رابطه دنیا و آخرت، چگونه است؟ شباهتها و تفاوتهای آن دو چیست و جهانبینی صحیح به کدامیک اصالت میدهد؟
نویسنده در این مقال برآن است تا این مسأله را از منظر قرآن و حدیث، با تکیه ویژه بر نظرات و آثار آیت الله جوادی آملی مورد بررسي قرار دهد.
اکنون پارهای از شباهتها و تفاوتهای دنیا و آخرت بازشناسی میشوند:
الف: شباهتها
بدون شک، اشتراکات و مشابهتهایی بین زندگی این جهان و حیات اخروی وجود دارد. برخی از این شباهتها عبارتند از: حقیقی و واقعی بودن هر دو زندگی؛ آگاهی انسان به خود و تعلقات خویش؛ اصل وجود لذت و رنج، سرور و اندوه، سعادت و شقاوت؛ وجود غرایز حیوانی و غرایز ویژه انسان؛ زیستن انسان با بدن و اندام کامل و اعضا و جوارح؛[1] حاکمیت قانون علیت و نیازمندی هر چیزی ـ که هستی عین ذات آن نباشد ـ به علت، در دنیا و آخرت.[2]
ب: تفاوتها
همانگونه که شباهتهایی بین زندگی این جهان و حیات اخروی وجود دارد، تفاوتهای مهمی نیز میان آن دو هست. به عبارت دیگر عالم دنیا و آخرت دو نظام بسیار متفاوتاند. برخی از تفاوتهای آن دو عبارت است از:
1. گذرگاه و قرارگاه
دنیا گذرگاه است و هر گذرگاه به قرارگاهی فرجام میپذیرد. جهان طبیعت همواره در حال کوشش و پویایی و حرکت از قوّه به فعل است[3] و حرکت سمت و سویی به نام هدف را تعقیب میکند و وقتی به هدف رسید ثابت میشود: ﴿يا قَوْمِ إِنَّمَا هَذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا مَتَاعٌ وَ إِنَّ الآخِرَةَ هِي دَارُ الْقَرَارِ﴾[4] . دنیا چون کشتی پرجوش و خروشی است که لنگرگاه آن «قیامت» است: ﴿يسْأَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ أَيانَ مُرْسَاهَا﴾[5]؛ این کاروان کی به دار قرار و ثبات میرسد.
امیرمؤمنان7 میفرماید: «دنیا گذرگاه و معبر و آخرت قرارگاه و مقرّ است پس از گذرگاهتان توشهای برای قرارگاهتان بردارید.»[6] همچنین فرمود: «دنیا برای شما به عنوان سرای ثبات و قرار آفریده نشده، بلکه آفریده شد تا عبورگاه باشد و از آن زاد و توشه و کردار صالح جهت سرای قرار و ثبات (آخرت) فراهم کنید.»[7]
قرآن «دنیا» را به عنوان «عَرَض» معرّفی کرده است: ﴿تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا فَعِنْدَ اللَّـهِ مَغَانِمُ کَثِيرَةٌ﴾[8] دنیاطلبان متاع پست دنیا را میگزینند: ﴿يَأْخُذُونَ عَرَضَ هذَا الْأَدْنى﴾[9]، حال آن که جهانبینی و دنیاشناسی قرآن جمع بین حسنات دنیا و حسنات آخرت است. ﴿. . . رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ﴾[10]
واژههای جوهر و عَرَض، که در علوم عقلی رایج است، از همین ریشه لغوی گرفته شده است. اهل لغت و عرف به چیزی که اصیل است جوهر اطلاق کرده و چیز ناپایدار را عَرَض میخوانند. قرآن کریم درباره دنیا، اصطلاح عَرَض را به کار گرفته تا بفهماند، دنیا همچون عکسی است که اصلی دارد و انسان نباید به عکس دل ببندد؛ بلکه باید به صاحب عکس دل بست. متاع دنیا رفتنی است و «ما عند الله» باقی است و نزد خدا غنیمتهای فراوانی است: «فَعِنْدَ اللهِ مَغانِمُ». پس ﴿ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللهِ باقٍ﴾[11] و انسان چون با مرگ از بین نمیرود و باقی است نیازمند متاع باقی و کالای جاوید است و آن فقط نزد خداست.[12]
2. نظام اعتباری و حقیقی
قرآن نظام دنیا را اعتباری دانسته که سرانجام باید به نظام حقیقی منتهی گردد. زندگی دنیا مجموعهای از قراردادها است که با پایان پذیرفتن عمر بشر پایان میپذیرد و انسان وارد نظام فردی حقیقی میگردد.
در این دنیا افراد در سعادت و شقاوت یکدیگر شریک و مؤثرند و به همین دلیل مسئولیت و سرنوشت مشترک نیز وجود دارد و اگر کسی بخواهد گناهی مرتکب شود دیگران باید مانع او گردند.
رسول اکرم6سرنوشت مشترک در این جهان را ضمن مَثَلی بیان کردهاند: «گروهی سوار کشتی شدند و کشتی در دریا به راه افتاد. برای هرکس مکانی تعیین شد و همه در جای خود قرار گرفتند. ناگاه یکی از مسافران در جای خود مشغول سوراخ کردن کشتی شد. از او پرسیدند چه میکنی؟ ( چرا کشتی را سوراخ میکنی؟) پاسخ داد: این جایگاهِ خودم است و ربطی به شما ندارد. آنگاه اگر دستش را گرفته و مانع کارش میشدند هم خود جان به سلامت میبردند و هم او را نجات میدادند؛ در غیر این صورت سرنوشتی جز هلاکت در انتظار هیچیک
نبود.»[13]
ولی در آخرت، سرنوشت مشترک و جامعه، یعنی ترکیب افراد بهگونهای که سرنوشتها را به هم گره بزند، وجود ندارد. در نظام جدیدِ معاد، هر فردی از دیگران بیگانه است. قرآن میفرماید: ﴿وَ لَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَي کَمَا خَلَقْنَاکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ تَرَکْتُمْ مَا خَوَّلْنَاکُمْ وَرَاءَ ظُهُورِکُمْ وَ مَا نَرَي مَعَکُمْ شُفَعَاءَکُمُ الَّذِينَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فِيکُمْ شُرَکَاءُ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَينَکُمْ وَ ضَلَّ عَنْکُمْ مَا کُنْتُمْ تَزْعُمُونَ﴾؛[14] این آیه از جامعترین آیاتی است که نشئه دنیا و قیامت را در کنار هم بازگو میکند و نظام اعتباری دنیا را به نظام حقیقی آخرت منتهی میداند.[15]
زندگی انسان در قیامت فردی است؛ نه اجتماعی؛ یعنی هر فردی به تمام نیازمندیهای خویش که فرآوردههای دنیایی اوست، دسترسی دارد[16] و در هیچ امری به دیگری نیاز ندارد و دانشهایی هم که به منظور تأمین نظام اجتماعی در دنیا نقشی دارند در آن روز بیرنگ و بیاثر میباشند؛ زیرا تمام لوازم زندگی و امکانات آن از مسکن، خوراک، پوشاک و دیگر شئون لازم آماده است و حاجتی به تحصیل آن نیست؛ از اینرو، نه مسائل خانوادگی از قبیل تولید و مانند آن مطرح است، نه امور اجتماعی از قبیل تعاون و توزیع کار و مبادلات و معاملات مطرح میشود. هر مقصودی از پیش تهیه شده و هر مقصدی قبلاً تأمین شده و هر کسی در گرو کشتههای خویش است: ﴿کُلُّ امْرِئٍ بِمَا کَسَبَ رَهِينٌ﴾.[17]
اگر بار خار است، خود کِشتهای . . . و گر پرنیان است، خود رشتهای[18]
در قیامت؛ انسانها در حالی که جمعاند، تنها و فردند و با اینکه همه حضور دارند، هر یک از دیگری جدا و از دیگران گسسته است؛ به طوری که نه او مسئول آنهاست، نه آنان مسئولیت او را به عهده دارند، نه او بار دیگران را میبرد، نه آنان بارگران او را حمل میکنند؛ ﴿...وَ لا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَي ...﴾[19]
قیامت، هم روز جمع است، هم روز فصل، لذا همگان حاضرند، ولی از یکدیگر جدایند؛[20] ﴿فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلا أَنْسَابَ بَينَهُمْ يوْمَئِذٍ...﴾.[21] در آنجا گرد هم زیستن هست،[22] با این تفاوت که در جمع نیکوکاران انس و الفت و صفا و صمیمیت برقرار است، ولی در میان بدکاران تنفر و بیزاری از یکدیگر و ناسزاگویی حکمفرماست.[23]
3. فرصت تغییر
در این جهان امکان تغییر دادن خود و سرنوشت خود هست، ولی در آنجا نیست. در دنیا امکان توبه و تحصیل توحید است، اما چنین فرصتی در آخرت نیست. زیرا فرصت؛ یا به توبه است، یا به فدیه، یا به شفاعت است، یا به کفالت، و همگی در سرای آخرت منتفیاند.[24]
4. حیات ناب
در این دنیا مرگ و زندگی به هم آمیخته، ولی آن جهان سراپا زندگی است. زمین آخرت، جواهر و سنگریزه و درخت و میوه آن جهان همگی حیات دارند و آتش آن هم دارای ادراک است. قرآن کریم میفرماید: ﴿وَ مَا هَذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الآخِرَةَ لَهِي الْحَيوَانُ لَوْ کَانُوا يعْلَمُونَ﴾.[25]
5. لذت و رنج خالص
نعمتها و لذایذ دنیا با غم آمیخته است و غمهای دنیا نیز عذاب صِرف نیست. در دنیا نشاط محض و غمِ صِرف متصور نیست؛ ولی در قیامت، این دو از یکدیگر جدایند؛ زیرا در جهنّم، نشانی از رحمت نیست؛ چنانکه امیرمؤمنان 7 میفرماید: «دَارٌ لَيْسَ فِيهَا رَحْمَةٌ»[26] ، و در آخرت، بهشتی ظهور میکند که هیچ رنج و ناگواری در آن نیست[27] : ﴿لا يَمَسُّنا فِيها نَصَبٌ وَ لا يَمَسُّنا فِيها لُغُوبٌ﴾.[28]
6. کِشت و درو
این جهان، جایگاه بذرافشانی و آخرت، هنگامه بهرهبرداری و درو کردن است. جهان، ظرف تکلیف است و آخرت، دار پاداش و کیفر محض که در کنارش کار و کوشش و تکلیفی راه ندارد.[29] امیرمؤمنان علی7 میفرماید: «فَإِنَّ الْيَوْمَ عَمَلٌ وَ لَا حِسَابَ وَ إِنَّ غَداً حِسَابٌ وَ لَا عَمَلَ»[30].
به بیان دیگر؛ عالَم طبیعت، محدوده آزمون است و هیچ چیز در این جهان، بدون امتحان نیست. هر چه در این نشأه به انسان برسد، خواه درد و رنج یا رفاه و آسایش، حوادث تلخ یا شیرین، همگی آزمون اِلهی است.[31]
خدای سبحان میفرماید: «﴿إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَي الأرْضِ زِينَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيهُمْ أَحْسَنُ عَمَلا﴾ً»؛[32] سرسبزی زمین برای آزمودن شُکر است و پژمردگی آن، برای آزمون صبر.[33]
قرآن کریم تصریح میکند که «مال» و «فرزند» چیزی جز فتنه و امتحان نیست: ﴿وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا أَمْوَالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ...﴾.[34] پس، همانگونه که نداشتن یا نقص مال، فتنه و آزمون است: «﴿وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَيءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الأمْوَالِ وَ الأنْفُسِ وَ الثَّمَرَاتِ...﴾[35]، داشتن یا زیادی مال نیز فتنه و آزمایش است.
7. قطع اسباب طبیعی
نظام این جهان، نظام ظاهر و نظام حکومت اسباب و علل طبیعی است؛ اما آنجا، ظرف ظهور ملکوت خدا و مشیت مطلقه الهی است. در آنها نظام علل و اسباب طبیعی همه قطع میشود، گرچه اصل نظام علّی و معلولی در آن حکمفرماست، زیرا آنجا نیز اکرام الهی، سبب راه یافتن به بهشت و قهر خداوند مایه سرنگونی در دوزخ است.
در آن عالم، علوم تجربی و مانند آن عملکردی ندارند؛ نه حاجت به هندسه مهندسان است، نه نیاز به طب پزشکان؛ زیرا نه جریان راهسازی و احداث ساختمان در آن روز مطرح است، نه جریان درمان بیماران و علاج مرضی در آن عالم موضعی دارد. لذا رفته رفته این سلسله دانشها از یاد دانشمندان علوم تجربی زائل میشوند، ولی علم توحید و وحی و نبوت و قیامت و سایر مسائل الهی که در دنیا فراهم شده است، همراه با روح انسانی از دنیا به آخرت منتقل شده و شکوفا میشود؛ زیرا در این مسائل هر چه به عنوان علم بود، به عین میآید و هر چه در گوش بود، به آغوش کشیده میشود: «از علم به عین آمد و از گوش به آغوش».[36]
این تحلیل عمیق درباره انواع علوم، همان است که محیالدین عربی در رسالهای به عنوان ﴿تَواصَوْا بِالْحَقِّ﴾ برای معاصرش امام فخر رازی نوشت، و او را به تحصیل علومی نظیر مبدأ و معاد از راه شهود، نه مفهوم حصولی، تشویق کرد که نه تنها بعد از مرگ از بین نمیروند، بلکه شکوفاتر و مشهودتر میگردند؛ بر خلاف دانشهای مادی که برای پس از مرگ موضعی ندارند.[37]
در آن روز معلوم خواهد شد که نظام علّی و معلولی به دست خداست و بنا به فرموده امیرمؤمنان7: «کلّ قائم فی سواه معلول».[38] در آن روز روشن میشود که سبب ساز و سبب آفرین کیست و هرگونه علتی غیر او، مجرای فیض وی قرار میگیرد. سرچشمه حیات بخش خداست و دیگران بسان ابزار آب رسانی و مجاری آبند، که از خود آبی ندارند. قرآن میفرماید: در آن روز خواهند فهمید که اسباب و علل مادّی همه منقطع است: ﴿إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِينَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا وَ رَأَوُا الْعَذَابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الأسْبَابُ﴾[39] دیگر از وسیلههای دنیایی و دسیسههای ابلیسی خبری نخواهد بود؛ زیرا در منطقه ظهور قدرت غیبی نه مجالی برای دستاویز طبیعی است و نه فرصتی برای دستآوردهای شیطانی.[40]
8. ضعف و قوت ادراک
در این جهان؛ ادراکات و شناختها ضعیفتر و از ورای حجابها و پردههاست؛ اما درک انسان در آن جهان، بسی شدیدتر و نیرومندتر است. به عبارت دیگر، پردهها و حجابها از برابر انسان برداشته شده و انسان با بینش دورنگر حقایق را درک میکند، چنانکه قرآن کریم میفرماید: ﴿لَقَدْ کُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا فَکَشَفْنَا عَنْکَ غِطَاءَکَ فَبَصَرُکَ الْيوْمَ حَدِيدٌ﴾.[41]و[42]
9. دلزدگی و دلبستگی
در این جهان، انسان حالت گمکردهای را دارد که در پی گمشدة خویش است و آنچه را مییابد، میپندارد که آن را یافته است و به آن دل خوش میکند؛ اما پس از چندی احساس میکند که آن نیست. و لاجرم خسته و دلزده در پی چیز دیگر میرود.
اما در جهان آخرت، مؤمن به آنچه در اعماق فطرت خویش دلبستگی داشته و گمشدة واقعی او بوده، یعنی؛ حیات جاوید در جوار ربالعالمین رسیده است و به هیچوجه خستگی و ملال و دلزدگی برایش پیدا نمیشود.
قرآن کریم در اینباره میفرماید: «در آنجا (بهشت) انسانها طالب دگرگونی (و وضع جدید) نیستند.»[43] از همین رو بهشتیان تا ابد در بهشت به سر میبرند و دلزده نمیشوند. افزون بر آن، هر چه بخواهند، به اراده الهی، برایشان پیدا میشود و آرزوی آنچه ندارند، آزارشان نمیدهد.[44]
10. تزاحم و عدم تزاحم
زیرا دنیا جای تزاحم و تمانع است و از همین رو در دنیا گاهی اراده انسان به مراد نمیرسد؛ ولی در آخرت، بهشتیان هر چه طلب کنند، برایشان حاصل است: «﴿لَـهُمْ فِيهَا مَا يشَاءُونَ. . . ﴾»؛[45] زیرا اراده آنها در طول علل قریبه و موثر است.[46]
تقابل دنیاطلبی و آخرتگرایی
گرچه جمع بین دنیا و آخرت امکان پذیر است، چنانکه اولیای الهی دنیا را وسیله رسیدن به اهداف والای اخروی میدانستند؛ امّا به حسب عادت و مشاهده، گرایش به یکی از آن دو مایه دوری از دیگری خواهد بود، بر این پایه، امیرمؤمنان7 میفرماید: «دنیا و آخرت، دو دشمن ناهماهنگ و دو راه جدای از یکدیگرند؛ کسی که دنیا را دوست داشت و به آن دل بست آخرت را دشمن داشته و به آن دشمنی کرده است. آن دو مانند خاور و باختر هستند که رونده بین آنها هر چه به یکی نزدیک شود از دیگری دور میگردد. دنیا و آخرت اختلافشان به دو زن میماند که یک شوهر داشته باشند که هرگز با یکدیگر سازگار نشوند.»[47] . آن حضرت در خطبهای رسول خدا6را چنین وصف میفرماید: «دنیا به رسول گرامی6 پیشنهاد شد، او از پذیرش آن امتناع ورزید و دانست که خداوند سبحان چیزی را دشمن داشته او هم آن را دشمن داشت و خداوند چیزی را خوار دانسته او هم آن را خوار دانست و خداوند چیزی را کوچک شمرده او هم آن را کوچک شمرد؛ بر دَرِ خانهاش پردهای که در آن صورتها نقش شده آویخته بود پس به یکی از همسرانش فرمود: این پرده را از نظر من پنهان کن؛ زیرا وقتی به آن مینگرم دنیا و آرایشهای آن را به یاد میآورم.»؛[48] دوستی دنیا زمینه آغاز انحراف و لغزش است. دنیا محبوبی دروغین است و در آخرت همه پیوندهای دروغین گسسته خواهد شد.
در مقابل برخی از مردم سرمایه، فرزند، زر و زیور دارند؛ اما از مراتب تقوا بیگانهاند و در درون و بیرونشان اثری از پارسایی به چشم نمیخورد. پارسایانی نیز هستند که از مال دنیا بیبهرهاند و با تهیدستی روزگار میگذرانند. قرآن حکیم حال هر دو گروه را تصویر کرده، در حقّ دسته اوّل میفرماید: ﴿فَلا تُعْجِبْکَ أَمْوَالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ إِنَّمَا يرِيدُ اللهُ لِيعَذِّبَهُمْ بِهَا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ کَافِرُونَ﴾[49] و درباره آخرت جویان پارسا و از دنیا گذشتگان میفرماید: ﴿وَ مَنْ يتَّقِ اللَّـهَ يجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا * وَ يرْزُقْهُ مِنْ حَيثُ لا يحْتَسِبُ وَ مَنْ يتَوَکَّلْ عَلَي اللَّـهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّـهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللهُ لِکُلِّ شَيءٍ قَدْراً﴾[50]
انسان پرهیزکار در هیچ کار و اندیشهای به بن بست نخواهد رسید؛ چه در مسائل اقتصادی و چه در مسایل علمی، سیاسی، نظامی و. . . . انسان وارسته و پرهیزکار گاهی مشکل علمی خود را از لابهلای پرسش و پاسخ دیگران حلّ میکند و این همان رِزق «مِنْ حَيثُ لا يحْتَسِبُ» است، یا در حین مطالعه به معارف بلندی دست مییازد که در کتابها و نوشتههای رایج نیست.
خداوند در قرآن گروه اول را پیروان شیطان معرّفی کرده چنین فرمود: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِنْ عِنْدِ اللَّـهِ خَيرٌ لَوْ کَانُوا يعْلَمُونَ * يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَقُولُوا رَاعِنَا وَ قُولُوا انْظُرْنَا وَ اسْمَعُوا وَ لِلْکَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ»[51] .
از نظر قرآن دنیاطلبی، کوته بینی است. آنان که به دنیا دل خوش کردهاند و از هر سو به چپاول و یغماگری آن اشتغال دارند سخت در اشتباهند. اینان نمیدانند که زندگی دنیا، در برابر آخرت متاع ناقابلی بیش نیست. وقتی جهان بینی و جهان شناسی انسان، در ظاهر پدیدههای دنیا خلاصه شود و درباره سرای دیگر نیندیشد، بلکه به طور کلی گاهی از آن غافل باشد، اصلاً نمیداند که نظام آخرت، نظامی دیگر است و علل و ابزار طبیعی و زر و زیورهای آن در معاد اثری ندارند و به طور کلی از آنها گسسته خواهد شد.[52]و[53]
[1] . شهید مطهری، مجموعه آثار، ج 2، ص 523.
[2] . آیت الله جوادی آملی، معاد در قرآن، ج 4، ص 89.
[3] . آیت الله جوادی آملی، معاد در قرآن، ص 87 و 88.
[4] . مؤمن (غافر): 39. «زندگی دنیا متاع اندک و ناچیز است و همانا آخرت سرای قرار و ثبات است.»
[5] . اعراف: 187. «از تو (ای پیامبر) میپرسند ساعت ظهور قیامت کی است؟ به عبارت دیگر: کشتی دنیا کی لنگر انداخته و میآرامد، سرنشینانش پیاده شده و به مقصد اصلی خود میرسند؟»
[6] . «أَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّمَا الدُّنْيَا دَارُ مَجَاز، وَ الْآخِرَةُ دَارُ قَرَار، فَخُذُوا مِنْ مَمَرِّكُمْ لِمَقَرِّكُمْ» نهج البلاغه، خطبه 203.
[7] . همان، خطبه 132. «فَإِنَّ الدُّنْيَا لَمْ تُخْلَقْ لَكُمْ دَارَ مُقَامٍ، بَلْ خُلِقَتْ لَكُمْ مَجَازاً لِتَزَوَّدُوا مِنْهَا الْأَعْمَالَ إِلَى دَارِ الْقَرَارِ».
[8] . نساء: 94؛ شما متاع ناچیز دنیا را میجویید، در حالی که نزد خدا غنیمتهای بیشمار وجود دارد.
[9] . اعراف: 169.
[10] . سوره بقره: آیه 200 ـ 201؛ نیز: ﴿تُريدُونَ عَرَضَ الدُّنْيا وَ اللَّهُ يُريدُ الْآخِرَةَ وَ اللَّهُ عَزيزٌ حَكيمٌ﴾ سوره انفال، آیه 67؛ شما متاع ناچیز دنیا را میخواهید و خدا برای شما سرای ابدی و نعمت جاودانی آخرت را. خدا مقتدر است و کارش همه از روی حکمت. »
[11] . سوره نحل: آیه 96.
[12] . آیت الله جوادی آملی، معاد در قرآن، ج 4، ص 84و 85.
[13] . «إِنَّ قَوْماً رَكِبُوا سَفِينَةً فِي الْبَحْرِ وَ اقْتَسَمُوا فَصَارَ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ مَوْضِعَهُ فَنَقَرَ رَجُلٌ مَوْضِعَهُ بِفَأْسٍ فَقَالُوا مَا تَصْنَعُ قَالَ هُوَ مَكَانِي أَصْنَعُ بِهِ مَا شِئْتُ فَإِنْ أَخَذُوا عَلَى يَدَيْهِ نَجَا وَ نَجَوْا وَ إِنْ لَمْ يَأْخُذُوا عَلَى يَدَيْهِ هَلَكَ وَ هَلَكُوا» مجموعة ورام، ج2، ص294.
[14] . سوره انعام، آیه 94. «همانا شما تک تک برای حساب نزد ما باز خواهید آمد، بدان گونه که نخست شما را آفریدیم و آنچه از مال و جاه به شما دادیم همه را پشت سر خواهید افکند و بین شما و آنها جدایی خواهد افتاد و همه نابود خواهند گشت».
[15] . آیتالله جوادی آملی، معاد در قرآن، ج4، ص89.
[16] . مزمل: 20.
[17] . حديد: 21.
[18] . شاهنامه فردوسي، ص 30.
[19] . انعام: 164.
[20] . آيت الله جوادي آملي، سرچشمه انديشه، ج 4، ص 561.
[21] . سوره مؤمنون: آیه 101. «هنگامي كه طليعه قيامت ظاهر شود، هيچ گونه پيوند نسبي بين افراد نيست».
[22] . سوره حجر: آیه 47؛ سوره اعراف: آیه 38.
[23] . شهيد مطهري، مجموعه آثار، ج1 ، ص 218 ـ 223.
[24] . آيت الله جوادي آملي، تسنيم، ج 15 ص 67 و 68.
[25] . «همانا خانة آخرت تنها خانهاي است كه زنده است»؛ سوره عنكبوت: آیه 64.
[26] . نهج البلاغه، نامه 27.
[27] . آیت الله جوادی آملی، دنیا شناسی و دنیاگرایی در نهج البلاغه، ص 56.
[28] . سوره فاطر: آیه 35.
[29] . آیت الله جوادی آملی، تسنیم، ج 8، ص 22.
[30] . الکافی، ج 8، ص 58.
[31] . آیت الله جوادی آملی، دنیاشناسی و دنیاگرایی در نهج البلاغه، ص 46.
[32] . سوره کهف: آیه 7.
[33] . آیت الله جوادی آملی، دنیاشناسی و دنیا گرایی در نهج البلاغه، ص 48.
[34] . سوره انفال: آیه 28.
[35] . سوره بقره: آیه 155.
[36] . دیوان العشار سنایی غزنوی.
[37] . آیت الله جوادی آملی، سرچشمه اندیشه، ج 4، ص 564 و 565.
[38] . نهج البلاغه، خطبه 186.
[39] . سوره بقره: آیه 166؛ هنگامی که پیشوایان باطل از پیوان خود بیزاری جویند و عذاب خدا را مشاهده کنند و هر گونه وسیله و اسباب از آنان قطع شود و هیچ رابطه مادی بر جای نماند.
[40] . آیت الله جوادی آملی، معاد در قرآن، ج 4، ص 90.
[41] . «ما اکنون پرده را از تو برگرفتیم، پس دیده ات تیز بین است. » سوره ق: آیه 22.
[42] . شهید مطهری، یادداشت ها، ج 7، ص 152 و : همو، مجموعه آثار، ج 2 ، ص 523 و 524.
[43] . سوره کهف: آیه 108.
[44] . شهید مطهری، مجموعه آثار، ج 2، ص 524.
[45] . سوره فرقان: آیه 16.
[46] . آیت الله جوادی آملی، دنیا شناسی و دنیا گرایی در نهج البلاغه، ص 57.
[47] . نهج البلاغه، حکمت 103. «إِنَّ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةَ عَدُوَّانِ مُتَفَاوِتَانِ، وَ سَبِيلَانِ مُخْتَلِفَانِ، فَمَنْ أَحَبَّ الدُّنْيَا وَ تَوَلَّاهَا أَبْغَضَ الْآخِرَةَ وَ عَادَاهَا، وَ هُمَا بِمَنْزِلَةِ الْـمَشْرِقِ وَ الْـمَغْرِبِ وَ مَاشٍ بَيْنَهُمَا؛ كُلَّمَا قَرُبَ مِنْ وَاحِدٍ بَعُدَ مِنَ الْآخَرِ، وَ هُمَا بَعْدُ ضَرَّتَان» آیتالله جوادی آملی، معاد در قرآن، ج 4، ص 77.
[48] . نهج البلاغه، خطبه 160. «عُرِضَتْ عَلَيْهِ الدُّنْيَا فَأَبَى أَنْ يَقْبَلَهَا وَ عَلِمَ أَنَّ اللهَ سُبْحَانَهُ أَبْغَضَ شَيْئاً فَأَبْغَضَهُ، وَ حَقَّرَ شَيْئاً فَحَقَّرَهُ، وَ صَغَّرَ شَيْئاً فَصَغَّرَهُ ُوَ يَكُونُ السِّتْرُ عَلَى بَابِ بَيْتِهِ فَتَكُونُ فِيهِ التَّصَاوِيرُ فَيَقُولُ: يَا فُلَانَةُ لِإِحْدَى أَزْوَاجِهِ غَيِّبِيهِ عَنِّي، فَإِنِّي إِذَا نَظَرْتُ إِلَيْهِ ذَكَرْتُ الدُّنْيَا وَ زَخَارِفَهَا»
[49] . سوره توبه: آيه 55. «مبادا تو از کثرت اموال و اولادشان در شگفت آیی. خدا میخواهد آنان را به وسیله همان مال و فرزند در زندگی دنیا به عذاب افکند و ساعت مرگ نیز جان آنان ابدان آنها را رها کند در حالتی که کافرند. »
[50] . سوره طلاق: آيه 2 ـ 3. «هرکس پارسا و خدا ترس باشد خدا راه بیرون شدن از گناهان، بلا و حوادث سخت را بر او میگشاید، و از جایی که گمان نمیبرد به او روزی عطا میکند و هر که در هر امر بر خدا توکّل کند خدا او را کفایت خواهد کرد، که خدا امرش بر همهٴ عالم نافذ و روان است و برای هر چیز قدر و اندازهای مقرّر داشته است. »
[51] . سوره بقره: آيه 102 ـ 103.
[52] . آیت الله جوادی آملی، معاد در قرآن، ج 4، ص 81 - 84.
[53] . مجله معارف مرداد و شهريور سال 1392، شماره 98.