. منحرفان فکری
یکی از گروههایی که با امام زمان به جنگ برميخيزند، گروهی است که قرآن را با اندیشه باطل خود تفسیر میکند. در روایات آمده است: «آزاری که آنان هنگام ظهور به امام زمان میرسانند ، بیش از آزاری است که پیامبر از مردم نادان زمان خود دید؛ چون افرادی پیامبر را آزار دادند که سنگ و چوب را میپرستیدند ، اما کسانی که با حضرت ولیعصر جنگ میکنند ، کسانی هستند که کتاب خدا را (به رأي خويش) در برابر آن حضرت تفسیر میکنند».[1]
۲. بتریه
بتریه شاخهای از زیدیه و منسوب به مغیرهٔ بنسعد هستند. ايشان مردم را به محبّت و ولایت علی دعوت کردند ، اما محبت او را با محبت ابوبکر و عمر مخلوط کردند. آنان محبّت ابوبکر و عمر را قبول کردند، ولی نسبت به عثمان ، طلحه ، زیبر و عایشه بغض ورزیدند و نظرشان بر این بود که باید در کنار فرزندان علی ، علیه دشمنان قیام کرد.[2]
امام باقر فرمود: «هنگامی که امام زمان ظهور میکند و بهسوی کوفه میرود، عدّهای که به آنها بتریه گفته میشود، درحالی که اسلحه بر دوش دارند، درمقابل امام قرار میگیرند و میگویند: برگرد به همانجایی که آمدهای! ما نیازی به بنیفاطمه نداریم».[3]
امام صادق فرمود: «چهارهزار از حاملان قرآن و پشمینهپوشان معروف به زیدیه، از بیعت با آن حضرت، خودداری میکنند و میگویند: آمدن امام حسین در این زمان، سحری عظیم است. پس هر دو سپاه، درمقابل یکدیگر قرار میگیرند، امام زمان آنها را موعظه میکند و سهروز به آنان مهلت میدهد. پس از پایانگرفتن مهلت، امام زمان دستور جنگ با آنان را صادر میکند».[4]
امام باقر نیز فرمودهاند: «وقتی حضرت مهدی به کوفه میرود، شانزدههزارنفر از بتریه که خود را قاریان قرآن و فقهای دین میدانند، ولی نفاق و دورویی سرتاپای آنها را فراگرفته است، درحالی که اسلحه بر دوششان است، نزد آن حضرت میآیند و میگویند: ای فرزند فاطمه! برگرد که هیچنیازی به تو نداریم. اینجاست که حضرت مهدی، شمشیرخواهد کشید و در روز دوشنبه از بعدازظهر تا شب، همه آنها را در پشت شهر نجف به قتل خواهد رساند».[5]
۳. مرجئه
سومین گروه از دشمنان امام زمان که حضرت هنگام ظهور با آنان جنگ میکند و همه آنها را به قتل میرساند، کجاندیشان مرجئه هستند، که بر اثر عقاید انحرافی خود، فرسنگها از اسلام فاصله دارند و عظیمترین گناهان را بیپروا انجام میدهند.
علّامه طریحی درباره این گروه مینویسد: «مرجئه گروهی ازمسلمانان هستند و عقیده دارند که هرگز گناه، ضرری به ایمان نمیزند».
همچنین ابنقتیبه میگوید: «مرجئه کسانی هستند که قائل به ایمان قولی و زبانی بدون عمل میباشند».
برخی نیز گفتهاند: «مرجئه همان جبریه هستند که میگویند: هیچگاه بنده از خود اختیاری ندارد».[6]
بشیر میگوید: «درسفری که به مدینه داشتم، همینکه به در خانه امام باقر رسیدم، قاطر زین شدهای بر در خانه آن حضرت یافتم، بدینجهت برای ملاقات با آن حضرت، پشت درخانه نشسته، منتظر بیرونآمدن وی شدم؛ همینکه امام بیرون آمد، سلام کردم. آن حضرت از قاطر پیاده شد، بهسوی من آمد و فرمود: اهل کجاهستی؟ عرض کردم: اهل عراق. فرمود: کدام شهر؟عرض کردم: کوفه. فرمود: چه کسی دراین سفر تو را همراهی میکرد؟ گفتم: گروهی از محدّثه. فرمود: محدّثه چه کسانیاند؟ عرض کردم: مرجئه. فرمود: وای برآنها! اگر فردا قائم ما قیام کند، به چه کسی پناه خواهند برد؟
عرض کردم، که آنان میگویند: در آن روز، همه مشمول عدل او قرار میگیریم و با شما برابر هستیم. فرمود: «هر کس توبه کند، خداوند توبهاش را میپذیرد و هر کس نفاقی در درون داشته باشد، او را از رحمت خود دور خواهد کرد و هر کس ایده باطلش را در آن روز اظهار کند، خداوند خونش را خواهد ریخت».
سپس فرمود: «قسم به آنکه جانم در قبضه قدرت اوست، امام زمان آنها را خواهد کشت، همانگونه که قصّاب، گوسفند خود را میکشد».
عرض کردم که آنان میگویند: هنگامی که امور بر حضرت مهدی سامان گرفت، وی قطره خونی را نخواهد ریخت. حضرت فرمودند: قسم به آنکه جانم در دست اوست! چنین چیزی نخواهد بود تا ما و شما، خون و عرق را از پیشانیمان پاک گردانیم و سپس به پیشانی خود اشاره نمود».[7]
۴. گروههایی از اهل کتاب
مسیحیان و یهودیان، هنگام ظهور، ابتدا مقابل حضرت صفآرایی کرده، آماده جنگ میشوند، ولی نزول حضرت عیسی و نمازخواندن ایشان پشت سر امام مهدی و نیز آشکارشدن الواح اصلی تورات، توسط امام زمان باعث میشود عده زیادی از اهل کتاب، دین اسلام را بپذیرند. همچنین برخی صلح کرده و گروهی نیز به جنگ میپردازند. در حدیثی از امام باقر آمده است: «زمانی که حضرت مهدی قیام کند، بعد از شام به سمت روم لشکری میفرستد که آنها مجبور به درخواست امان و صلح میشوند».
دلیل مخالفت و مقاومت برابر مهدویت، ناشی از دو چيز است؛ يكي درک نادرست از دین و حقیقت انسانیت، و دوم؛ دنیاطلبی، روحیه لجاجت و تعصب است. شایان ذکر است که هیچ یک از مخالفان و معاندان، در ستیز و رویارویی با امام دوازدهم موفق نخواهند شد.
[1] . بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۵۲، ص ۳۶۳.
[2] . مجمع البحرین، ص ۲۳۰.
[3] . ارشاد، مفید، ص۳۴۲؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۸.
[4] . مختصر بصائر الدرجات، ص ۱۹۰.
[5] . دلائل الامامه، ص ۲۴۲.
[6] . مجمع البحرین، ص ۳۵.
[7] . بحارالانوار، ج۵۲، ص۲۵۶؛ کافی، ج۸، ص۸۱؛ الغیبهٔ، نعمانی، ص۲۸۳.