از رسول خدا 6 منقول است که فرمود: دنيا متحول است و ثبات و قرار ندارد. آنچه كه برای تو مقرّر شده است به تو خواهد رسيد، گرچه در نهايت ضعف و ناتوانی باشی؛ و آنچه كه به ضرر و زيان تو باشد باز هم به تو خواهد رسيد، گرچه در كمال قدرت و نيرومندی باشی و هرگز جلوی آن را نتوانی گرفت. و هر كس كه اميد خود را از آنچه كه از دست رفته قطع كند، بدنش آسايش خواهد داشت و آن كس كه راضی باشد به آنچه كه خدا روزی او نموده، دل و چشمش روشن خواهد شد.[1]
شرح حدیث: «الدُّنْيَا دُوَلٌ». حضرت در ابتدا وضع دنیا را بیان ميفرمایند: دنيا در گردش است. يعني دنيا هيچگاه براي هيچكس ثابت نیست. دنيا هيچ ثبوت و قراري براي هيچكس ندارد. اين وضع دنيا است.
«فَمَا كَانَ لَكَ أَتَاكَ عَلَی ضَعْفِكَ». آنچه كه خدا تقدير كرده به تو خواهد رسيد گرچه در نهايت ضعف و ناتوانی باشی. چه بسا انسان فكر میکند كه از نظر امور دنيايي توان به دست آوردن فلان منفعت را ندارد، ولي چون مقدّر شده است به او خواهد رسید.
«وَ مَا كانَ مِنْهَا عَلَيْك لَمْ تَدْفَعْهُ بِقُوَّتِك» در جایی هم كه مواردی به ضرر و زيان تو باشد باز به تو خواهد رسيد هر چند تو در كمال قدرت و نيرومندی باشی؛ هرگز نمیتوانی آنها را از خودت دفع کنی. بنابراین، تو نه مي تواني برای خودت جلب منفعت كني و نه ميتواني از خودت دفع ضرر كني.
«وَ مَنِ انْقَطَعَ رَجَاؤُهُ مِمَّا فَاتَ اسْتَرَاحَ بَدَنُهُ». اگر انسان از چيزهايي كه دلش ميخواسته به دست بیاورد امّا به دست نياورده قطع اميد كند، بدنش راحت ميشود. به عبارت ساده؛ ضعف اعصاب نمي گيرد! يعني در فكر اين نباش که اي كاش به دست میآوردم! اي واي که فلان چیز از دستم رفت!. . . این افکار و خیالات، باعث فشار عصبي و روحي براي تو میشود. اين به نفع تو است که به چيزهايي كه به آن دست پيدا نكردي اميد نبندی. به دست نيامده كه نيامده! نشد كه نشد!
«وَ مَنْ رَضِيَ بِمَا قَسَمَهُ اللهُ قَرَّتْ عَيْنُهُ». اگر كسي به آنچه كه خدا داده است خشنود باشد، چشمش روشن مي شود. چون خدا داده است خوشحال هم ميشود.
هسته مركزي اين جملات چيست؟ اين است كه خيال نكن که تو ميتواني كاري انجام بدهي. نافع، خدا است، ضارّ هم، خدا است. او است که امور را براي تو تقدير ميكند. بی جهت خودت نقشه نكش. اگر نقشه بكشي، خدا به نقشهات ضربه ميزند. بنابر اين، تو برو به وظيفهات عمل كن. اين چيزها را به او واگذار كن. برو سراغ خودش، كه سرنخ منافع و مضارّ به دست او است. این را بدان که تو هيچ كارهاي! او گفته در محدوده شرع بلند شو و به دنبال روزي برو، تو هم بگو چشم! بقيهاش را به او واگذار كن. نفع مال او است، دفع ضرر هم از او است. منافع را از او بخواه، از او این را هم بخواه كه ضررها را از تو دفع كند.
روي خودت، توانت و فكرت، هيچوقت تكيه نكن. هنگامی هم که او براي تو تدبير كرد و به دستت رسيد، آن را که به تو داده قبول کن، خوشحال شو و راضی شو. اگر اين رضايت باشد، آن وقت يك زندگي شيرين پيدا مي كني؛ نه ضعف اعصاب ميگيري، نه بیجهت دنبال دنیا ميدوي، بیجهت خودت را، فکرت را و بدنت را هم ناراحت نميكني. هم روحت راحت است هم بدنت. در آخر هم خوشحال و راضی هستی و چشمت روشن میشود.
اینها همه در صورتي است که به او اتكا كرده باشي. از او خواستی، او هم به تو عطا کرده است. و آنچه را هم كه به تو نداده صلاحت نبوده است. اگر اين حالت در تو باشد زندگي تو در همين نشئه دنيایت، همراه با خوشي دروني و حتي خوشي بيروني خواهد بود و ناخوشي بيروني هم به سراغ تو نمیآید.
فلسفه آفرینش انسان، مال، علم و دنیا از دیدگاه پیامبر اسلام6
شناخت انسان از فلسفه آفرینش و اهداف هر چیزی میتواند نوع تعامل و رفتارش را با آنها تعیین کند. آموزههای قرآنی به این مهم توجه داده و بر آن است تا فلسفه آفرینش و اهداف امور و چیزها را تبیین کند تا نگرش مردم را سامان دهد.
تأثیر شناخت فلسفه آفرینش در سبک زندگی
رفتارهای انسان تابع نگرشها و نگرشها نیز تابع بینش و شناخت آدمی است. البته ابزارها و منابع شناختی صحیح و درستی لازم است تا انسان بتواند حقایق را چنانکه هست بشناسد و در این میان به علل درونی و بیرونی، شناخت حقایق اشیاء بسیار دشوار است؛ از همین رو پیامبر 6 به پیشگاه خداوند عرضه میدارد: «اللّهُمَّ اَرِنِي الاَشْيَاء کَمَا هِيَ»؛ خداوندا، چیزها را آنچنان که هست به من بنما!
لازم است انسان شناخت درستی از فلسفه آفرینش به طور کلی، و فلسفه آفرینش چیزها به طور جزیی، به دست آورد؛ زیرا شناخت آدمی نسبت به هر چیزی نوع تعامل و برخورد را تحت تأثیر مستقیم قرار میدهد.
خداوند، بارها در آیات قرآنی به تبیین فلسفه و هدف آفرینش هستی و به ویژه اشیاء پرداخته است. به عنوان نمونه در آیات قرآنی، ستارگان را به عنوان زینتهای آسمان دنیا و دور از دسترس شیاطین سرکش دانسته، که میخواهند به این منطقه نفوذ کنند و اطلاعاتی از آینده به دست آورند.[2] سپس در ادامه، به یکی از فلسفههای خلقت شهاب سنگها اشاره میکند و میفرماید: که اینها مأمور هستند تا شیاطینی را که برای استماع به آسمان میآیند فراری داده و آنان را بگریزانند.[3]
اگر انسان عوالم ملکوتی و باطنی را بپذیرد که غیر از عوالم ظاهر است، نگاه وی به هستی تغییر مییابد، همچنین اگر هدف و فلسفه هر چیزی را بشناسد به همان میزان نگاه وی تغییر یافته و بهگونهای دیگر با آن تعامل و رفتار میکند. از همین رو، در آیات قرآنی به تبیین اهداف و فلسفه اشیاء نیز توجه ویژهای مبذول شده است.
فلسفه چهار اصل از اصول زندگی در کلام پیامبر6
پیامبر گرامی 6 که مفسر واقعی قرآن است، به تبیین فلسفه و هدف از آفرینش انسان، علم، دنیا و مال پرداخته است تا نوع رفتار و نگرش ما را نسبت به آنها تصحیح و اصلاح کند و فلسفه و سبک زندگی ما را دگرگون سازد. ایشان[4] میفرماید:
چهار چیز برای چهار چیزخلق شده است:[5]
۱- فلسفه و هدف آفرینش مال: آن حضرت6 در این باره میفرماید: مال برای انفاق است، نه برای حفظ کردن و نگه داشتن. به عبارت دیگر؛ ثروت و مال در دنیا برای انباشت و تکاثر نیست، بلکه برای کوثری کردن زندگی است؛ اگر تکاثر و انباشت ثروت و مال، همانند انبار کردن آب در یک فضای محدود است، کوثر به معنای جاری کردن، همانند نهری است که جریان دارد و نه تنها آلوده نمیشود و نمیگندد، بلکه موجب سلامت خود و طراوت محیط و نشاط و زندگی میشود.
کسانی که برداشت نادرستی از آفرینش دنیا و مال و ثروت دارند، به انباشت آن همت میگمارند. اینان گرایش به بخل پیدا میکنند و حاضر نیستند آن را در اختیار دیگران قرار دهند تا دیگران نیز همانند آنان از آن بهرهمند شوند و حتی گاه در این راه چنان افراط میکنند که گرفتار خساست شده و نه تنها نمیگذارند دیگران استفاده کنند بلکه خود نیز از آن استفاده نمیکنند و اینگونه دچار محرومیت خودخواسته میشوند.
خداوند در آیات قرآنی درباره یکی از خصوصیات انسانها، به مسئله تکاثر گرایی انسان اشاره کرده و میفرماید: ﴿وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا﴾،[6] و مال را دوست دارید، دوست داشتنی بسیار. در حالی که اگر انسان شناخت درستی از حقیقت مال و فلسفه وجودی آن داشت، نگاهی متفاوت به مال پیدا میکرد و آن را این گونه محبوب خود قرار نمیداد، بلکه تنها آن را یک ابزار زینتی دنیا به شمار میآورد و به همین میزان به آن بسنده میکرد.
به سخن دیگر وقتی انسان بپذیرد که مال چیزی جز زینت و آرایهای برای زندگی دنیا نیست، آن را به عنوان یک ابزار مینگرد و دلبسته آن نمیشود، زیرا ابزار، لیاقت آن را ندارد که محبوب انسان شود و دلبسته شدن به ابزار و امری که پایدار نیست، از سر حماقت و سفاهت و دیوانگی است، چرا که مالِ انسان نیست تا بدان دلبسته شود و بدان تعلق پیدا کند به طوری که وقتی متعلق را از دست داد محزون و مغموم شود.
خداوند در آیه ۴۶ سوره کهف فلسفه و هدف آفرینش مال را این گونه تبیین میکند: ﴿الـْمالُ وَ الْبَنُونَ زينَةُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ الْباقِياتُ الصَّالِحاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَواباً وَ خَيْرٌ أَمَلاً﴾؛ مال و پسران زیور زندگی دنیایند و نیکیهای ماندگار، از نظر پاداش، نزد پروردگارت بهتر و از نظر امید نیز نیکوتر است.
پس برای اینکه زندگی اخروی ما درست شود، باید از این مال به عنوان باقیات صالحات استفاده کنیم. و آن را با انفاق برای آخرت ذخیره کرده و ره توشه آخرت خود سازیم. به عبارت دیگر، هر چه را که خوردیم و مصرف کردیم، خورده شده و از میان رفته و هر آنچه را خیرات کرده و انفاق و احسان نمودیم به عنوان باقیات صالحات برای آخرت ما میماند.
چنین نگرشی به مال و فلسفه و هدف آفرینش آن به ما کمک میکند که سبک زندگی خود را تغییر دهیم و به جای تکاثر و انباشت مال و ثروت، به کوثرگرایی رو آورده و آن را در جامعه جاری و روان سازیم تا ذخیره آخرت ما شود. البته این بدان معنا نیست که خودمان اصلا استفاده نکنیم، بلکه ضمن استفاده از مال، بخشی را به عنوان حقوق فقرا و محرومان در اختیار آنان بگذاریم تا آنان نیز استفاده کنند.[7]
۲- فلسفه و هدف از علم: پیامبر گرامی6 درباره فلسفه علم و دانش میفرماید: علم و دانش برای عمل است نه برای مجادله.
علم برای این نیست که ما عالم بودن خود را به رخ ديگران بكشیم و بر خلاف آنچه میدانیم عمل کنیم و یا حق را باطل، و باطل را حق جلوه دهیم. و کارهایی سخیف که برخی از به ظاهر عالمان انجام میدهند، انجام دهیم.
جدال؛ گفتگویی توأم با نزاع و غلبه جستن یک طرف بر دیگری[8] و به قصد منصرف کردن وی از رأی و نظرش است.[9] پس کسی که هدف علم و دانشآموزی را نمیداند، به جای آنکه از این طریق بخواهد خودش را به کمال برساند، میخواهد خود را به هر طریقی بر دیگران چیره سازد. چنین شخصی در حقیقت هدف و فلسفه علمآموزی را نمیداند و یا دانسته، اما میخواهد بر خلافت آن عمل کند. انسان میبایست هر روز چیزی بیاموزد تا بهتر عمل کرده و به کمالات بالاتر برسد.
اینکه پیامبر 6 خواهان علم و افزایش آن است ﴿رَبِّ زِدْني عِلْماً﴾ و یا حضرت آدم7 و حضرت خضر7 و دیگران از علوم لدنی الهی بهرهمند شدند برای عمل بوده است.
در روایات است که علم بیعمل، ارزشی ندارد. خداوند نیز کسانی را که میدانند ولی بر اساس آن عمل نمیکنند سرزنش میکند. امام صادق 7 آیتالله العظمی را کسانی میداند که بیاموزد و بیاموزاند و بدان عمل کند. ایشان میفرماید: «يعني؛ هر کس برای خدا دانش بیاموزد و به آن عمل کند و به دیگران آموزش دهد، در ملکوت آسمانها به عظمت و بزرگی یاد شود و گویند: برای خدا آموخت و برای خدا عمل کرد و برای خدا آموزش داد.[10]
۳- تعبد و اطاعت، آفرینش انسان: خداوند فلسفه وجودی و اهداف آفرینش انسان را در آیات قرآنی به شکل طولی چند امر دانسته که میتوان آنها را اهداف؛ ابتدایی، میانی و غایی برشمرد. از جمله اهداف و فلسفه آفرینش انسان که در قرآن بیان شده اموری چون خلافت، عبودیت، ربانی شدن، عالم شدن، عمران و آبادانی زمین و مانند آنهاست. خداوند در آیه ۵۶ سوره ذاریات به صراحت بیان میکند که هدف آفرینش انسان و جنیان، عبودیت و بندگی خداوند است.
پیامبر گرامی6 نیز درباره هدف و فلسفه عبودیت و بندگی میفرماید: بنده برای تعبد و اطاعت بندگی است نه برای تکبر و بزرگی. اگر انسان بنده است باید تعبّد محض باشد و هر آنچه که مولا و خداوند فرموده بیچون و چرا انجام دهد.
اصولا یکی از فلسفههای بیان احکام شریعت، آموزش بندگی است. هر چند در آیات و روایات، فلسفه و علل احکام بیان شده و مرحوم شیخ صدوق در کتاب علل الشرایع بسیاری از آنها را گردآوری کرده است؛ ولی باید دانست که اصل اساسی در آن تعبدورزی بشر است، زیرا انسان نمیتواند با عقل خویش به تمام حقایق هستی آگاه شود و بخواهد بر اساس آن راه خویش را بیابد. اصولا عقل، همچون چراغ است و راه و چاه را نشان میدهد؛ ولی این خداست که راه میسازد، و صراط مستقیم را ایجاد میکند، تا انسان در آن مسیر قرار گیرد. از همین رو خداوند در آیات قرآن، اسلام و شریعت و قوانین تعبدی آن را راه مستقیم دانسته است.
پس انسان اگر بخواهد به کمال بندگی برسد باید عقل را فقط چراغ بداند نه آنکه آن را دارای احکامی دانسته که بر اساس آن عمل کند. چنین نگرشی به عقل به معنا و مفهوم گریز از تعبد و بندگی است. نتیجه چنین نگرشی نیز تکبر و استکبار است، زیرا شخصْ خود، یا عقل خود را در جایگاهی قرار میدهد که خدا به عنوان صاحب شریعت خود را در آنجا قرار داده است. به سخنی دیگر، شخصْ خود را شارع میداند و این همان تکبری است که نتیجه آن در مقام عمل خروج از بندگی و اطاعت خواهد بود.
امام صادق7 درباره جایگاه عقل میفرماید: «دین الهی با عقلهای ناقص به دست نمیآید.»[11] هر چند که در روایات است که عقل از جایگاه بس بزرگی برخوردار است که در قیامت ارزش عمل، بدان سنجیده میشود و یا آمده که: «دین همان عقل از خارج و عقل همان دین از داخل است،[12] یا گفته شده است: هر آنچه را عقل بدان حکم کند شریعت بدان حکم کرده و برعکس؛[13] اما باید گفت که حکم عقل تنها نشان دادن است یعنی نقش چراغ را دارد؛ زیرا شارع و حکمکننده تنها خداوند است و اوست که راه را تعیین کرده و میسازد و چراغ عقل آدمی آن راه را روشن میکند به هر حال، در روایات آمده که با قیاس و استنباطات عقلی و شخصی نمیتوان دینداری کرد و احکام ساخت؛ چرا که این راه هلاکت است.»[14]
۴- عبرت، فلسفه دنیا: پیامبر 6 درباره فلسفه و هدف دنیا میفرماید: دنیا برای عبرت است نه برای عمارت و تشریفات. در آیات قرآنی این مطلب بیان شده که دنیا و زندگی آن، گذرگاهی برای آخرت است. بنابراین، انسان نمیبایست آن را به عنوان هدف غایی حساب کند و تمام همت و تلاش خود را مصروف آبادی آن کند.
البته خداوند در آیه ۶۱ سوره هود بیان کرده که مأموریت انسان در زمین به عنوان خلیفه الهی، عمارت و آبادانی زمین است. این معنا با تاکید بر آبادانی زمین و استعمار الارض بیان میکند که آبادی زمین غیر از آباد کردن دنیاست. آباد کردن دنیا، اگر به معنی دنیاطلبی و حرص بر مال و ثروت و دلبستگی به مظاهر مادی دنیوی باشد بسیار مذموم است و مورد نهی پیامبر، که در حدیث آمده، اما چنانچه به معنی رشد و توسعه و ایجاد آسایش برای خود و همنوعان به هدف زمینهسازی برای آخرت و جلب رضایت پروردگار باشد، ممدوح و پسندیده و مصداق آباد كردن زمين خواهد بود.
دنیا به عنوان مجموعهای از نظام هستی، بخشی است که انسان در آن مدتی زندگی میکند و میرود. در آیات و روایات توضیح داده شده که دنیا و همچنین زمین جایگاه بسیار مهمی برای خلافت انسانی و رشد و کمالیابی اوست، ولی این دنیا و برکات زمین و آسمان و زینتهای آن نباید به عنوان محبوب در دل انسان جای گیرد و او را به خود مشغول و از آخرت غافل سازد. انسان در دنیاست که به کمال میرسد و آنچه آرایههای دنیاست از جمله؛ مال و فرزند و مانند آنها به عنوان وسیلهای برای این است که انسان از آن به عنوان وسیلهای برای آخرت و کمال بهره گیرد نه آنکه این امور او را مشغول داشته و گرفتار تکاثر و تفاخر و مانند آنها سازد.[15]
خداوند در قرآن بیان کرده است که انسان باید از دنیا و امور آن عبرت و پند گیرد و خود را برای ابدیت در آخرت آماده کند.[16]
به هر حال، آیات قرآن و روایات؛ درصدد تبیین فلسفه و هدف هر چیزی است تا انسان میزان و قدر هر چیزی را بشناسد و کم و زیاد نگذارد و به تعبیر قرآن؛ همواره با کیل و میزان و قسط و عدالت کار کنید و هر چیزی را به درستی بر اساس موازین الهی بسنجید و میزان و ارزش اشیاء را کم و زیاد نکنید.[17]
[1] . «رُوِيَ عَن رسولِ الله6: الدُّنْيَا دُوَلٌ فَمَا كانَ لَك أَتَاك عَلَي ضَعْفِك وَ مَا كانَ مِنْهَا عَلَيْك لَمْ تَدْفَعْهُ بِقُوَّتِك وَ مَنِ انْقَطَعَ رَجَاؤُهُ مِمَّا فَاتَ اسْتَرَاحَ بَدَنُهُ وَ مَنْ رَضِيَ بِمَا قَسَمَهُ اللهُ قَرَّتْ عَيْنُهُ. » بحارالانوار، جلد 74.
[2] . سوره صافات، آیات ۶ و ۷.
[3] . سوره صافات، آیات ۸ تا ۱۰.
[4] . چنانکه در صفحه ۱۵۹ کتاب اثنیعشریه آمده،
[5] . «خلق اربعه لاربعه: المال للانفاق لا للامساک و العلم للعمل لا للمجادله و العبد للتعبد لا للتعظيم و الدنيا للعبره لا للعماره».
[6] . سوره فجر، آيه 20.
[7] . سوره ذاریات، آیه ۱۹، معارج، آیات ۲۴ و ۲۵
[8] . مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص ۱۸۹ «جدل»)
[9] . مجمعالبیان، ج ۵- ۶، ص ۲۳۷
[10] . «مَنْ تَعَلَّمَ وَ عَمِلَ وَ عَلَّمَ للهِ دُعِيَ فِي مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ عَظِيماً فَقِيلَ: لَهُ تَعَلَّمَ للهِ وَ عَمِلَ للهِ. » الذریعه الی حافظ الشریعه، شرح اصول کافی، ج ۱، ص ۵۶.
[11] . بحارالانوار، ج ۲، ص ۳۰۳، حدیث ۴۱. «إِنَّ دِينَ الله لَا يُصَابُ بِالْعُقُولِ النَّاقِصَةِ»
[12] . «الدين عقل من خارج کما ان العقل دين من داخل». منبع؟؟؟
[13] . «کل ما حکم به العقل حکم به الشرع و کل ما حکم به الشرع حکم به العقل». منبع؟؟؟
[14] . مستدرک الوسائل: ج۷۱، ص ۲۶۲، ح ۵۲.
[15] . (سوره حدید، آیه ۲۰).
[16] . (سوره حشر، آیه ۲).
[17] . (سوره اعراف، آیه ۸۵؛ سوره هود، آیه ۸۵؛ سوره شعرا، آیه ۱۸۳).