پیامبر اعظم6 با برنامهای جامع، جهانی و جاودانه به سوی بندگان خدا آمد، تا آنها را از سرگردانی و نادانی برهاند و به سوی زندگی سراسر سعادت در دنیا، و ابدیتی آباد در آخرت رهنمون سازد.
گروهی برنامههای حضرت را بدون کم و کاست پذیرفتند و به کمال رسیدند؛ شماری آنچه را هماهنگ با خواستههایشان بود، قبول کردند و گروهی نیز با ایشان به ستیز برخاستند.
در زمان ما، همه آن برنامهها به قوت خود باقی است و نیاز ما به داشتن چنین چارچوب هایی، نه تنها کمتر نشده، بلکه با قرار گرفتن زیر آبشار شدید اطلاعات وارداتی، بیشتر هم شده است. هیچ گاه رهنمودهای حضرت رسول6 رنگ کهنگی به خود نمیگیرد.
در میان سخنان حضرت محمد6، به روایاتی از ایشان برمیخوریم که، نشان دهنده نگرانیهای حضرت درباره امت شان پس از رحلت است. این نگرانیها، طیف وسیعی دارد و شامل حیطههای گوناگون بشری میشود.
هدف از بازخوانی این روایات، توجه دوباره به نقاط آسیب زا در تکمیل دین داری است، نه القای ناامیدی به پیروان حضرتش. افول و نزول مسلمانان در برخی از جنبهها، ریشههای عمیق و دیرینهای دارد که رسول خدا6 آنها را به ما گوشزد میکند:
- پول پرستی و درآمدهای نامشروع
یکی از نگرانیهای مهم پیامبر اعظم6 درباره ما، توجه افراطی به پول، دارایی و ثروت اندوزی است.
زیاده روی درباره این مسئله، سبب پررنگ شدن جنبههای اقتصادی، و رنگ باختن دیگر جنبههای زندگی، مانند رشد اخلاقی، توجه به تربیت، گسترش معنویت در جامعه و مانند آن میشود. بخش تأسف بار دیگر این مسئله، گرایش گروهی از مسلمانان به درآمدهای نامشروع و ثروتهای بادآورده است که گرایش به ربا و دیگر کسبهای حرام، از آن شمارند. سخنان حضرت را که بازگوکننده این نگرانی مهم است، با هم مرور میکنیم:
«برای هر امتی، آزمایشی است و وسیله آزمایش امت من، دارایی است».[1]
«همانا دارایی انسان مایه آزمایش است و زن و فرزند او نیز وسیله امتحان هستند».[2]
«هر امتی گوسالهای [چون گوساله سامری] دارد که آن را میپرستند و گوساله این امت، دینارها و درهمها هستند».[3]
«دینار و درهم کسانی را که پیش از شما بودند، نابود کرد و این دو نابود کننده شماست».[4]
«وقتی ابن مسعود در حال پرداخت عطای مردم بود، مردی آمد و او هزار درهم به آن مرد بخشید. سپس گفت: بگیرش؛ زیرا از رسول خدا6 شنیدم که میفرمود: جز این نیست که پیشینیان شما را درهم و دینار هلاک کرد و این دو هلاک کننده شماست».[5]
انس بن مالک میگوید:[6] به حضور پیامبر6 رسیدم و دیدم بر بوریایی خفته که بر پهلوی مبارکش اثر گذاشته است. حضرت از من پرسید: کس دیگری نیز با تو است؟ گفتم: خیر. فرمود: بدان که اجل من نزدیک شده و اشتیاقم به دیدار پروردگارم و دیدار برادرانم، پیامبران پیش از من، به درازا کشیده است. آن گاه فرمود: هیچ چیز نزد من دوستداشتنیتر از مرگ نیست و مؤمن جز با دیدار خداوند آسوده نیست. آن گاه گریست. من عرض کردم: چرا گریه میکنید؟ فرمود: چگونه نگریم، وقتی میدانم بعد از من چه بر سر امتم میآید. عرض کردم: ای پیامبر خدا! بعد از تو چه بر سر امتت میآید؟ فرمود: خواستههای گوناگون و بریدن رشته خویشاوندی و عشق به مال و مقام و پدیدار شدن بدعت [در دین]».[7]
بیشترین چیزی که پس از مرگم، از آن بر امتم بیم دارم، این کسبها و درآمدهای حرام و شهوت ناپیدا و ربا خواری است».[8]
ناگفته پیداست که حضرت با تلاش برای تحقق زندگی سالم و کسب حلال، مخالف نبود، بلکه جزو مشوقان به شمار میآمد. تا مسلمانی دست نیاز به دیگران به ویژه غیرمسلمانان دراز نکند. مهم مراعات حریمهای شرعی در درآمد و نیز وابسته نشدن به مادیات است.
- عشق به دنیا و رفاه زدگی
دنیا در نگاه دین، جایگاه تجارت اولیای الهی و مزرعهای برای کاشت محصول برای برداشت آن در آخرت است. جلوهها و لذتهای گوناگون و رنگارنگی هم دارد. دنیا به خودی خود ناپسند نیست، بلکه پی آمدهای ناشی از زیاده روی در دنیاخواهی و نیز برخورداری از رفاه، غفلت آفرین است، که مشکلات دیگری را پدید میآورد. در نگاه عمیق پیامبر اعظم6، به هشدارهایی بر میخوریم که ما را از غرق شدن در مسائل مادی و جلوههای فریبای دنیا باز میدارد، تا با توجه به جنبههای فرامادی، لذت بیشتری، حتی از نعمتها و خوشیهای زندگی دنیایی داشته باشیم. به بخشی از سخنان حضرت در این باره اشاره میکنیم:
1 . راستی که من از فتنه خوشی برای شما بیمناکترم تا فتنه سختی. شما به فتنه سختی درافتادید و صبر کردید، اما دنیا شیرین و فریباست».[9]
2 . پیامبر خدا6 فرمود: خداوند به من سفارش کرد که احدی از امت من با «لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ» نزد من نمیآید، مگر آنکه بهشت بر او واجب میشود، به شرط آنکه چیزی را با آن نیامیخته باشد. عرض کردند: ای پیامبر خدا! آنچه با لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ آمیخته میشود چیست؟ فرمود: حرص به دنیا و جمع کردن مال دنیا و ندادن آن به دیگران. این گونه افراد، سخنشان سخن پیامبران است و کردارشان، کردار ستمگران!».[10]
3 . «لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ، همواره خشمِ خدا را از مردم باز میدارد، مگر زمانی که چون دنیایشان آباد شد، دیگر برایشان مهم نباشد که دینشان از بین برود».[11]
4 . لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ، بندگان را از خشمِ خدا نگه میدارد، به شرط آنکه کسب و کارِ دنیای خود را بر دین خویش ترجیح ندهند».[12]
5 . «گمان میکنم شنیدهاید، ابوعبیده چیزی از بحرین آورده است. بشارت بر شما و به آینده خوشی که در انتظار شماست، امیدوار باشید؛ زیرا به خدا سوگند که من از فقر بر شما نمیترسم، بلکه ترس من برای شما از این است که؛ دنیا همچنان که به روی پیشینیان شما باز شد، به روی شما نیز باز شود و همچون آنان بر سر آن به رقابت برخیزید. در نتیجه، دنیا شما را نیز همانند آنان به نابودی افکند».[13]
6 . «بَدانِ امت من آنانند که در نعمت زاده میشوند و با آن بار میآیند و همت شان صرف غذاها و جامههای رنگارنگ میگردد و در سخن گفتن مراعات دیگران را نمیکنند».[14]
7 . «هرگاه امت من دنیا را بزرگ بدارند، خداوند شکوه اسلام را از آنان میگیرد».[15]
8 . «زود باشد که ملتها بر شما هجوم آورند، همچون هجوم گرسنگان به ظرف غذا. یکی از آن میان گفت: آیا به علت آن که در آن هنگام شمارمان اندک است [، چنین میکنند]؟ فرمود: برعکس، تعدادتان بسیار زیاد است، اما چونان کف و خاشاک روی سیلاب هستید، خداوند هیبت و شکوه شما را از دلهای دشمنانتان بر میگیرد و در دلهای شما «وهن» میافکند. یکی پرسید: ای پیامبر خدا! «وهن» چیست؟ فرمود: دوست داشتن دنیا و ناخوش داشتن مرگ».[16]
9 . «ترسناکترین چیزی که از آن برای امت خود میترسم، زرق و برق و وفور متاع دنیاست».[17]
10 . «بیشترین چیزی که مرا نگران امتم کرده، این است که مال و ثروتشان زیاد شود. در نتیجه، به هم حسد ورزند و به جان یکدیگر افتند».[18]
11 . «امت من در دنیا سه دستهاند:
دسته اول، جمع آوری و اندوختن ثروت را دوست ندارند و در به دست آوردن و احتکار آن نمیکوشند، بلکه از دنیا به سدّ جوعی و ستر عورتی خرسندند و توانگری شان در دنیا همان مقداری است که آنها را به آخرت برساند. اینان همان ایمن شدگانی هستند که بیم و اندوهی به ایشان نمیرسد.
دسته دوم، جمع کردن مال را از پاکیزهترین و نیکوترین راههایش دوست دارند، تا بدان وسیله به خویشاوندانشان، رسیدگی و به برادرانشان نیکی کنند و تهی دستانشان را کمک رسانند. اگر یکی از اینان سنگ تفتیدهای را گاز زند، برایش آسانتر از این است که درهمی از غیر حلال به دست آورد یا آن را تا زمان مرگ خود بیندوزد و حق و حقوقش را نپردازد. اینها کسانی هستند که اگر [درباره مالشان] با دقت حساب رسی شوند، به عذاب گرفتار آیند و اگر بخشوده شوند [از عذاب] جان سالم به در برند.
دسته سوم، دوست دارند مال را از راه حلال و حرام جمع کنند و حقوقی را نپردازند که بر آنها واجب و فرض شده است. اگر خرج کنند، اسراف و ول خرجی میکنند و اگر امساک ورزند، از روی بخل و احتکار است. اینان کسانی هستند که دنیا مهار دلهایشان را در اختیار گرفته است تا آنکه به سبب گناهانشان ایشان را به آتش درآورد».[19]
- نفاق
ورود منافقان به جمع مسلمانان و نقشههای پر آب و لعاب شان، موجی از تردید را در دین داران پدید میآورد و عزم راسخ آنها را برای نبرد با دشواریها و دشمنان، به سوی سستی و ضعف میکشاند.
منافقان، هر قدر آگاهانهتر و حساب شدهتر کار کنند، خطرهای فزون تری خواهند داشت که «چو دزدی با چراغ آید، گزیدهتر برد کالا».
منافقان در دنیای کنونی، با دسترسی به غولهای رسانهای و استفاده از فنون اطلاع رسانی جدید، برای جامعه دینی خطرات بیشتری خواهند داشت که هشیاری بیشتر و رویارویی مناسب با خود را میطلبد. حضرت رسول6 درباره منافقان کاربلد، چنین هشدارهایی داده است:
1 . «من برای امت خود از مؤمن و مشرک نمیترسم؛ زیرا مؤمن را ایمانش مانع [از لطمه زدن به جامعه اسلامی] میشود و مشرک را نیز همان کفرش سرکوب میکند، اما ترس من برای شما از منافق زبان بازی است که حرفهایی میزند که شما بدان اعتقاد دارید و کارهایی میکند که شما به آنها اعتقاد ندارید».[20]
2 . «بیشترین ترس من برای شما پس از خودم، از منافقان زبان باز است».[21]
- تفرقه
امت اسلامی تا زمانی که با هم باشند، تجربه بدر و خیبر و دیگر تجربهها را حتی با شمار اندک، تکرار خواهند کرد. از این رو، همه همت دشمنان جامعه اسلامی، زدودن اتحاد به شکلهای گوناگون است. این نگرانی از نگاه و سخن پیامبر اکرم6 پیداست و ما را از بروز چنین اتفاقهای تلخی برحذر میدارد.
وجود بهانههای شخصی مانند حسادت، کینه توزی، ترک خویشاوندی و بهانههای فکری و عقیدتی مانند قومیت گرایی، دل سپردن به تبلیغات دشمن، پدید آمدن فرقههای انحرافی و دیگر عوامل، میتواند به روح اتحاد امت اسلامی آسیب برساند و عرصه را برای جولان کافران و دشمنان فراهم سازد. به برخی نگرانیهای حضرت در اینباره میپردازیم:
1 . «هرگاه امت من نسبت به یک دیگر کینه نورزند، هرگز دشمنی در برابر آنها قد علم نمیکند».[22]
2 . «آنچه به سر بنی اسرائیل آمد، مو به مو بر سر امت من نیز خواهد آمد... بنی اسرائیل هفتاد و دو ملت شدند و امت من نیز به زودی هفتاد و سه ملت خواهند شد، که بجز یک ملت (فرقه)، همه در آتش باشند».[23]
3 . «امت من به سه فرقه تقسیم میشود: فرقهای بر حق، که باطل کمترین چیزی از آن نکاهد، من و اهلبیت مرا دوست میدارند. حکایت آنان حکایت طلای نابی است که هر چه بیشتر آن را در آتش نَهی و آتش را شعلهورتر سازی، جز بر نابی آن افزوده نشود و فرقهای بر باطل که حق، اندک چیزی از آن نکاهد... و فرقهای مذبذبند و بر آیین سامری، اما نمیگویند: لا مساسَ (به من دست نزنید)، بلکه میگویند: لا قتال (جنگ، نه). پیشوای آنان عبداللّه بن قیس اشعری است».[24]
4 . «امت من تا زمانی که به هم خیانت نکنند، امانت را به صاحبش برگردانند و زکات بپردازند، در خیر و خوبی به سر خواهند بُرد و اگر چنین نکنند، به قحطی و خشک سالی گرفتار میآیند».[25]
5 . «نابودی امت من در سه چیز است: در عصبیت (تعصبات قبیلهای و قومی) و مذهب قَدَری و روایتهای بیاساس و نامعتبر».[26]
- باورهای سست
انسان با یقین به مقصد میرسد و مشکلات ناشی از آن را به جان میخرد، اما زمانی که یقین وجود نداشته باشد و باورهای ضعیف و سست بر او حکومت کند، بدیهی است که با برخورد به کوچکترین مانع و مشکل، مسیرش را تغییر میدهد. کم نیستند کسانی که به دلیل ضعفهای عقیدتی و باورهای ضعیف، نه تنها دست از مسلمانی شستهاند، بلکه در زمره اسلام ستیزان درآمدهاند. پیامبر گرامی اسلام6 از باورهای ضعیف امت، ابراز نگرانی میکند و آن را مایه بروز دیگر مشکلات میداند:
1 . «این امت در آغاز به سبب زهد و یقین درست شد و در پایان به واسطه بخل و آرزو نابود میشود».[27]
2 . «من برای امت خود از چیزی، جز سستی یقین نمیترسم».[28]
3 . «من برای امت خود فقط از سستی یقین میترسم».[29]
4 . «از سستی یقین است که با به خشم آوردن خداوند متعال مردم را خشنود گردانی و برای روزی، که خداوند متعال به تو داده است، آنان را بستایی و برای آنچه خداوند به تو نداده است، مردم را نکوهش کنی».[30]
- هوا پرستی به جای خداپرستی
تجربه جهان اسلام مانند جنگ احد و نیز ماجرای اندلس و دیگر قضایای تاریخی نشان میدهد، هر جا مسلمانان در پی هواپرستی، خواستههای نفسانی و شهوتهای شکم و شرمگاه رفتهاند، روح ایمان و قدرت دین داری آنها هم به تدریج رو به افول نهاده و بستری برای نفوذ دشمنان فراهم آمده است.
در دوره کنونی، سرمایه گذاری اصلی دشمنان، ترویج و اشاعه فساد و فحشا از راه شبکههای ماهوارهای، اینترنت، پخش لوحهای فشرده، نوشتهها و مجلاتی با رنگ و بوی جنسی است، تا بمب جنسی را با تشویق به ارضای آن از شیوههای نادرست را منفجر کنند.
خطر چنین مسئلهای، به مراتب بیش از جنگ نظامی است؛ زیرا موجی از غفلت، سستی و بیاعتنایی را در جامعه رقم میزند و حریمهای خانوادگی و اجتماعی را به خطر میاندازد. در این باره توجه به سخنان حضرت رسول6 میتواند راهکارهای مناسب رویارویی با چنین مسئلهای را، به هر کدام از پیروان ایشان بدهد:
1 . «من از سه چیز بر امت خود بیم دارم: گردن نهادن به فرمان آزمندی و بخل، پیروی از هوا و هوس و پیشوای گمراه».[31]
2 . «سه چیز است که از آنها بر امت خود بیمناکم: گمراهی پس از شناخت، فتنههای گمراه کننده و شکم بارگی و شهوترانی».[32]
3 . «از سه چیز برای امت خود بیمناکم: گمراه کنندگی هواهای نفسانی و شکم بارگی و شهوت رانی و غفلت پس از شناخت».[33]
4 . «بدانید آنچه مرا بیش از همه نگران امتم کرده، دو خصلت است: خواهشهای نفس و آرزوی دراز؛ زیرا هوا و هوس، آدمی را از حق بازمی دارد و آرزوی دراز، آخرت را از یاد میبرد».[34]
5 . «سه چیز مرا بیش از هر چیزی نگران امتم کرده است: گمراه کنندگی خواهشهای نفسانی، شکم بارگی و شهوت رانی و خودپسندی».[35]
6 . «بیشتر امت من به سبب دو میان تهی به آتش میروند: شکم و شرمگاه».[36]
7 . «عوامل نابودکننده عبارتند از فرمانبری از بخل، پیروی از هوس و خودپسندی».[37]
8 . «بیشترین چیزی که برای امتم از آن میترسم، عمل قوم لوط است».[38]
9 . «سه چیز دلربا و فتنه گر است: موی زیبا، رخسار زیبا و صدای خوش».[39]
- گمراهان در پوشش هدایتگران
یکی از نگرانیهای حضرت رسول6، تغییر در کانون هدایت مسلمانان است. برخی دین شناسان بیشترین سهم را در این مشکل دارند؛ همانانی که از دین داری بهره چندانی نبرده و دین را وسیله کسب معاش و فزون خواهیهای مادی خود قرار دادهاند. همچنین زمانی که قرآن به نادرستی تأویل شود و شرایط مادی بر زندگی معنوی غلبه کند، باز مسیر هدایت دچار ناهمواریهایی خواهد شد. حضرت با هشدار نسبت به این مسئله، همگان را به توجه نسبت به این آسیب مهم فرامی خواند.
1 . «پس از خود برای امتم از سه چیز بیم دارم: تأویل نابه جای قرآن یا پی جویی لغزش عالِم یا زیاد شدن مال و ثروت در میان آنها، آن گونه که سرکش و سرمست شوند».[40]
2 . «بیشترین ترس و نگرانی من برای امتم بعد از خودم، وجود مردی است که قرآن را نابه جا تأویل و تفسیر کند و مردی که خود را به این امر (حکومت) سزاوارتر و شایستهتر از دیگری بداند».[41]
3 . «پس از خود درباره سه چیز بر امتم بیمناکم: لغزش عالِم، مجادله منافق به وسیله قرآن و دروغ انگاشتن تقدیر».[42]
4 . «آنچه بیش از هر چیز درباره امتم نگران کننده است، سه چیز است: لغزش عالِم یا مجادله منافق به وسیله قرآن یا دنیایی که شما را قربانی خود میکند. پس از دنیا بر خویش بترسید».[43]
5 . «وحشتناکترین چیزی که از آن برای امتم میترسم، پیشوایان گمراه کنندهاند».[44]
6 . «بیشترین ترس من برای امتم، لغزشهای علما، حق کشی قاضیان و تأویلهای نادرست [از قرآن] است».[45]
7 . «به زودی در آخرالزمان، علمایی میآیند که مردم را به دل برکندن از دنیا میخوانند، اما خود زهد نمیورزند. به آخرت ترغیب میکنند و خود بدان رغبت نمیکنند. از وارد شدن به دستگاه حکمرانان نهی میکنند، اما خود از این کار خودداری نمیورزند. از تهی دستان دوری میکنند و به ثروتمندان نزدیک میشوند. اینان، همان جباران دشمن خدا هستند».[46]
- واژگونی و بیرنگ شدن ارزشها
از نگرانیهای پررنگ در سخنان معمار بزرگ اسلام، واژگونی ارزشها و استحاله فرهنگی است. حضرت از روزهایی سخن میگویند، که مسلمانان به دلیل کاهلی و جهالت و نیز غفلت از توطئههای دشمنان، همرنگ آنان میشوند و ارزشهای گهربار دینی را به فراموشی میسپارند.
فراگیری چنین فضایی در جامعه اسلامی، زمینه سرنگونی و تباهی را فراهم میسازد و در برابر پیشرفتهای آنان سدّ محکمی به شمار میآید.
زمانی که حلال خدا، حرام و حرام او حلال شمرده میشود، نتیجهای جز ذلت و نابودی در پی ندارد. هنگامی که مسلمان از هویت واقعی خود فاصله بگیرد، به سوی هویتهای پوشالی خواهد رفت در حالی که بین خود و آن فرهنگ، تناسبی نمیبیند و حیرت و سرگردانی روحی، وجودش را تسخیر میکند.
روی دیگر سکه این است که هر کدام از مسلمانان، به این آسیبها توجه کنند و دین خود را با روشهای مطمئن، از آفتها حفظ سازند. در ادامه به برخی سخنان حضرت رسول اکرم6 در این باره میپردازیم:
1 . «تا زمانی که قاریان این امت با فرمان روایانش سازش نکنند و علمای آن گنه کارانش را تبرئه و بیگناه معرفی نکنند و نیکان آنان بدانش را پشتیبانی نکنند، دست خدا بر سر این امت خواهد بود و در سایه حمایت او به سر خواهند برد، اما چنانچه این کارها را مرتکب شوند، خداوند دست قدرت خود را از سر آنها بر خواهد داشت و ستمگرانشان را بر ایشان مسلط خواهد کرد».[47]
2 . «به زودی روزگاری بر امت من فرا میرسد که از قرآن جز نوشتههایش و از اسلام جز نامش نمیماند. خود را مسلمان مینامند، در حالی که دورترین مردم از اسلامند؛ مسجدهایشان [از بنا ]آباد است، اما از هدایت خراب (تُهی) است. فقیهان (دین شناسان) آن روزگار، بدترین فقیهانِ زیر این آسمان کبودند، فتنه و گمراهی از آنها بر میخیزد و [باز ] به آنها برمیگردد».[48]
3 . «به زودی زمانی بر امت من میآید که درونهایشان پلید است و ظاهرشان را نیکو میسازند و انگیزه شان در این ظاهرسازی طمع دنیاست، نه کسب آنچه [از رضایت و ثواب] نزد پروردگارشان، خداست. دینشان ریایی است و خوفی [از خدا] با وجود آنها آمیخته نیست. خداوند کیفری از خود را شامل حال همه آنها میکند و آنها او را مانند دعای غریق میخوانند، اما دعایشان به اجابت نمیرسد.»[49]
4 . «زمانی بر امت من میآید که زمام دارانشان ستمگرند و عُلمایشان طمع کار و عابدانشان ریاکار و بازرگانانشان، رباخوار و زنانشان در پی زیور دنیا و پسرانشان در تزویج. در چنین روزگاری [بازار] امت من، مانند کسادی بازارها، کساد و بیرونق است».[50]
5 . «زمانی بر مردم میآید که اگر دنیای مرد به سلامت باشد، از بین رفتن دینش برای او اهمیتی ندارد».[51]
6 . «زمانی بر مردم میآید که در آن زمان مردم گرگ هستند. بنابراین، اگر کسی گرگ نباشد، گرگها او را میخورند».[52]
7 . «زمانی بر مردم میآید که اگر نام کسی را بشنوی، بهتر از این است که او را ببینی و اگر او را ببینی، بهتر از این است که وی را بیازمایی. چه اگر او را بیازمایی، حالاتی [ناخوشایند] بر تو آشکار کند. دین آنها درهمهایشان است و همّ و غمشان، شکمهایشان و قبله شان، زنانشان. برای گردهای نان، خم میشوند و برای درهم، به خاک میافتند. سرگشتهاند و مست. نه مسلمانند و نه ترسا».[53]
8 . «زمانی بر مردم میآید که شکیبای بر دین، مانند کسی است که اخگری را در کف خویش گرفته باشد. در آن زمان اگر انسان گرگ باشد [می تواند زندگی کند]، وگرنه گرگها او را میخورند.»[54]
9 . «سوگند به آنکه مرا به حق برانگیخت، قطعاً زمانی بر مردم فرا میرسد که شراب را حلال شمرند و نام نبیذ روی آن میگذارند. لعنت خدا و همه فرشتگان و مردم بر آنان باد».[55]
10 . «روزگاری بر مردم بیاید که قرآن در دلهای مردم کهنه و فرسوده شود، همچنان که لباسها بر بدنها کهنه و فرسوده میشود».[56]
11 . «به زودی زمانی بر امت من بیاید که علما را جز به لباس نیکو نشناسند و قرآن را جز به صدای خوش و خدا را جز در ماه رمضان عبادت نکنند پس هرگاه چنین زمانی فرارسد، خداوند فرمان روایی بر آنان مسلط گرداند که نه علم دارد و نه بردباری و نه رحم».[57]
12 . «ای مردم! همانا پیشاپیش قیامت، اموری دشوار و هول و هراسهایی بزرگ و زمانهای سخت است. در آن زمان ستمگران زمام دار میشوند و نابکاران منصب دار، به امرکنندگان به معروف ستم میشود و نهی کنندگان از منکر، زیر فشار قرار میگیرند. پس ایمان را برای آن روز آماده سازید و بر آن سخت شکیبایی ورزید و آن را به کار نیک و شایسته پناهنده سازید و جانها را بر [پذیرش] آن مجبور گردانید تا به نعمت جاویدان دست یابید».[58]
- ترک امر و نهی
سرزندگی و پویایی جامعه به وجود منتقدان و دیده بانانی است که از اصول و چارچوبهای جامعه پاسبانی کنند. این مهم در اسلام با عنوان امر به معروف و نهی از منکر شناخته شده است. تا زمانی که چنین روحیهای در جامعه حاکم باشد، میتوان شاهد رشد معنوی و فزونی فضیلتها بود، اما زمانی که به بهانههای واهی این امر مهم ترک شود، خمودگی و سستی، ایمان جامعه را فرامی گیرد. این مسئله به خوبی در سخنان پیامبر6 تبیین شده است:
1 . «آیین حنیف، محبوبترین دینها نزد خداست. پس هرگاه دیدی که امت من به ستمگر نمیگویند: تو ستمگری، بیتردید از دست رفتهاند».[59]
2 . «هرگاه [مردم] امر به معروف و نهی از منکر نکنند و از نیکان خاندان من پیروی نکنند، خداوند بَدان آنها را بر ایشان مسلط گرداند و در این هنگام، نیکانشان دعا کنند و دعایشان مستجاب نشود».[60]
3 . «هرگاه دنیا در نظر امت من بزرگ آید، شکوه اسلام از آنان گرفته شود و هرگاه امر به معروف و نهی از منکر را وا گذارند، از برکت وحی محروم گردند».[61]
4 . «باید امر به معروف و نهی از منکر کنید، وگرنه همان گونه که من پوست این چوب دستی خود را کنده ام، خداوند پوست شما را میکنَد».[62]
- مصرف مواد مخدر
مصرف مواد مخدر، یکی از زمینههای هدر رفتن انرژی و توان افراد است. زمانی که این مواد در جامعهای پویا و هدفمند گسترش یابد، مهمترین هدف آن، دور کردن افراد از رسیدن به مقاصد عالی است. پدیدهای که امروزه به خوبی در جامعه نمود یافته است.
دین اسلام با هر مادهای که خرد و اندیشه آدمی را ولو برای چند لحظه از او بگیرد، مخالفت کرده و آن را حرام شمرده است. نگرانی دیگر پیامبر اعظم6، روی آوردن جامعه اسلامی به مواد مخدر و الکل است. این نگرانی را از سخنان حضرت جویا میشویم:
1 . «بدانید هر مست کنندهای، حرام است؛ هر ماده تخدیرگری، حرام است و آنچه بسیارش مست کند، اندک آن نیز حرام است و آنچه عقل را زایل میکند، حرام است».[63]
2 . «زمانی فرا رسد که امت من چیزی به نام بنگ مصرف میکنند. من از این افراد بیزار و به دورم و آنان از من دورند».[64]
3 . «به یهود و نصاری سلام کنید، اما به مصرف کننده بنگ سلام نکنید».[65]
4 . «کسی که گناهِ کشیدن بنگ را ناچیز شمارد، کافر است».[66]
- ریاکاری و تظاهر
روح دین داری، توجه به خداوند و اجرای برنامههای او در زندگی است. هر چه این امر مهم را به خطر اندازد، فرد را از رشد واقعی در مسیر معنویت بازمیدارد.
از این رو، در آموزههای دینی، نمایش دین داری و انجام برنامهها و مناسک دینی به نیت جلب توجه دیگران و برخوردار شدن از منافع مالی، حرام شمرده و با عنوان «ریا» از دایره رفتارهای مقبول خارج شده است. در سخنان پیامبر گرامی اسلام6، از تظاهر به دین و خودنمایی، به عنوان آسیب مهم و خطرناکی یاد شده است:
1 . «ترسناکترین چیزی که میترسم به آن مبتلا شوید، شرک اصغر است. گفتند: ای رسول خدا! شرک اصغر چیست؟ فرمود: ریا».[67]
2 . «پیامبر خدا6 ـ در پاسخ به شدّاد بن اوس که ایشان را در حال گریه دید و علت را جویا شد ـ فرمود: برای امتم از شرک میترسم. نه اینکه آنان بت و خورشید و ماه را بپرستند، بلکه اعمال خود را ریاکارانه انجام دهند».[68]
- فتنههای فراگیر
فراگیری فتنه و نفوذ افکار منحرف در ذهن و جان مسلمانان به ویژه نسل جوان، آسیبی است که میتواند سرنوشت دینی فردی را تحت تأثیر خود قرار دهد. زندگی در دهکده اطلاعات و دسترسی به افکار گمراه کننده، این خطر را افزایش میدهد. توجه به مشکل آفرین بودن این مسئله و تغییر نگرش، گام نخست در برابر آن است. پیامبر بزرگ اسلام6، چنین خطری را گوشزد فرموده است:
«پس از من فتنههایی همچون پارههای شب تار امّتم را فرا پوشاند، چندان که آدمی بر اثر آنها شب، مؤمن باشد و روز، کافر؛ روز، مؤمن باشد و شب، کافر. مردمانی دین خود را به اندک متاعی از دنیا میفروشند».[69]
- سران بیکفایت
زمانی که جامعه اسلامی و زمام مسلمانان به دست سران بیکفایت و شهوت مدار بیفتد، باید شعار امام حسین7 خطاب به یزید را تکرار کنیم که «علی الاسلام السلام». در مقابل، وجود رهبران شایسته، همچون بنیان گذار انقلاب اسلامی و مقام معظم رهبری، جامعه اسلامی را به سوی تعالی و سعادت پیش میبرد. در ادامه سخنان پیامبر اعظم6 درباره سهم سران در موفقیت و شکست جامعه اسلامی را مرور میکنیم.
1 ـ «هرگاه خداوند بر امتی خشم گیرد و بر آن عذاب نازل نکند، قیمتها در آن بالا میرود، عمرها کاهش مییابد، بازرگانانش سود نمیبرند، میوههایش رشد نمیکنند، جویهایش پُر آب نمیگردند، باران بر آن فرو نمیبارد و بَدانش بر آن سلطه مییابند».[70]
2 ـ «نشانه خشنودی خداوند در میان آفریدگانش چنین است: دادگری حکمرانشان و کاهش قیمتهاشان و نشانه خشم خدای ـ تبارک و تعالی ـ بر آفریدگانش این است: بیدادگری حکمرانشان و افزایش قیمتهاشان».[71]
«آن کس را که پس از من بر امتم حکمرانی یابد، به یاد خدا توصیه میکنم که حتماً بر جماعت مسلمانان مهر ورزد؛ بزرگ سالانشان را گرامی شمارد، بر ناتوانانشان رحمت آورد، دانشمندانشان را بزرگ دارد و آنان را زیان نرساند که خوارشان سازد و به فقر دچارشان نکند که کافرشان کند».[72] و[73]
[1] . «إنّ لِکلِّ اُمّةٍ فِتنَةً، و فِتنَةُ اُمَّتِی المالُ»؛ محمدی ریشهری، 1377: ج9: ح15725: 33.
[2] . «إنّ فی مالِ الرجُلِ فِتنَةً، و فی زوجَتِهِ فِتنَةً و ولدِهِ»؛ متقی هندی، 1397: ح 44490.
[3] . «لکلّ اُمَّةٍ عِجلٌ یعبُدونَهُ، و عِجلُ اُمَّتی الدَّنانیرُ و الدَّراهِمُ» ؛ محمدی ری شهری، 1377: ج11: ح19387: 126.
[4] . «إنّ الدِّینارَ و الدِّرهَمَ أهلَکا مَن کانَ قَبلَکم، و هُما مُهلِکاکم»؛ کلینی، 1401: ج2: ح6: 316.
[5] . «عن ابنِ مسعودٍ ـ أنّه کانَ یعطی النّاسَ عَطاءَهُم، فَجاءَهُ رجُلٌ فأعطاهُ ألفَ دِرهَمٍ، ثُمّ قالَ خُذْها؛ فإنّی سَمِعتُ رسولَ اللّـهِ6 یقولُ: إنّما أهلَک مَن کانَ قَبلَکمُ الدِّینارُ و الدِّرهَمُ، و هُما مُهلِکاکم» ؛ محمدی ریشهری، 1377: ج11: ح19389 ص126.
[6] . «دَخلتُ علَی النَّبی6 و هُوَ نائمٌ علی حَصیرٍ قد أثَّرَ فی جَنْبِهِ، قالَ: أ مَعَک أحَدٌ غیرُک؟ قُلْتُ: لا، قالَ: اعْلَمْ أنَّهُ قَدِ اقْتَرَبَ أجَلی و طالَ شَوْقی إلی لِقاءِ ربّی و إلی لِقاءِ إخوانی الأنبیاءِ قَبْلی. ثُمَّ قالَ: لَیسَ شَیءٌ أحَبَ إلی مِنَ الموتِ، و لَیسَ للمُؤمنِ راحةٌ دُونَ لِقاءِ الله، ثُمَّ بَکی، قُلْتُ: لِمَ تَبکی؟ قالَ: و کیفَ لا أبکی و أنا أعْلَمُ ما ینْزِلُ باُمّتی مِنْ بَعدی؟! قُلْتُ: و ما ینْزِلُ مِنْ بَعْدِک یا رسولَ اللهِ؟! قالَ: الأهواءُ المُخْتَلِفةُ، و قَطِیعَةُ الرَّحِمِ، و حُبُّ المالِ و الشَّرَفِ، و إظهارُ البِدْعةِ».
[7] . نوری، 1407: ج12: ح13519: 64.
[8] . «إنَّ أخوَفَ ما أخافُ علی اُمَّتی مِن بَعدی هذهِ المَکاسِبُ الحَرامُ، و الشَّهوَةُ الخَفیةُ، و الرِّبا»؛ کلینی، 1401: ج5: ح1: 124.
[9] . «لَأنا لِفِتنَةِ السَّرّاءِ أخوَفُ علَیکم مِن فِتنَةِ الضَّرّاءِ، إنّکمُ ابتُلِیتُم بفِتنَةِ الضَّرّاءِ فَصَبَرتُم، و إنّ الدنیا حُلوَةٌ خَضِرَةٌ»؛ محمدی ریشهری، 1377: ج9: ح15726: 33.
[10] . «عن رسولِ اللّـه 6: إنّ اللّـه عَهِدَ إلَی أنْ لا یأتینی أحدٌ مِن اُمَّتی بلا إله إلاّ اللّـهُ لا یخْلِطُ بها شَیئا إلاّ وَجَبتْ لَه الجَنّةُ. قالوا: یا رسولَ اللّـهِ، و ما الّذی یخْلِطُ بلا إله إلاّ اللهُ؟ قالَ: حِرْصا علی الدُّنیا و جَمْعا لها و مَنْعا لها، یقولونَ قَولَ الأنبیاءِ و یعملونَ عَملَ الجَبابِرَةِ»؛ متقی هندی، 1397: ح146.
[11] . «لا تَزالُ لا إلهَ إلاّ الله تَحجُبُ غَضَبَ الرَّبِّ عَنِ النّاسِ، ما لَم یبالُوا ما ذَهبَ مِن دِینِهِم إذا صَلُحَتْ لَهُم دُنیاهُم»؛ متقی هندی، 1397: ح222.
[12] . «لا إِلهَ إِلاَّ اللَّـهُ تَمْنَعُ الِعبادَ مِن سَخَطِ الله، ما لَم یؤْثِروا صَفْقةَ دُنیاهُمْ علی دِینهِمْ»؛ متقی هندی: 1397، ح221.
[13] . «أظُنُّکم سَمِعتُم أنّ أبا عُبَیدةَ قَدِمَ بشَیءٍ مِن البَحرَینِ، فأبشِروا وَأمِّلُوا ما یسُرُّکم، فوَ الله ما الفَقرَ أخشی علَیکم، و لکن أخشی علَیکم أن تُبسَطَ علَیکمُ الدُّنیا کما بُسِطَت علی مَن کانَ قَبلَکم، فتُنافِسوها کما تَنافَسوها، فتُهلِککم کما أهلَکتهُم»؛ متقی هندی: 1397، ح6161.
[14] . «شِرارُ اُمَّتِی: الَّذینَ وُلِدوا فِی النَّعیمِ و غُذوا بِهِ، هِمَّتُهُم ألوانُ الطَّعامِ و ألوانُ الثِّیابِ، یتَشَدَّقونَ فِی الکلامِ»؛ محمدی ریشهری، 1377: ح2252.
[15] . «إذا عَظَّمَتْ اُمّتی الدُّنیا نَزَعَ الله منها هَیبَةَ الإسلامِ»؛ حمدان، بیتا: ج1: 75.
[16] . محمدی ریشهری، 1377: ج1: ح821: 225.
[17] . «أخْوَفُ ما أخافُ علی اُمّتی زَهْرَةُ الدُّنیا و کثْرَتُها»؛ محمدی ری شهری، ج1: ح833: 228.
[18] . «أخْوَفُ ما أخافُ علی اُمّتی: أنْ یکثُرَ لَهُمُ المالُ فَیتَحاسَدُونَ و یقْتَتِلُونَ»؛ حمدان، بیتا: ج1: 127.
[19] . «تکونُ اُمّتی فی الدُّنیا ثلاثةَ أطباقٍ: أمّا الطَّبَقُ الأوّلُ فلا یحِبّونَ جَمعَ المالِ و ادِّخارَهُ، و لا یسعَونَ فی اقتِنائهِ و احتِکارِهِ، و إنّما رِضاهُم مِن الدُّنیا سَدُّ جَوعَةٍ و سَترُ عَورَةٍ، و غِناهُم فیها ما بَلَغَ بهِمُ الآخِرَةَ، فاُولئک الآمِنونَ الّذینَ لا خَوفٌ علَیهِم و لا هُم یحزَنونَ. و أمّا الطَّبَقُ الثّانی فإنّهُم یحِبُّونَ جَمعَ المالِ مِن أطیبِ وُجوهِهِ و أحسَنِ سُبُلِهِ، یصِلونَ بهِ أرحامَهُم، و یبِرُّونَ بهِ إخوانَهُم و یواسُونَ بهِ فُقَراءهُم، و لَعَضُّ أحَدِهِم علَی الرَّضْفِ أیسَرُ علَیهِ مِن أن یکتَسِبَ دِرهَما مِن غَیرِ حِلِّهِ، أو یمنَعَهُ مِن حَقِّهِ أن یکونَ لَهُ خازِنا إلی حِینِ مَوتِهِ، فاُولئک الّذینَ إن نُوقِشوا عُذِّبوا و إن عُفِی عنهُم سَلِموا. و أمّا الطَّبَقُ الثّالِثُ فإنّهُم یحِبُّونَ جَمعَ المالِ مِمّا حَلَّ و حَرُمَ، و مَنعَهُ مِمّا افتُرِضَ و وَجَبَ، إن أنفَقوهُ أنفَقوا إسرافا و بِدارا، و إن أمسَکوهُ أمسَکوا بُخلاً و احتِکارا، اُولئک الّذینَ مَلَکتِ الدُّنیا زِمامَ قُلوبِهِم حتّی أورَدَتهُمُ النّارَ بذُنوبِهِم»، دیلمی، 1414: ح29: 341.
[20] . «إنّی لا أتَخَوَّفُ علی اُمَّتی مُؤمِنا و لا مُشرِکا، أمّا المُؤمنُ فیحجُرُهُ إیمانُهُ، و أمّا المُشرِک فیقمَعُهُ کفرُهُ، و لکن أتَخَوَّفُ علَیکم مُنافِقا عالِمَ اللِّسانِ یقولُ ما تَعرِفونَ، و یعمَلُ ما تُنکرونَ»؛ متقی هندی، 1397: ح29046.
[21] . «إنّ أخوَفَ ما أخافُ علَیکم بَعدی کلُّ مُنافِقٍ عَلیمِ اللِّسانِ»؛ محمدی ری شهری، 1377: ج9: ح16005: 131.
[22] . «إذا لم تَغُلَّ اُمَّتی لم یقُمْ لَها عَدُوٌّ أبَدا»؛ متقی هندی، 1397: ح 11044.
[23] . «لَیأتِینَّ علی اُمَّتِی ما أتی علی بَنی إسرائیلَ حَذوَ النَّعلِ بالنَّعلِ ... إنّ بنی إسرائیلَ تَفَرَّقَت علی ثِنتَینِ و سَبعینَ مِلَّةً، و تَفتَرِقُ اُمَّتی علی ثلاثٍ و سَبعینَ مِلَّةً کلُّهُم فی النارِ إلاّ واحِدَةً»؛ متقی هندی: ح928.
[24] . «تَفتَرِقُ اُمَّتی علی ثلاثِ فِرَقٍ: فِرقَةٌ علَی الحَقِّ لا ینقُصُ الباطِلُ مِنهُ شیئا یحِبُّونی و یحِبُّونَ أهلَ بَیتی، مَثَلُهُم کمَثَلِ الذَّهَبِ الجَیدِ؛ کلَّما أدخَلتَهُ النارَ فَأوقَدتَ علَیهِ لم یزِدْهُ إلاّ جَودَةً، و فِرقَةٌ علَی الباطِلِ لا ینقُصُ الحَقُّ مِنهُ شیئا... و فِرقَةٌ مُدَهْدَهَةٌ علی مِلَّةِ السامِری لا یقولونَ: لا مَساسَ، لکنّهُم یقولونَ: لا قِتالَ! إمامُهُم عبدُ الله بنُ قیسٍ الأشعری»؛ شیخ مفید، 1404: ح3: 30.
[25] . «لا تَزالُ اُمّتی بِخَیرٍ ما لَم یتخاوَنُوا، و أدَّوا الأمانةَ، و آتَوا الزَّکاةَ، فإذا لَم یفْعَلوا ذلک ابتُلُوا بالقَحْطِ و السِّنِینَ»؛ مجلسی، 1403: ج75: ح10: 172.
[26] . «هَلاک اُمّتی فی ثَلاثٍ: فی العَصَبیةِ، و القَدَریةِ، و الرِّوایةِ مِن غَیرِ ثَبتٍ»؛ متقی هندی، 1397: ح43952.
[27] . «إنّ صَلاحَ أوَّلِ هذهِ الاُمَّةِ بِالزُّهدِ و الیقینِ، و هَلاک آخِرِها بِالشُّحِّ و الأمَلِ»؛ شیخ صدوق، 1414: ح128: 179.
[28] . «ما أخافُ علی اُمَّتی إلاّ ضَعفَ الیقینِ»؛ متقی هندی، 1397: ح7332.
[29] . «إنّما أتَخَوَّفُ علی اُمَّتی ضَعفَ الیقینِ»؛ متقی هندی، ح7341.
[30] . «إنّ مِن ضَعفِ الیقینِ أن تُرضِی النّاسَ بِسَخَطِ الله تعالی، و أن تَحمَدَهُم علی رِزقِ الله تعالی، و أن تَذُمَّهُم علی ما لَم یؤتِک اللّـهُ». مجلسی، 1403: ج77: ح30: 185.
[31] . «إنّما أخافُ علی اُمّتی ثَلاثا: شُحّا مُطاعا، و هَوی مُتَّبعا، و إماما ضالاًّ»؛ مجلسی، 1403، ج 77، ح178: 161.
[32] . «ثَلاثةٌ أخافُهُنَّ علی اُمّتی: الضَّلالةُ بَعْدَ المَعْرِفةِ، و مُضِلاّتُ الفِتَنِ، و شَهْوَةُ البَطْنِ و الفَرْجِ»؛ شیخ طوسی، 1414: ح262: 157.
[33] . «أخافُ علی اُمّتی ثَلاثا: ضَلالةَ الأهواءِ، و اتّباعَ الشَّهَواتِ فی البُطُونِ و الفُرُوجِ، و الغَفْلَةَ بَعْدَ المَعْرِفةِ»؛ متقی هندی، 1397: ح 28967.
[34] . «إنّ أخْوَفَ ما أخافُ عَلی اُمّتِی الهَوی و طُولُ الأملِ؛ أمّا الهوی فَإنّهُ یصُدُّ عَنِ الحقِّ، و أمّا طُولُ الأملِ فَینْسی الاخِرَةَ»؛ مجلسی، 1403: ج70: ح3: 75.
[35] . «أخْوَفُ ما أخافُ علی اُمّتی ثلاثٌ: ضَلالةُ الأهواءِ، و اتّباعُ الشَّهَواتِ فی البَطْنِ و الفَرْجِ، و العُجْبُ»؛ سیوطی، 1414: ج3: 403.
[36] . «أکثَرُ ما تَلِجُ بِهِ اُمَّتی النّارَ الأجوَفانِ: البَطنُ و الفَرجُ»؛ کلینی، 1401: ج2: ح5: 79.
[37] . «أمّا المُهلِکاتُ: فشُحٌّ مُطاعٌ، و هَوَی مُتَّبَعٌ، و إعجابُ المَرءِ بنَفسِهِ»؛ محمدی ریشهری، 1377: ج13: ح21256: 26.
[38] . «إنّ أخوَفَ ما أخافُ علی اُمّتی مِن عَمَلِ قَومِ لُوطٍ»؛ همان، ج10: ح18481: 304.
[39] . «ثلاثٌ فاتِناتٌ: الشَّعرُ الحَسَنُ، و الوَجهُ الحَسَنُ، و الصَّوتُ الحَسَنُ»؛ متقی هندی، 1397: ح 44129.
[40] . «إنّما أتَخَوَّفُ علی اُمَّتی مِن بَعدِی ثلاثَ خِلالٍ: أن یتَأوَّلوا القرآنَ علی غیرِ تَأوِیلِهِ، أو یبتَغُوا زَلَّةَ العالِمِ، أو یظهَرَ فیهِمُ المالُ حتّی یطغَوا و یبطَرُوا»؛ مجلسی، 1403: ج72: ح 7: 63.
[41] . «أکثَرُ ما أتَخَوَّفُ علی اُمّتی مِن بَعْدی: رَجُلٌ یتأوَّلُ القرآنَ یضَعُهُ علی غیرِ مَواضِعِهِ، و رَجُلٌ یری أنّهُ أحَقُّ بهذا الأمرِ مِن غیرِهِ»؛ متقی هندی، 1397: ح 28978.
[42] . «أخافُ علی اُمّتی مِن بَعْدی ثَلاثةً: زَلَّةَ عالِمٍ، و جِدالَ مُنافِقٍ بِالقرآنِ، و التَّکذیبَ بالقَدَرِ»؛ همان، ح28966.
[43] . «أشَدُّ ما یتَخَوَّفُ علی اُمّتی ثَلاثةٌ: زَلّةُ عالِمٍ، أو جِدالُ منافقٍ بِالقرآنِ، أو دُنیا تَقْطَعُ رِقابَکمْ فاتَّهِمُوها علی أنفُسِکمْ»؛ شیخ صدوق، 1414: ح214: 163.
[44] . «إنّ أخْوَفَ ما أخافُ علی اُمّتی الأئمّةُ المُضِلّونَ»؛ متقی هندی، 1397: ح28986.
[45] . «أخْوَفُ ما أخافُ علی اُمّتی: زَلاّتُ العُلَماءِ، و مَیلُ الحُکماءِ، و سُوءُ التّأویلِ»؛ حمدان، بیتا: ج2: 327.
[46] . «سَیأتِی فی آخِرِ الزَّمانِ عُلَماءُ یزَهِّدُونَ فِی الدنیا و لا یزهَدُونَ، و یرَغِّبونَ فی الآخِرَةِ و لا یرغَبُونَ، و ینهَونَ عنِ الدُّخولِ علَی الوُلاةِ و لا ینتَهُونَ، و یباعِدُونَ الفُقَراءَ، و یقَرِّبونَ الأغنیاءَ، اُولئک هُمُ الجَبّارُونَ أعداءُ اللهِ»؛ کلینی، 1401: ج2: ح5: 117.
[47] . «لا تَزالُ هذِهِ الاُمّةُ تَحْتَ یدِ اللهِ و فی کنَفِهِ ما لَم یداهِنْ قُرّاؤها اُمَراءَها، و لَم یزَک عُلَماؤها فُجّارَها، و ما لَم یهَنِّ خِیارُها أشْرارَها، فإذا فَعَلوا ذلک رَفَع الله عَنْهُمْ یدَهُ ثُمَّ سَلَّطَ عَلَیهِمْ جَبابِرَتَهُمْ»؛ حمدان، بیتا: ج1: 84.
[48] . «سَیأتی علی اُمَّتِی زَمانٌ لا یبقی مِن القرآنِ إلاّ رَسمُهُ، و لا مِنَ الإسلامِ إلاّ اسمُهُ، یسَمَّونَ بهِ و هُم أبعَدُ الناسِ مِنهُ، مَساجِدُهُم عامِرَةٌ و هِی خَرابٌ مِن الهُدی، فُقَهاءُ ذلک الزَّمانِ شَرُّ فُقَهاءَ تحتَ ظِلِّ السماءِ، مِنهُم خَرَجَتِ الفِتنَةُ و إلَیهِم تَعُودُ»؛ مجلسی، 1403: ج2: ح14: 109.
[49] . «سَیأتِی علی اُمَّتِی زمانٌ تَخبُثُ فیهِ سَرائرُهُم، و تَحسُنُ فیهِ عَلانِیتُهُم طَمَعا فِی الدنیا، لا یریدُونَ بهِ ما عندَ الله رَبِّهِم، یکونُ دِینُهُم رِیاءً، لا یخالِطُهُم خَوفٌ، یعُمُّهُمُ الله مِنهُ بعِقابٍ فَیدعُونَهُ دُعاءَ الغَریقِ فلا یستَجِیبُ لَهُم!»؛ کلینی، 1401: ج8: ح476: 306.
[50] . «یأتی زَمانٌ علی اُمَّتی اُمَراؤهُم یکونُونَ علَی الجَورِ، و عُلَماؤهُم علَی الطَّمَعِ، و عُبّادُهُم علَی الرِّیاءِ، و تُجّارُهُم علَی أکلِ الرِّبا، و نِساؤهُم علَی زِینَةِ الدنیا، و غِلمانُهُم فِی التَّزویجِ، فعِندَ ذلک کسادُ اُمَّتی ککسادِ الأسواقِ»؛ الشعیری، 1414: ح997: 356.
[51] . «یأتِی علَی الناسِ زَمانٌ لا یبالی الرجُلُ ما تَلِفَ مِن دینِهِ إذا سَلِمَت لَهُ دُنیاهُ»؛ مجلسی، 1403: ج77: ح136: 157.
[52] . «یأتی علَی الناسِ زَمانٌ یکونُ الناسُ فیه ذِئابا، فَمَن لم یکن ذِئبا أکلَتهُ الذِّئابُ»؛ ابنشعبه حرّانی، 1404: 54.
[53] . «یأتی علَی الناسِ زَمانٌ إذا سَمِعتَ باسمِ رَجُلٍ خَیرٌ مِن أن تَلقاهُ، فإذا لَقِیتَهُ خَیرٌ مِن أن تُجَرِّبَهُ، و لو جَرَّبتَهُ أظهَرَ لک أحوالاً، دِینُهُم دَراهِمُهُم، و هِمَّتُهُم بُطونُهُم، و قِبلَتُهُم نِساؤهُم، یرکعونَ للرَّغیفِ و یسجُدُونَ للدِّرهَمِ، حَیاری سُکاری لا مُسلِمینَ و لا نَصاری»؛ مجلسی، 1403: ج74: ح31: 166.
[54] . «یأتی علَی الناسِ زَمانٌ الصابِرُ علی دِینِهِ مِثلُ القابِضِ علَی الجَمرَةِ بِکفِّهِ، (فإن کانَ فی ذلک الزَّمانِ ذِئبا و إلاّ أکلَتهُ الذِّئابُ)»؛ نوری، 1407: ج12: ح14215: 330.
[55] . «و الذی بَعَثَنی بالحَقِّ لَیأتی علَی الناسِ زَمانٌ یستَحِلُّونَ الخَمرَ یسَمُّونَهُ النَّبیذَ، علَیهِم لَعنَةُ اللهِ و المَلائکةِ و الناسِ أجمَعینَ»؛ مجلسی، 1403: ج77: ح1: 102.
[56] . «یأتی علَی الناسِ زَمانٌ یخلُقُ القرآنُ فی قُلوبِ الرِّجالِ کما تَخلُقُ الثِّیابُ علَی الأبدانِ»؛ حمدان، بیتا: ج1: 317.
[57] . «سیأتی زَمانٌ علی اُمَّتی لا یعرِفُونَ العُلَماءَ إلاّ بثَوبٍ حَسَنٍ، و لا یعرِفُونَ القرآنَ إلاّ بصَوتٍ حَسَنٍ، و لا یعبُدُونَ اللهَ إلاّ فی شَهرِ رَمَضانَ، فإذا کانَ کذلِک سَلَّطَ الله علَیهِم سُلطانا لا عِلمَ لَهُ، و لا حِلمَ لَهُ، و لا رَحمَ لَهُ»؛ الشعیری، 1414: ح998: 356.
[58] . «أیها النّاسُ، إنَّ بَینَ یدَی السّاعَةِ اُمورا شِدادا، و أهوالاً عِظاما، و زَمانا صَعبا یتَمَلَّک فیهِ الظَّلَمَةُ، و یتَصَدَّرُ فیهِ الفَسَقَةُ، و یضامُ فیهِ الآمِرونَ بِالمَعروفِ، و یضطَهَدُ فیهِ النّاهونَ عَنِ المُنکرِ، فَأعِدّوا لِذلک الإیمانَ، و عَضّوا عَلَیهِ بِالنَّواجِذِ، وَ الجَؤُوا إلَی العَمَلِ الصّالِحِ و أکرِهوا عَلَیهِ النُّفوسَ تُفضوا إلَی النَّعیمِ الدّائمِ»؛ دیلمی، 1414: ح33: 343.
[59] . «أحَبُّ الأدیانِ إلی الله الحَنیفِیةُ فإذا رَأیتَ اُمَّتِی لا یقولونَ للظالمِ: أنتَ ظالمٌ، فقد تُوُدِّعَ مِنهُم»؛ متقی هندی، 1397: ح 391.
[60] . «إذا لَم یأمُروا بِمَعروفٍ و لَم ینهَوا عَن مُنکرٍ و لَم یتَّبِعوا الأخیارَ مِن أهلِ بَیتی، سَلَّطَ الله عَلَیهِم شِرارَهُم، فیدعوا عِندَ ذلک خِیارُهُم فلا یستَجابُ لَهُم»؛ شیخ صدوق، 1407: ح493: 385..
[61] . «إذا عَظَّمَت اُمَّتی الدّنیا نُزِعَت مِنها هَیبَةُ الإسلام، و إذا تَرَکتِ الأمرَ بِالمَعروفِ و النَّهی عَنِ المُنکرِ حُرِمَت بَرَکةَ الوَحی»؛ متقی هندی، 1397: ح 6070.
[62] . «لَتَأمُرُنَّ بِالمَعروفِ و لَتَنهَوُنَّ عَنِ المُنکرِ أو لَیلحِینَّکمُ اللّـهُ کما لَحَیتُ عَصای هذِه ـ لِعودٍ فی یدِهِ»؛ سید رضی، بیتا:
ح371: 353.
[63] . «ألا إنَّ کلَّ مُسکرٍ حَرامٌ، و کلَّ مُخَدِّرٍ حَرامٌ؛ و ما أسکرَ کثیرهُ حَرامٌ قَلیلُهُ، و ما خَمَّرَ العَقلَ فَهُوَ حَرامٌ»؛ متقی هندی، 1397: ح13273.
[64] . «سَیأتی زَمانٌ علی اُمَّتی یأکلونَ شَیئا اسْمُهُ البَنْجُ، أنا بَریءٌ مِنهُم، و هُم بَریئونَ مِنّی»؛ نوری، 1407: ج17: ح20815: 85 .
[65] . «سَلِّموا علی الیهودِ و النَّصاری و لا تُسَلِّموا علی آکلِ البَنْجِ»؛ همان: 86..
[66] . «مَنِ احْتَقَرَ ذَنْبَ البَنْجِ فَقد کفَرَ»؛ همان، ح20815.
[67] . «إنّ أخْوَفَ ما أخافُ عَلَیکمُ الشِّرْک الأصْغَرُ. قالُوا: و ما الشِّرْک الأصْغَرُ یا رسولُ اللهِ؟ قال: هُوَ الرِّیاءُ»؛ مجلسی، 1403: ج72: ح50: 303.
[68] . «قال رسولُ الله6 ـ و قد رَآهُ شَدَّادُ بنُ أوسٍ یبکی فَسَألَهُ عمّا یبکیهِ ـ: إنّی تَخَوَّفتُ علی اُمَّتِی الشِّرک، أما إنّهُم لا یعبُدُونَ صَنَما و لا شَمسا و لا قَمَرا و لکنّهُم یراؤونَ بأعمالِهِم»، ابن ابیالحدید، 1387: ج3: 179.
[69] . «لَیغشَینَّ اُمَّتِی مِن بَعدی فِتَنٌ کقِطَعِ اللیلِ المُظلِمِ، یصبِحُ الرجُلُ فیها مؤمِنا و یمسِی کافِرا، و یمسِی مؤمِنا و یصبِحُ کافِرا، یبیعُ أقوامٌ دِینَهُم بعَرَضٍ مِن الدنیا قَلیلٍ»؛ متقی هندی، 1397: ح 30893.
[70] . «إذا غَضِبَ الله عَلی اُمَّةٍ و لَم ینزِل بِهَا العَذابَ، غَلَت أسعارُها، و قَصُرَت أعمارُها، و لَم تَربَح تُجّارُها، و لَم تَزک ثِمارُها، و لَم تَغزُر أنهارُها، و حُبِسَ عَنها أمطارُها، و سُلِّطَ عَلَیها شِرارُها»؛ کلینی، 1401: ج5: ح53: 317.
[71] . «عَلامَةُ رِضَا اللهِ تَعالی فی خَلقِهِ: عَدلُ سُلطانِهِم، و رُخصُ أسعارِهِم. و عَلامَةُ غَضَبِ الله تَبارَک و تَعالی عَلی خَلقِهِ: جَورُ سُلطانِهِم، و غَلاءُ أسعارِهِم»؛ کلینی، 1401، ج 5،، ح1: 162.
[72] . «اُذَکرُ اللهَ الوالِی مِن بَعدی عَلی اُمَّتی، إلاّ یرحَمُ عَلی جَماعَةِ المُسلِمینَ؛ فَأَجَلَّ کبیرَهُم، و رَحِمَ ضَعیفَهُم، و وَقَّرَ عالِمَهُم، و لَم یضُرَّ بِهِم فَیذِلَّهُم، و لَم یفقِرهُم فَیکفِرَهُم»؛ کلینی، 1401، ج 5،، ج1: ح4: 406..
[73] . مجله اشارات، زمستان 1391، شماره 149.