبَ فَاطِمَةَ3 بِالسَّوْطِ حِينَ حَالَتْ بَينَهُ وَ بَينَ زَوْجِهَا وَ أَرْسَلَ إِلَيْهِ عُمَرُ إِنْ حَالَتْ بَينَکَ وَ بَينَهُ فَاطِمَةُ فَاضْرِبْهَا فَأَلْجَأَهَا قُنْفُذٌ لَعَنَهُ اللَّـهُ إِلَي عِضَادَةِ بَابِ بَيتِهَا وَ دَفَعَهَا فَکَسَرَ ضِلْعَهَا مِنْ جَنْبِهَا فَأَلْقَتْ جَنِيناً مِنْ بَطْنِهَا فَلَمْ تَزَلْ صَاحِبَةَ فِرَاشٍ حَتَّي مَاتَتْ صَلَّي اللَّـهُ عَلَيهَا مِنْ ذَلِکَ شَهِيدَة 

هنگامی که فاطمه 3خود میان شوهرش و قنفذ قرار داد، قنفذ ـ که خدا او را لعنت کند ـ او را با تازیانه زد، عمر هم پیام فرستاد که اگر فاطمه بین تو و او (علی7) مانع شد او را بزن. قنفذ حضرت زهرا3 را به سمت چهارچوب در خانه‌اش کشاند و در را فشار داد طوری که استخوانی از پهلویش شکست و جنین او سقط شد و حضرت زهرا3 از بستر جدا نشد تا به خاطر آن از دنیا رفت.[7]

ج ـ ظلم ستیزی و مطالبه از حق

بعد از شهادت پیامبر اکرم6، اتفاقات ناگواری در جامعه اسلامی به وقوع پیوست؛ از جمله این وقایع می‌توان به غصب فدک، که مال اختصاصی حضرت زهرا3 بود و در زمان حیات پیامبر اکرم6 به ایشان بخشیده شده بود، اشاره کرد.

حضرت زهرا3 برای گرفتن حق مسلم خویش، مکرر به خلفای غاصب مراجعه کردند وحق خویش را مطالبه کردند، اما هر بار درخواست مشروع آنها، بدون پاسخ و با بهانه‌های سست و غیر شرعی رد شد.

بخاری معتبرترین کتاب حدیثی اهل سنت، به نقل از عایشه در مورد نارضایتی حضرت زهرا3 از خلفاء و مطالبه مکرر فدک و غضبناک شدن ایشان از خلفاء و برطرف نشدن نارضایتی ایشان به خاطر غصب فدک تا آخر عمر مبارک ایشان، چنین می‌نویسد:

«حدثنا عبد العزيز بن عبد الله حدثنا إبراهيم بن سعد عن صالح عن ابن شهاب قال أخبرني عروة بن الزبير أن عائشة أم المؤمنين رضي الله عنها أخبرته : أن فاطمة3 ابنة رسول الله6 سألت أبا بکر الصديق بعد وفاة رسول الله6 أن يقسم لها ميراثها ما ترک رسول6 مما أفاء الله عليه فقال أبو بکر إن رسول الله6 قال (لا نورث ما ترکنا صدقة) . فغضبت فاطمة بنت رسول الله6 فهجرت أبابکر فلم تزل مهاجرته حتي توفيت وَ عاشت بعد رسول الله6 ستة أشهر قالت وَ کانت فاطمة تسأل أبا بکر نصيبها مما ترک رسول الله6 من خيبر وفدک وَ صدقته بالمدينة فأبي أبو بکر عليها ذلک. » 

عایشه می‌گوید: فاطمه دختر رسول خدا6، بعد وفات رسول خدا6 از ابابکر صدیق درخواست کرد، ارثیه او را از آن چیزهایی که از پیامبر باقی مانده است و خدا آنها را خالص برای پیامبر6 قرار داده است، پرداخت کند؛ ابابکر گفت : رسول خدا6 فرمود: «ما ارث باقی نمی‌گذاریم، آنچه از ما باقی می‌ماند صدقه است». فاطمه3 غضبناک شد و با ابابکر قهر کرد و این قهر و غضب تا زمان شهادت آن حضرت باقی بود؛ حضرت زهرا3 بعد از پیامبر اکرم6 شش ماه زنده بودند و سهم خود را از ماترک و باقیمانده اموال پدرش که عبارت از خیبر و فدک و وجوهات مدینه بود؛ از ابوبکر مدام طلب می‌کردند و ابوبکر از پذیرش آن امتناع کرد و گفت چیزی به تو نمی‌دهم.[8]

در این روایت که در مهم‌ترین کتاب حدیثی اهل سنت نقل شده است، به چند مطلب پرداخته شده است؛ که از جمله آنها می‌توان به غضبناک شدن حضرت زهرا3 از خلفاء و ادامه ناراحتی و نارضایتی ایشان از خلفاء، تا پایان حیات دنیوی حضرت زهرا3 و مطالبه مکرر فدک و پافشاری در گرفتن حق مسلم خویش، اشاره کرد.

این روایت، سیره حضرت زهرا3 را برای ما بازگو می‌کند و بیان می‌کند كه حضرت زهرا3 در برابر ظلم ساکت ننشستند و حق خود را مطالبه کردند؛ زیرا سکوت در برابر ظالم جایز نیست و همچنین حق، گرفتنی است؛ بنابراین با تأسی به منش این بانوی دو عالم، باید همواره ظلم ستیزی و مقابله با بی عدالتی را در زندگی مد نظر قرار دهیم و همانطور که ایشان با این حرکت خود، به تمام عالم اثبات فرمودند؛ که ظلم آشکاری در پیکره اسلام به وقوع پیوسته وهمه باید از آن آگاه باشند، ما نیز وظیفه داریم در آشنا کردن مردم به مظاهر بی دینی و ظلم، کوشا باشیم و در برابر آن بی تفاوت نباشیم و حقیقت جریان‌های خلاف دین که ظاهر دینی را دارند را به مردم در حد توان نشان دهیم.

د . خضوع و بندگی در برابر خداوند:

شیخ صدوق، از بزرگترین محدثين، روایتی را از پیامبر اکرم6، درباره مقام خضوع و بندگی دخترشان نقل می‌کند، که توجه ودقت به آن، بسیار مفید است:

فاطمه، حوریه بهشتی در قالب انسان است. هر وقت در محراب خود برابر پروردگارش جل جلاله می‌ایستد، نورش به فرشتگان آسمان می‌تابد، چنانچه نور ستارگان بر زمین بتابد و خدای عز و جل به فرشتگانش می‌فرماید: ای فرشتگان من، ببینید کنیزم فاطمه، که بزرگ کنیزان من است در مقابلم ایستاده و اعضای بدنش از ترسم می‌لرزد و دل به عبادتم سپرده است.[9]

این روایت، مقام عبادت و بندگی و مقام روحانی حضرت زهرا3 را نشان می‌دهد؛ آن قدر این مقام بالا و عظیم است که خدا از زبان پیامبرش، آن را ستایش می‌کند. سزاوار است انسان مسلمان با توجه به مقام بندگی و خضوع ایشان در برابر خالق، راه بندگی و عبودیت را به بهترین نحو فرا گیرد و شاگرد خوبی برای مکتب اهل بیت: باشد و حق بندگی خالق را به تأسی از ائمه: فراگیرد.

از روایات دیگری که منابع اهل سنت در فضیلت حضرت زهرا3 ذکر کرده‌اند، روایتی است که عایشه نقل کرده است:

از عایشه روایت شده است که می‌گوید من در شب تاریک سوزن را با نور صورت فاطمه رضی الله عنها نخ می‌کردم و برای آن، زهرا نامیده شد.[10]

البته مشهور شدن حضرت فاطمه3 به لقب «زهرا» به خاطر این بود که وقتی آن حضرت در محراب عبادت می‌ایستادند نورشان به فرشتگان آسمان می‌تابید، اما عایشه این فضیلت را تقلیل می‌دهد و این نور را در حدی ذکر می‌کند که به واسطه آن، سوزن را نخ می‌کنند. بنابراین وی در حقیقت به تنقیص و تحقیر آن حضرت پرداخته است.

فاطمه3 هم کفو امیر مؤمنان7

آن قدر مقام و منزلت حضرت زهرا3 بالا است که امام صادق7 مقام و مرتبه ایشان را همسان و مشابه امیرالمؤمنین7 قرار داده است، همان شخصی که بعد از پیامبر6 بالاترین خلایق می‌باشد.

یونس بن ظبیان گوید: از امام صادق7 شنیدم فرمود:

اگر خدا امیر المومنین7 را خلق نکرده بود، از آدم تا هر بشری که بعد از ایشان باشد، کفو و هم پایه‌ای برای حضرت زهرا3 روی زمین وجود نداشت.[11]

هم کفو بودن امام معصوم7 و هم کفو بودن جانشین پیامبر اکرم6 بودن، که بر اساس آیه مباهله، نفس رسول خداست و به شهادت پیامبر6 بهترین افراد بشر است، بهترین تابلو و نشانه برای به نمایش گذاردن مقام و منزلت حضرت زهرا3می‌باشد.

هـ . مقام والای علمی حضرت زهرا3

مرحوم صدوق در کتاب علل الشرایع، در مورد مقام و منزلت علمی حضرت زهرا سلام الله روایتی معتبر ذکر کرده است که در آن امام صادق7 مقام علمی مادرشان را بیان می‌کند.

محمّد بن علی ماجیلویه; می‌گوید: محمّد بن یحیی عطّار، از محمّد بن حسین، از محمّد بن صالح بن عقبه، از یزید بن عبد الملک از حضرت ابی جعفرامام باقر7 نقل کرده که آن حضرت فرمودند: هنگامی که حضرت فاطمه3 متولّد شدند خداوند به فرشته‌ای وحی فرمود، که بر زبان حضرت محمّد6 جاری کند؛ نام آن مولود را فاطمه گذارد، سپس فرمود: تو را به واسطه علم از جهل جدا کردم و از آلودگی مبرّا داشتم.

سپس حضرت امام باقر7 فرمودند: به خدا سوگند، خدای تبارک و تعالی، به واسطه علم، فاطمه3 را از جهل و نیز به واسطه عهد و میثاق از رجس و آلودگی دور کرد.[12]

در این روایت شریف امام باقر7 به خدا سوگند یاد می‌کند که فاطمه زهرا3 موجودی است که از جهل وآلودگی مبرا است.

حسین بن عبد الوهاب در کتاب عیون المعجزات به نقل از سلمان روایت نموده است:

سلمان فارسی می‌گوید: عمار به من گفت: آیا می‌خواهی مطلب عجیبی به تو خبر دهم؟ گفتم: ای عمار بگوگفت: بله، من شاهد بودم که روزی امیر المؤمنین7 بر حضرت صدیقه طاهره3 وارد شد، هنگامی که چشمان فاطمه3 بر او افتاد، عرضه داشتند: نزدیک بیا تا برای تو از خبرهای گذشته، الآن و آنچه تا قیامت روی خواهد داد حکایت کنم.[13]

در این روایت که در کتب قدیمی ذکر شده است به صراحت به مقام علمی حضرت3 اشاره شده است و خبر دادن از آینده و حال و اطلاع از آن، چیزی نیست که با علم و دانش عادی و معمولی قابل انجام باشد.

خطبه‌های فصیح و غراء صدیقه طاهره3

از وجود با برکت حضرت زهرا3چند خطبه به یادگار مانده است، که علاوه بر اینکه نمایان گر دل داغدار وخونین ایشان می‌باشد، به روشنی، مقام و منزلت علمی این بانو و عمق معرفت، دانش و حکمت ایشان را نیز نشان می‌دهد. از جمله این خطبه‌ها می‌توان به موارد زير اشاره کرد:

1 . خطبه ایراد شده در مسجد پیامبر6؛

2 . خطبه‌ای در جمع زنان مهاجرین و انصار (وقتی که به ملاقات حضرت زهرا3در بستر بیماری رفتند)؛

3 . خطبه در نکوهش پیمان شکنان؛

4 . افشای عوامل مصیبت بعد پیامبر اکرم6 و تضییع حق توسط خلیفه اول و دوم.

ابعاد و مفاد خطبه حضرت زهرا3در مسجد مدینه

از میان خطبه‌های ایراد شده توسط حضرت زهرا3، این خطبه را به صورت فهرست وار بررسی کرده و به اشراف علمی و معرفتی این بانوي برگزیده اشاره می‌کنیم:

1 . مدح ثنای الهی با زیباترین و عمیق‌ترین الفاظ؛

2 . شناخت خدا در قالب الفاظ زیبا و عنایت به صفات سلبی و ثبوتی در خطاب قرار دادن خداوند؛

3 . بیان فلسفه بعثت در ارتباط با هدایت خلایق و ثمره بعثت پیامبر6؛

4 . بیان خواص و ویژگی‌های قرآن و اهل بیت:؛

5 . حکمت احکام و فروع دين؛ مانند زکات و نماز و. . . . . ؛

6 . یادآوری حالات عصر جاهلیت با عباراتی مثل ﴿كُنْتُمْ عَلى‏ شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّار﴾؛

7 . بیان نقش امیرالمؤمنین7 در استقرار اسلام (مجدا، کادحا و. . . )؛

8 . نکوهش بی تفاوتها (أَنْتُمْ فِي رَفَاهِيَةٍ مِنَ الْعَيْشِ وَ . . . )؛

9 . استدلال قرآنی براي اثبات ادعا و کلام خویش در مقابل غاصبین خلافت؛ مانند استدلال قرآنی به آيات مربوط به ارث بردن حضرت سلیمان از داود7 و. . .

10 . اتمام حجت با مهاجرین و انصار و توبیخ و تذکر به آنها به خاطر سستی در پیمان‌هایی که با پیامبر6 داشته‌‌اند (مَا هَذِهِ الْغَمِيزَةُ فِي حَقِّي‏).

مفاد استفاده شده در این خطبة زیبا و فصیح، علاوه بر اینکه دربر دارنده اسلوب زیبا در فصاحت و بلاغت می‌باشد، علم و دانش بیکران و مقام معنوی گوینده آن را نیز به روشنی بیان می‌کند.

از آنجا که جهل و نادانی و بی اطلاعی از حقیقت و کمبود معلومات، از بزرگترین عوامل گمراهی و عقب ماندگی هر شخص و هر اجتماعی می‌باشد، سزاوار است با توجه و دقت و الگوگیری از شخصیت علمی ایشان، از عوارض نادانی و جهالت و پیامدهای ناگوار آن در امان باشیم.

رعایت حقوق همسری و ایجاد محیط آرامش توسط حضرت زهرا3

در کتاب شریف بحار الانوار؛ روایتی زیبا پیرامون رفتار پیامبر گونه حضرت زهرا3 در خانه امیرالمؤمنین3، نقل شده است که، سبب ایجاد محیطی رضایت بخش برای اهل خانه بود.

علی7 فرمودند: به خدا قسم من او را به غضب نیاوردم. او را از چیزی ناراحت نکردم، تا آنکه خدا روح او را قبض کرد. و او نیز هیچ گاه من را به غضب نیاورد و من را در امری نافرمانی نکرد. و هر گاه به فاطمه3 نگاه می‌کردم، غم و غصه‌ها از من جدا می‌شد.[14]

کتاب شریف روضه الواعظین، به روایتی نقل می‌کند که در آن، به اخلاق شایسته صدیقه طاهره3 و صداقت مثال زدنی ایشان و همزیستی جالب و آموزنده ایشان با امیرالمؤمنین7 تصریح شده است:

فرمود: ای پسر عمو می‌دانی که هرگز من را نسبت به خودت دروغگو و خیانت کار نیافتی و از هنگامی که با من معاشرت (زندگی مشترک) داشتی با تو مخالفتی نکرده‌ام.[15]

علی7 فرمود: پناه بر خدا! که تو به احکام خدا داناتر و پرهیزکارتر و بلند مرتبه‌تر از آنی و بیشتر از آن از خدا می‌ترسی که من فردای قیامت بگویم که مخالفتی با من مرتکب شدی؛ جدایی از تو و از دست دادن تو بر من خیلی سنگین است، ولی افسوس که چاره‌ای نیست.

این روش و سبک زندگی علوی و فاطمی اقتضاء دارد که ما نیز به حکم تبعیت از الگو در زندگی، در رابطه با افراد خانواده اینگونه عمل کنیم و روش حضرت زهرا3 را در زندگی بکار بریم و همواره در جهت ایجاد محیطی آرامش بخش و صادقانه و به دور از فریب و شیطنت گام برداریم.

سازش با سختی‌ها و تحمل مشکلات

در منابع شیعه و سنی به ساده زیستی، تعامل و سازش حضرت زهرا3 با ناملایمات و سختی‌های زندگی اشاره می‌کند:

امیرالمؤمنین7 به مردی از بنی سعد فرمود: آیا نمی‌خواهی از خودم و (وضع زندگی) فاطمه زهرا3 برایت حکایتی بیان کنم، فاطمه3 در خانه من بود، و به تنهائی آب از چاه می‌کشید و بند مشک، سینه او را مجروح کرده بود و با آسیاب گندم را آرد می‌کرد به حدّی که دست‌هایش تاول زده بود، و آنقدر خانه را جارو کرده بود، که جامه‌اش خاک آلود و کثیف شده بود، و آن قدر آتش در زیر دیگ روشن کرده بود که لباس‌هایش آلوده شده بود و از این تلاش‌ها آسیب زیاد به او رسیده بود.

روزی من به او گفتم: اي كاش نزد پدرت می‌رفتی و از آن حضرت تقاضای خدمتكاری می‌کردی، تا حدّی مشقت این کارها از تو برداشته شود، فاطمه3 نزد پیامبر6 رفت و دید عده‌ای پیش آن حضرت نشسته و مشغول صحبت هستند و خجالت کشید که درخواست خود را بیان کند و به منزل برگشت و رسول خدا6 فهمید که دخترش برای کاری آمده بوده، ولی خجالت کشیده و برگشته است. فردای آن روز در حالی که ما هر دو در بستر استراحت بودیم، رسول خدا6 به خانه ما آمد و از بیرون خانه فرمود: السّلام علیکم، ما به خاطر وضعیتی که داشتیم، پاسخ ندادیم، بار دیگر آن پیامبر6 ما را صدا فرمود: السّلام علیکم و ما همچنان پاسخ ندادیم، بار سوّم فرمود: السّلام علیکم و این بار ما ترسیدیم که اگر جواب ندهیم آن حضرت برگردند، زیرا که عادتشان بود که سه بار بیرون از خانه سلام می‌کردند، اگر به آن حضرت پاسخ می‌دادند وارد می‌شدند، و اگر صاحب خانه جواب نمی‌داد آن حضرت بازمی گشت. بنابراین گفتیم علیک السلام ای رسول خدا6 داخل شوید، و آن حضرت6 داخل شد و در همان حالت که ما بودیم بالای سر ما نشست آنگاه فرمود: ای فاطمه، دیروز چه درخواستی داشتی که نزد پدرت آمدی؟ فاطمه پاسخ نداد.

من ترسیدم اگر جواب ایشان را ندهم برخیزد و برود. پس سر خود را از ملافه بیرون آورده و عرض کردم: من شما را از آن با خبر می‌کنم ای رسول خدا6، ماجرا چنین است که دختر شما آنقدر آب از چاه کشیده که آن روی سینه‌اش اثر گذاشته، و چندان آسیاب گردانده که دست‌هایش تاول زده است و آن قدر خانه را جارو و نظافت کرده که جامه‌هایش غبار آلود شده است و چندان زیر دیگ آتش روشن کرده که لباس‌هایش دود آلود و سیاه شده است و من به او گفتم: اگر نزد پدرت می‌رفتی و از ایشان تقاضای خادم می‌کردی بار این مشقّت و رنج این همه کار، از دوش تو بر داشته می‌شد، رسول خدا6 پس از شنیدن ماجرا و درخواست ما فرمود: آیا می‌خواهید چیزی به شما بیاموزم که برایتان از خادم بهتر باشد؟ وقتی به رختخواب رفتید، سی و چهار بار «اللَّه أکبر» بگوئید و سی و سه بار «سبحان اللَّه» و سی و سه بار «الحمد للَّه» بگوئید.

در این هنگام حضرت فاطمه3 که تا این زمان ملحفه را روی سر خود کشیده بود سر خود را بیرون آورد و دوباره گفت: «رَضِيتُ عَنِ اللهِ وَ عَنْ رَسُولِهِ ‏». (من از خدا و رسولش راضی شدم)[16]

شایسته است این خصلت اخلاقی به عنوان عامل ارزشمند در زندگی روزمره ما، مورد توجه قرار گیرد؛ الگوبرداری اقتضاء می‌کند، الگو گیرنده، اگر اعمالش با الگو مطابقت کامل نداشت، حداقل، رفتار و افکارش با الگو، مشابهت و نزدیکی داشته باشد و در جهت نزدیک‌تر شدن به نقطه آرمانی، تلاش کند.

نتیجه

در حیات معنوی انسانها، همواره الگو، اسوه و راهنما نقش مهمی در پیشبرد شخصیت انسانها دارد؛ در این عرصه، خداوند بر اساس حكمتش و با توجه به رأفتي که نسبت به بندگان دارد، پیامبران و حضرات معصومین را به عنوان آیینه‌های هدایت بشر قرار داده است، تا غرض اصلی خلقت که همان هدایت و یکتاپرستی است محقق شود. زيرا؛ به حکم عقل و فطرت، طی این مسیر بدون بهره بردن از تعالیم و آموزه‌های ناب آنها میسر نیست.

در این میان به گواه قرآن و روایات، پیامبران و امامان به عنوان مشخص‌ترین نشانه و بهترین الگو می‌باشند و در میان این انوار درخشان، به شهادت امامان معصوم:، حضرت زهرا3، شاخص‌ترین نشانه می‌باشند.

بنابراین وظیفه داریم با توجه به اینکه خداوند تمام نعمت‌ها از جمله؛ معرفی الگوی مناسب را به ما عنایت کرده است و از سویی، غرض خلقت هم جز به هدایت معنوی بشر محقق نمی‌شود، با شناخت کامل آن بانوی نمونه، گفتار و رفتارشان را، نقشه راه خود قرار داده و در مسیر رضایت ایشان حرکت کنیم و شاگردان خوبی برای مکتب اهل بیت باشیم .

به ياري خداوند پس از اين مقدمات وارد بحث اصلي خطبه مي‌شويم. زنان مهاجر و انصار بر حضرت وارد مي‌شوند و مي‌گويند:

«كَيْفَ أَصْبَحْتَ مِنْ عِلَّتِكِ يَا ابْنَةَ رَسُولِ اللهِ؟

رسم بوده در برخوردها اين جمله «كَيْفَ أَصْبَحْتَ» به كار مي‌بردند و به همين مناسبت برخورد رسول الله6 با جوان صفّه نشين حارثهٔ بن نعمان انصاري به دليل این‌كه حضرت به او فرمود: كيف اصبحت؟ اهميت اين موضوع بررسي مي‌گردد.

 


[1] . الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفاى460هـ )، کتاب الغیبهٔ، ص 286، تحقیق الشیخ عباد الله الطهرانی/ الشیخ على احمد ناصح، ناشر: مؤسسهٔ المعارف الاسلامیهٔ، الطبعهٔ الأولى، 1411هـ.

[2] . بحرانی اصفهانی، عبد الله بن نور الله (متوفای قرن 12)، عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال ج 11، ص7، ناشر: مؤسسهٔ الإمام المهدى عجّل الله تعالى فرجه الشریف، مکان چاپ: ایران؛ قم.

[3] . این روایت، در کتاب دیگری با این عبارت آمده است: «نحن حجة الله علي خلقه، و جدّتنا فاطمة حجة الله علينا». ما حجت خدا بر خلق هستیم و مادر ما فاطمه3 حجت خدا بر ماست.

اطیب البیان فی تفسیر القرآن، طیب سید عبد الحسین، ، ج 13، ص: 225، ناشر: انتشارات اسلام، سال چاپ: 1378.

[4] . أبی الفضل احمد بن أبی طاهر المعروف بابن طیفور (متوفاى280 هـ ) بلاغات النساء، ص: 9، ناشر: منشورات مکتبهٔ بصیرتی ـ قم.

[5] . أبی الفضل احمد بن أبی طاهر المعروف بابن طیفور (متوفاى280 هـ ) بلاغات النساء، ص25، ناشر: منشورات مکتبهٔ بصیرتی ـ قم؛ الإحتجاج على أهل اللجاج( للطبرسی) طبرسى، احمد بن على( 588 ق )جلد 1 ص100 محقق : خرسان، محمد باقر، نشر مرتضی، مشهد، 1403. در احتجاج طبرسی مطلب فوق به صورت کامل‌تر ذکر شده است : «کُلَّمَا اَوقَدوا ناراً لِلحَربِ أطفَأهاَ اللهُ اَو نَجَمَ قَرنُ الشَّیطانِ اَو فَغَرت فَاغِرَةٌ مِنَ المُشرِکینَ قَذَفَ اَخَاهُ فی لَهَواتِها فَلا ینکَفیءُ حَتّی یطَأصِماخَها بِاَخمَصَهِ وَ یخمِدُ لَهَبَها بِسَیفِهِ، مَکدوُداً فی ذاتِ اللهِ، مُجتَهِداً فی اَمرِ الله، قَریباً مِن رَسولِ اللهِ، سَیداً فی اَولیاءِ اللهِ مُشَمِّراً، ناصِحاً، ، لا تَأخُذُهُ فی اللهِ لَومَةُ لائِمٍ». هرگاه آتش جنگ بر افروختند، خدا خاموش کرد یا هر هنگام که شاخ شیطان نمایان شد یا شخصی باهیبت و ترسناک ظاهر می‌شد(مانند اژدهایی ترسناک که دهان باز می‌کند)، رسول خدا6 برادرش علی بن ابی طالب7 را در کام اژدها (برای مقابله با آن) افکند و او هم باز نمی‌گشت، مگر آنکه مشرکان را به طور کامل نابود می‌کرد و آتش (کفر یا خیانت) آنها را با شمشیرش خاموش می‌کرد. . امیر المؤمنین کسی است که در اوج استواری و ایستادگی در راه خدا، اهل جهاد و تلاش در مسیر الهی و نزدیک و خویشاوند رسول خدا6 سید و بزرگی از اولیاست، همواره آماده حرکت و تلاش، نصیحت کننده و تلاش کننده در راه خداست که در راه خدا از سرزنش ملامت کنندگان ابایی ندارد.

[6] . المختصر فی أخبار البشر، أبو الفداء عماد الدین إسماعیل بن علی بن محمود بن محمد ابن عمر بن شاهنشاه بن أیوب، الملک المؤید، صاحب حماهٔ (المتوفى: 732 هـ) (ج 1 ص 156) الناشر: المطبعهٔ الحسینیهٔ المصریهٔ الطبعهٔ: الأولى.

[7] . الهلالی، سلیم بن قیس (متوفاى80 هـ)، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج 2 ؛ ص588 ناشر: انتشارات ‌هادی ـ قم، الطبعهٔ الأولی، 1405 هـ.

[8] . البخاری الجعفی، ابوعبدالله محمد بن إسماعیل (متوفاى256هـ)، صحیح البخاری، البخاری، (3/ 1126)، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامهٔ - بیروت، الطبعهٔ: الثالثهٔ، 1407 - 1987.

[9] . «هِي الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِيةُ مَتَي قَامَتْ فِي مِحْرَابِهَا بَين يدَي رَبِّهَا جَلَّ جَلَالُهُ ظَهَرَ نُورُهَا لِمَلَائِکَةِ السَّمَاءِ کَمَا يظْهَرُ نُورُ الْکَوَاکِبِ لِأَهْلِ الْأَرْضِ وَ يقُولُ اللَّـهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِمَلَائِکَتِهِ يا مَلَائِکَتِي انْظُرُوا إِلَي أَمَتِي فَاطِمَةَ سَيدَةِ إِمَائِي قَائِمَةً بَينَ يدَي تَرْتَعِدُ فَرَائِصُهَا مِنْ خِيفَتِي وَ قَدْ أَقْبَلَتْ بِقَلْبِهَا عَلَي عِبَادَتِي. ». الأمالی( للصدوق) / النص / 113 / المجلس الرابع و العشرون.

[10] . عن عائشة رضي الله عنها أنها قالت: کنت أسلک السلک أي أدخل الخيط في سم الخياط في ليلة ظلماء من نور وجه فاطمة رضي الله عنها، فلذلک سميت زهراء . . البجیرمی الشافعی، سلیمان بن محمد بن عمر (متوفاى 1221 هـ)، تحفهٔ الحبیب علی شرح الخطیب، (1/ 502)، ناشر: دار الکتب العلمیهٔ - بیروت/ لبنان - 1417هـ-1996م، الطبعهٔ: الأولى.

[11] . «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنِ الْخَيبَرِي عَنْ يونُسَ بْنِ ظَبْيانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّـهِ7 قَالَ سَمِعْتُهُ يقُولُ لَوْلَا أَنَّ اللَّـهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَي خَلَقَ أَمِيرَ الْـمُؤْمِنِينَ7 لِفَاطِمَةَ مَا کَانَ لَهَا کُفْوٌ عَلَي ظَهْرِ الْأَرْضِ مِنْ آدَمَ وَ مَنْ دُونَهُ. »

الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفاى 328 هـ)، الأصول من الکافی، ؛ ج 1 ؛ ص461 ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعهٔ الثانیهٔ، 1362 هـ. ش.

[12] . «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِي مَاجِيلَوَيهِ رَحِمَهُ اللَّـهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يحْيي الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَينِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ يزِيدَ بْنِ عَبْدِ الْـمَلِکِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ8 قَالَ‏: لَمَّا وُلِدَتْ فَاطِمَةُ3 أَوْحَي اللَّـهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَي مَلَکٍ فَأَنْطَقَ بِهِ لِسَانَ مُحَمَّدٍ فَسَمَّاهَا فَاطِمَةَ ثُمَّ قَالَ إِنِّي فَطَمْتُکِ بِالْعِلْمِ وَ فَطَمْتُکِ عَنِ الطَّمْثِ ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ7 وَ اللَّـهِ لَقَدْ فَطَمَهَا اللَّـهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَي بِالْعِلْمِ وَ عَنِ الطَّمْثِ بِالْـمِيثَاقِ. » ابن بابویه، محمد بن على، علل الشرائع - علل الشرائع ؛ ج 1 ؛ ص179 قم، چاپ: اول، 1385ش / 1966م.

[13] . و روي عن حارثة بن قدامة قال حدثني سلمان الفارسي، قَالَ‏: حدثني عمار وَ قَالَ‏: أُخْبِرُكَ عَجَباً ؛ قُلْتُ: حَدِّثْنِي يَا عَمَّارُ، قَالَ نَعَمْ، شَهِدْتُ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ8وَ قَدْ وَلَجَ عَلَى فَاطِمَةَ 8 فَلَمَّا أَبْصَرَتْ بِهِ نَادَتْ، ادْنُ لِأُحَدِّثَكَ بِمَا كَانَ وَ بِمَا هُوَ كَائِنٌ وَ بِمَا لَمْ يَكُنْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ حِينَ تَقُومُ السَّاعَة. عیون المعجزات ؛ ابن عبد الوهاب، حسین بن عبد الوهاب، عیون المعجزات - ایران ؛ قم، چاپ: اول، بى تا ص54.

[14] . «قال علي7 : فَوَ اللَّـهِ مَا أَغْضَبْتُهَا وَ لَا أَكْرَهْتُهَا عَلَى أَمْرٍ حَتَّى قَبَضَهَا اللَّـهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ وَ لَا أَغْضَبَتْنِي وَ لَا عَصَتْ لِي أَمْراً، وَ لَقَدْ كُنْتُ أَنْظُرُ إِلَيْهَا فَتَنْكَشِفُ عَنِّي الْهُمُومُ وَ الْأَحْزَانُ. » الموفق ابن احمد بن محمد المکی الخوارزمی (متوفای 568هـ)، المناقب، (ص: 319) تحقیق : الشیخ مالک المحمودی - ناشر : مؤسسهٔ النشر الإسلامی التابعهٔ لجماعهٔ المدرسین بقم المشرفهٔ، چاپ : الثانیهٔ 1414.

المجلسی، محمد باقر (متوفاى1111هـ)، بحار الأنوار الجامعهٔ لدرر أخبار الأئمهٔ الأطهار، ج 43 ص 134 تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسهٔ الوفاء - بیروت - لبنان، الطبعهٔ: الثانیهٔ المصححهٔ، 1403هـ - 1983م.

[15] . «قَالَتْ يا ابْنَ عَمِّ مَا عَهِدْتَنِي کَاذِبَةً وَ لَا خَائِنَةً وَ لَا خَالَفْتُکَ مُنْذُ عَاشَرْتَنِي فَقَالَ7 مَعَاذَ اللَّـهِ أَنْتِ أَعْلَمُ بِاللَّـهِ وَ أَبَرُّ وَ أَتْقَي وَ أَکْرَمُ وَ أَشَدُّ خَوْفاً مِنَ اللَّـهِ أَنْ أُوَبِّخَکِ غَداً بِمُخَالَفَتي فقَدْ عَزَّ عَلَي بِمُفَارَقَتِکِ وَ بِفَقْدِکِ إِلَّا أَنَّهُ أَمْرٌ لَا بُدَّ مِنْهُ. » النیسابوری، ابو علی محمد بن الفتال (الشهید 508هـ)، روضهٔ الواعظین، ج 1 ؛ ص151 تحقیق: السید محمد مهدى السید حسن الخرسان، ناشر: منشورات الرضی ـ قم.

[16] . «أَنَّ أَمِيرَ الْـمُؤْمِنِينَ7 قَالَ لِرَجُلٍ مِنْ بَنِي سَعْدٍ : أَ لَا أُحَدِّثُكَ عَنِّي وَ عَنْ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ- أَنَّهَا كَانَتْ عِنْدِي فَاسْتَقَتْ بِالْقِرْبَةِ حَتَّى أَثَّرَ فِي صَدْرِهَا، وَ طَحَنَتْ بِالرَّحَى حَتَّى مَجِلَتْ يَدَاهَا، وَ كَسَحَتِ الْبَيْتَ حَتَّى اغْبَرَّتْ ثِيَابُهَا، وَ أَوْقَدَتْ تَحْتَ الْقِدْرِ حَتَّى دَكِنَتْ ثِيَابُهَا فَأَصَابَهَا مِنْ ذَلِكَ ضُرٌّ شَدِيدٌ، فَقُلْتُ لَهَا : لَوْ أَتَيْتِ أَبَاكِ فَسَأَلْتِهِ خَادِماً يَكْفِيكِ حَرَّ مَا أَنْتِ فِيهِ مِنْ هَذَا الْعَمَلِ، فَأَتَتِ النَّبِيَّ6 فَوَجَدَتْ‏ عِنْدَهُ حُدَّاثاً فَاسْتَحْيَتْ فَانْصَرَفَتْ، فَعَلِمَ6 أَنَّهَا قَدْ جَاءَتْ لِحَاجَةٍ فَغَدَا عَلَيْنَا وَ نَحْنُ فِي لِحَافِنَا فَقَالَ‏: السَّلَامُ عَلَيْكُمْ، فَسَكَتْنَا وَ اسْتَحْيَيْنَا لِمَكَانِنَا، ثُمَّ قَالَ‏: السَّلَامُ عَلَيْكُمْ فَسَكَتْنَا، ثُمَّ قَالَ‏: السَّلَامُ عَلَيْكُمْ فَخَشِينَا إِنْ لَمْ نَرُدَّ عَلَيْهِ أَنْ يَنْصَرِفَ وَ قَدْ كَانَ يَفْعَلُ ذَلِكَ فَيُسَلِّمُ ثَلَاثاً فَإِنْ أُذِنَ لَهُ وَ إِلَّا انْصَرَفَ، فَقُلْنَا: وَ عَلَيْكَ السَّلَامُ يَا رَسُولَ اللَّـهِ ادْخُلْ، فَدَخَلَ وَ جَلَسَ عِنْدَ رُءُوسِنَا ثُمَّ قَالَ‏: يَا فَاطِمَةُ- مَا كَانَتْ حَاجَتُكِ أَمْسِ عِنْدَ مُحَمَّدٍ؟ فَخَشِيتُ إِنْ لَمْ نُجِبْهُ أَنْ يَقُومَ، فَأَخْرَجْتُ رَأْسِي فَقُلْتُ: أَنَا وَ اللَّـهِ أُخْبِرُكَ يَا رَسُولَ اللَّـهِ- إِنَّهَا اسْتَقَتْ بِالْقِرْبَةِ حَتَّى أَثَّرَ فِي صَدْرِهَا، وَ جَرَتْ بِالرَّحَى حَتَّى مَجِلَتْ يَدَاهَا، وَ كَسَحَتِ الْبَيْتَ حَتَّى اغْبَرَّتْ ثِيَابُهَا، وَ أَوْقَدَتْ تَحْتَ الْقِدْرِ حَتَّى دَكِنَتْ ثِيَابُهَا فَقُلْتُ لَهَا: لَوْ أَتَيْتِ أَبَاكِ فَسَأَلْتِهِ خَادِماً يَكْفِيكِ حَرَّ مَا أَنْتِ فِيهِ مِنْ هَذَا الْعَمَلِ، قَالَ‏: أَ فَلَا أُعَلِّمُكُمَا مَا هُوَ خَيْرٌ لَكُمَا مِنَ الْخَادِمِ؟ إِذَا أَخَذْتُمَا مَنَامَكُمَا (فَكَبِّرَا أَرْبَعاً وَ ثَلَاثِينَ تَكْبِيرَةً، وَ سَبِّحَا ثَلَاثاً وَ ثَلَاثِينَ تَسْبِيحَةً، وَ احْمَدَا ثَلَاثاً وَ ثَلَاثِينَ تَحْمِيدَةً، فَأَخْرَجَتْ فَاطِمَةُ3 رَأْسَهَا وَ قَالَتْ: رَضِيتُ عَنِ اللَّـهِ وَ عَنْ رَسُولِهِ رَضِيتُ عَنِ اللَّـهِ وَ عَنْ رَسُولِه‏. » 

من لا یحضره الفقیه، الشیخ الصدوق، ج 1، ص 320- 321، تحقیق : تصحیح وتعلیق : علی أکبر الغفاری، چاپ سوم، ناشر : جامع المدرسین، قم.

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: