این خطبه را صديقه كبري3 در بستر بیماری در برابر عدهاي از زنان مدينه كه به عيادت او آمده بودند، بیان کرد، همان بیماری که هرگز از آن برنخاست و جان پاک خود را به جان آفرین تسلیم نمود، و به ملكوت اعلي سفر كرد.
اما قبل از آن، خطبهاي در حال سلامت در مسجد پیامبر6 و با حضور مردان مهاجر و انصار ایراد فرمود (خطبه فدکیه)، و این دومین خطبه آن حضرت است كه آن را در برابر زنان مهاجر و انصار و در بستر بیماری و درون خانه ایراد نموده است.[1]
لذا در هنگام ایراد خطبهها، هم مخاطب مختلف بود و هم زمان و هم مکان، و هم حال بانوی اسلام، ولی لحن هر دو خطبه به خوبی نشان میدهد، که از روحی بلند، سرشار از علم و دانش، مملو از محبت و ایمان به خدا، و لبریز از درد و رنج، سرچشمه گرفته و هر دو خطبه آهنگی رسا، کوبنده، گیرا، قاطع و شجاعانه دارد، ولی آهنگ خطبه دوم کوبندهتر، دردناکتر و غم انگیزتر است.
این خطبه که از دل پر درد دختر گرامی پیامبر گرامی اسلام6 برخاسته در حقیقت رنج نامه اوست.
رنجی جان کاه که تا اعماق استخوانش نفوذ کرده و تمام وجودش را در شعلههای سوزان خود فرو برده است. به همین دلیل خطبهای آتشين است. چرا که از قلبي آتشین برخاسته و از دليل و حجتي قاطع برخوردار است.
از عجایب و شگفتیهای این خطبه آن است؛ که بانوی اسلام بعد از پیامبر6 و قبل از شهادت مورد ستمهای زیادی واقع شد، ستمهایی که بیماری جانکاه او از آن نشأت میگرفت و با آن که سوال زنان مدینه به هنگام عیادت آن بانو، مخصوصا از وضع حال و بیماری او بود و قاعدتا باید از مصائب و دردهای خود سخن بگوید، با این حال، حتی یک کلمه از حال خودش سخن نگفت و محور تمام سخنان او، مسئله غصب خلافت و مظلومیت علی7، نگراني او از انحراف بزرگ برای امت اسلامی بود.
عجبا! که او از درد خویش سخن نگفت و هرچه گفت از درد همسرش علی7 و از مشکلات جهان اسلام سخن به میان آورد.
آری! روح او بزرگتر و برتر از آن است كه از خودش و دردهايش ـ هر چند بزرگ بود ـ سخن بگويد، و او فقط از امام زمانش و همسر محبوبش علی7 و دردهای او سخن گفت.
او نگران شخص خود نبود، او نگران امت اسلامی بود، كه چه آينده شوم و دردناكی در پيش داشت.
انسان، در واپسين لحظات زندگی معمولا به خود و دردهايش میانديشد، ولی شگفتا! كه فاطمه3 در اين خطبه طولانی حتی يك جمله هم از خويش نگفت.
و اين بهترين نشانه عظمت فاطمه3 و مقام فداكاری و ايثار آن بانوی بانوان جهان است.
اين درسی است بزرگ، برای همه انسانهای آزاده و با هدف، و همه ايثارگران و فداكاران تاريخ بشر.
او همچون شمعی میسوخت تا اطراف خود را روشن سازد و گمراهان را نجات دهد و مدافع حق و عدالت باشد.
در خطبه فدك (نخستين خطبه بانوی اسلام) تمام سخن از توحيد و مبدأ، معاد، فلسفه احكام، حوادث دوران بعثت پيامبر6 و بركات وجود او، و مسأله غصب خلافت، و سرنوشت آينده مسلمين است، و اگر اشارهاي به غصب فدك و بازگرداندن آن مينمايد به خاطر نقش مؤثری است كه در امر خلافت و مسائل سياسی اسلام داشت، درست به همان دليل كه دشمنانش برای محروم كردن خاندان پيامبر6 از موقعيت اجتماعي و در هم شكستن قدرت سياسي آنان، فدك را غصب كردند.
ولی در خطبه دوّم (خطاب به زنان مهاجر و انصار) سخنان او فقط بر محور خلافت و امامت بود. با آن كه مورد بدترين ظلمها واقع شده بود و جا داشت در آنجا شكوه و گلايه نمايد و حتی دادخواهي كند، ولی نه دادخواهی كرد و نه لب به شكايت گشود، هر چه گفت از علی7 گفت، از خلافت و از مصالح مسلمين گفت.
يكی از مقامات عالی اوليای خدا مقام «تسليم مطلق» است. يعنی سالك الی الله و رهرو راه حق به جايی میرسد كه جز خدا را در نظر ندارد. و جز به فرمان او گوش به سخن ديگری نمیدهد و جز رضای او نمیطلبد و جز به خواست و اراده او نمیانديشد. چرا كه از نظر قرآن مراتب كمال چند مرحله است:
مرحله اوّل، اسلام است، سپس ايمان، بعد رضا و بعد تسليم مطلق، چنانكه قرآن كريم میگويد:
﴿قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإيمانُ في قُلُوبِكمْ﴾؛[2] عربهای باديه نشين گفتند: ايمان آوردهايم، بگو: شما ايمان نياوردهايد ولی بگوييد اسلام آوردهايم، اما هنوز ايمان وارد قلب شما نشده است.
و نيز میفرمايد:
﴿فَلا وَ رَبِّك لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكمُوك فيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا في أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْليماً﴾؛[3] به پروردگارت سوگند آنها مؤمن نخواهند بود مگر اين كه در اختلافات خود تو را به داوری طلبند، وسپس از داوری تو در دل خود احساس ناراحتی نكنند و كاملا تسليم باشند.
و سرانجام میگويد:
﴿إِنَّما نُطْعِمُكمْ لِوَجْهِ اللهِ لا نُريدُ مِنْكمْ جَزاءً وَ لا شُكوراً﴾؛[4] ما فقط شما را به خاطر خدا اطعام میكنيم وهيچ پاداشی و سپاسی از شما نمیخواهيم».
مقام ايمان و رضا و تسليم ايجاب میكند كه تمامی آلام و دردها و غمهای جانسوز خود را به دست فراموشی بسپارد و تنها از رضای خدا، از پيامبر6، از ولی او، و از آينده اسلام و مسلمين سخن بگويد.
با اين مقدمه كوتاه كه اشاراتی به محتوای خطبه داشت اکنون به سراغ اصل خطبه میرويم و آن را در پنج بخش مورد بررسی قرار میدهيم:
[1] . البته پردهاي آويخته شد و ايشان در حالي كه گروهي از زنان او را همراهي ميكردند، به طوري كه شناخته نميشد و چادري بر سر داشت كه دامن چادرش زير قدمش ميآمد، پشت پرده قرار گرفت و خطبه را ايراد كرد.
[2] . سوره حجرات، آيه 14 .
[3] . سوره نساء، آيه 65 .
[4] . سوره دهر، آيه 9 .