borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
رنج نامه کوثر آفرینش «جلد دوم»
امتحان، وسیله تشخیص ایمان

بیان صدیقه کبری3 چنین است:

«لَفَظْتُهُمْ‏ بَعْدَ أَنْ‏ عَجَمْتُهُمْ‏ وَ شَنَأْتُهُمْ بَعْدَ أَنْ سَبَرْتُهُم‏». 

آنان را در فراز و نشیب‌های زندگی آزمودم، و به دور افکندم و امتحان نمودم و خشمگین شدم.

  • خوش بُوَد گر محک تجربه آید به میان!

همیشه در طول زندگی انسان، ساعات و روزهای حساسی پیش می‌آید که دوران امتحان و آزمون اوست، البتّه امتحان الهی به دو منظور است: یکی برای شکوفا ساختن و پرورش استعدادها، روحیات و تحکیم مقاومت و پایمردی است و یکی هم برای روشن شدن باطن هرکس برای خود او، زیرا که گاهی انسان در شناخت خود دچار اشتباه می‌شود؛ نه همچون امتحان بشری که برای کشف مجهولات و آگاهی آزمایش کننده بر باطن و نهاد افراد، صورت می‌گیرد.

در این بخش از خطبه بانوی اسلام3، همین مسأله گوشزد شده است.

حضرت زهرا3 ضمن اظهار تنفر و انزجار شدید، از گروهی از مردان فرصت طلب و نان به نرخ روز خور، از مهاجرین و انصار به خاطر سکوتشان نه فقط سکوت، که هماهنگی شان با جریانات انحرافی بعد از پیامبر6 به آنها هشدار می‌دهد که مواظب این آزمون بزرگ الهی باشند.

  • فلسفه امتحان انسان و ابزارهای آن در قرآن

همه ما انسانها به نوعی در آزمون‌هایی شرکت کرده‌ایم و به نوبه خود با توجه به شرایط و به میزانی که استعداد داریم، خود را آزموده‌ایم، اما خداوند کریم؛ برای ما هم امتحاناتی را برگزار می‌کند و بنده خود را با روش‌های خاصی می‌سنجد. آزمون و امتحان الهی به نوعی با همه امتحاناتی که ما در این دنیا انجام می‌دهیم فرق می‌کند، او از سر حکمت و عدل، انسان‌ها را می‌آزماید تا ایمان واقعی را از ایمان سست بنیاد و نااستوار، جدا کند.

فلسفه امتحان الهی، شکوفا کردن استعدادهای بشر و آشکار نمودن باطن و حقیقت آدمی و خالص ساختن وجود انسان و مشخص کردن شایستگی‌های آنان و جدا کردن افراد نیکوکار از بدکار است.

بدون امتحان و آزمایش، افراد مستعد، به آن درجه از کمال که باید برسند، نمی‌رسد و نیروهای بالقوه درونی و نهفته آنان، به فعلیّت نمی‌رسد. ابزار آزمایش الهی هم برخی مورد پسند و دل خواه انسان‌ها می‌باشند و برخی هم چیزهایی هستند که مردم آنها را نمی‌پسندند. مانند: زینت‌های دنیایی، اختلافات، شداید، جهاد، فرزند، مال و

خداوند؛ مصیبت‌ها و بلاها را برای این جهت به کار گرفته است که به وسیله آن انسان را از دنیا قطع و به خود وصل کند، دست انسان را از توی دست دنیا خارج نموده و در دست خود قرار بدهد.

پس انسان تا دست خود را از دست دنیا بیرون نکشد نمی‏تواند با آخرت دست بدهد. اول باید از بیعت ظالم خارج بشود، تا بتواند با امام بیعت کند، هم چنین از وادی کفر باید خارج شود، تا بتواند به وادی ایمان وارد شود.

پس مصیبت‌ها و بلاها این نقش را دارند که دست انسان را از دست دنیا خارج می‌کنند. گاهی انسانی که بی‌هوش شده است برای به هوش آمدن، او را سیلی می‏زنیم تا به هوش بیاید. مصیبت‌ها سیلی خداوند هستند. که بر صورت بی‌هوشان و سرمستان وادی دنیا نواخته می‌شود. ولی آنکه مرده است هیچ گاه به او سیلی نخواهند زد.

پس آنکه به مصیبتی گرفتار نیست و آثار به هوش بودن را در خویش نمی‏بیند، باید باور کند که مرده است.

یکی از تأثیرات مصیبت آن است؛ که انسان حالتی پیدا می‏کند که دنیا را در شأن و جایگاه خویش نمی‏بیند، یا کم می‏بیند.

خداوند متعال وقتی بخواهد مؤمنی را متوجه کند که به این دنیا هیچ اعتمادی نیست، او را به یک بلایی گرفتار می‏کند.

انسان وقتی چیزی را به چنگ آورد، ابتدا آرام و قرار ندارد. اما وقتی خدا، با او بده و بستان کرد، کم‌کم متین و با وقار می‏شود، هم درگرفتن و هم درپس دادن، نه وقتی که به او می‏دهند، فرحی از خود نشان می‏دهد و نه آن وقتی که از او می‏گیرند، بی‌تابی می‌کند.

وقتی انسان نسبت به امر خدا تخلف می‏کند آثار آن خلاف در زندگیش ظاهر می‏شود. به جای آنکه خودش را محکوم کند که من متخلف بودم، به خدا گلایه می‏کند، که چرا با من اینچنین کردی، یعنی گلایه انسان از خدا به تخلف انسان برمی‌گردد.

اعتراضی که انسان نسبت به خدا دارد به دلیل انحرافی است که نسبت به او داشته است. یعنی عیب و نقص خودش را به اونسبت می‏دهد و بعد شاکی می‏شود. یعنی انسان از خدا، به کار خدا شکایت می‌کند. یک سوء رفتار نسبت به خدا دارد و یک حسن ظن و تعلق نسبت به خودش دارد. این دو وقتی با هم جمع شد، شخص به خدا معترض می‏شود.

انسان اگر در حال رقابت مؤمن بود، مؤمن است. پیش از رقابت ۹۹ درصد مردم مؤمنند، اما بعد از رقابت، ۹۹ درصد آنان مؤمن نخواهند بود. شیطان تا رقیبی همچون آدم در کنار خویش نمی‏دید، موجودی پاک و سالم به نظر می‏رسید. اما تا پای آدم به میان آمد، همان شد که شد. قابیل تا مسئله رقابت با هابیل برایش مطرح نبود، از صلحا بود، اما به هنگام رقابت، از اشقیاء شد.

خداوند متعال با ابزارها واسباب مختلفی مثل ترس، فقر، فرزند، رفاه در روزی، گرسنگی و ثروت، انسان را در گرفتاری و محنت و بلا و آزمایش قرار می‌دهد، تا یقین و ایمان او را افزایش دهد و او را در این وادی تربیت کند. همین امر سبب جدایی او از صفوف دیگران شده و باعث رشد و عبرت او می‌گردد.

  • چیستی امتحان الهی

واژه امتحان از باب افتعال به معنای «ابتلا» و «آزمایش» است. ریشه این واژه «مَحَنَ» به معنای آزمایش است.[1] غیر از واژه امتحان، که به معنای آزمایش است، واژه‏هایی مانند تمحیص، بلا و فتنه نیز به همین معناست که ذیلاً به آنها اشاره می‌کنیم:

گاهی امتحان و آزمایش را «تمحیص» می‏نامند:

﴿وَ لِيُمَحِّصَ اللَّـهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ يَمْحَقَ الْکَافِرِينَ‌﴾.[2]

تا خداوند، افراد با ایمان را خالص گرداند و کافران را به تدریج نابود سازد.

تمحیص نیز از «مَحَص» به معنای خالص کردن چیزی از آمیختگی و ناخالصی‏هایی است که از خارج، داخل آن چیز آن شده است.

خاصیت خالص سازی در انسان، معلوم کردن ایمان مؤمنان، با جداسازی مؤمن از غیر مؤمن، خالص کردن ایمان از ناخالصی‏های کفر و نفاق و فسق است.

خدا اجزای کفر و نفاق و فسق را کم‏کم از مؤمن می‏زداید، تا جز ایمانش چیزی باقی نماند و ایمانش خالص برای خدا باشد.[3] در نتیجه، امتحان و تمحیص یکی هستند و آن عبارت است از: شکوفایی استعدادهای انسانی.

وقتی امتحان برای مؤمن پیش می‏آید و باعث می‏شود فضایل درونی و نهفته‏اش، از رذایل جدا و متمایز گردد و یا وقتی قومی و جماعتی امتحان می‌شوند، برای آن است، که مؤمنان آنان، از منافقان و بیماردلان جدا شوند، در این حال عنوان «تمحیص» یعنی «متمایز کردن»، صدق می‏کند.[4]

این واژه نیز به معنای امتحان و آزمایش است. «بلا، بلوة، بليّة، بلویٰ، همه به یک معنی بوده و جمع آن‏ها بلایاست».[5]

عنوان «بلا» عنوانی عام است؛ یعنی هم در نعمت به کار می‏رود و هم نقمت.

از آیه:

﴿فَأَمَّا الْإِنْسَانُ إِذَا مَا ابْتَلاَهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَکْرَمَنِ‌ * وَ أَمَّا إِذَا مَا ابْتَلاَهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ‌﴾.[6]

برمی‏آید چنان که انسان بیمار، گرفتار بیماری است، انسان سالم نیز مبتلا به سلامت است و در عالم چیزی نیست که «بلا» و «بلوی» نباشد. گاهی خدای سبحان، انسان را با سلامتی امتحان می‏کند، تا ببیند وی شاکر است و از این نعمت بهره‏ای می‏گیرد یا نه، و گاهی او را به مرض می‏آزماید، تا ببیند وی صابر است
یا نه؟[7]

جمع آن «فِتَن» است. فتنه در اصل؛ به معنای داخل کردن طلا و نقره در آتش، برای مشخص کردن عیار و خوبی و بدی آن است.[8] سیدرضی برای فتنه چند معنای متفاوت نقل کرده است:

الف) گرفتاری؛

ب) ضلالت و گمراهی؛ هم‏چنان‏که مرد فاتن، به معنی مرد گمراه است.

ج) آزمون و سنجش؛ همانند آزمودن طلا و نقره.

وی اضافه می‏کند همین معنا، معنای اصلی فتنه بوده و معانی دیگر فرعی است.[9]

در آیاتی از قرآن، واژه «فتنه» به معنای آزمایش و امتحان آمده است. از جمله:

﴿أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَکُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لاَ يُفْتَنُونَ﴾.[10]

علامه طباطبایی; در ذیل این آیه شریفه می‏فرماید: کلمه فتنه به معنای آزمایش است.[11]

تعبیرهای دیگری مانند «تمییز» نیز در معنای امتحان به کار می‏رود. جامع همه تعبیرها این است که صحنه دنیا با همه مظاهر آن، وسیله امتحان بندگان خداست تا صدق و کذب و ایمان و نفاق بندگان از هم متمایز، و حجت پروردگار بر همگان تمام شود.

  • ارکان اساسی امتحان و آزمایش

در هر آزمون و امتحان، حتی در امتحانی که از دانش‏آموزان گرفته می‏شود، چهار عنصر محوری و اساسی وجود دارد که ماهیت و حقیقت امتحان وابسته به آن‏هاست:

1. امتحان کننده؛ که فرد و گروه و یا اجتماعی را مورد امتحان قرار می‌دهد.

2. امتحان شونده؛ افراد، گروه‏ها و جوامعی که امتحان می‏شوند.

3. ابزار امتحان؛ وسایل و چیزهایی که به وسیله آن، امتحان صورت می‏گیرد که در حقیقت بحث از اشکال و صُوَر مختلف ابزار امتحان است.

4. انگیزه و هدف امتحان.

  • امتحان‌کننده

امتحان‌کننده یا انسان‌ است مانند آزمون‏هایی که اولیای تعلیم و تربیت در مؤسسه‏های علمی و دانشگاه‏ها از دانش‏آموزان و دانشجویان می‏گیرند و یا خداست، قرآن می‌فرماید:

﴿وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَيْ‌ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَرَاتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ‌﴾.[12]

به یقین همه شما را با چیزی از ترس، گرسنگی و کاهش در مال‏ها و جان‏ها و میوه‏ها آزمایش می‏کنیم و بشارت ده به استقامت‏کنندگان.

هم‏چنین در آیه دیگری می‏فرماید:

﴿وَ لِيَبْتَلِيَ اللَّـهُ مَا فِي صُدُورِکُمْ وَ لِيُمَحِّصَ مَا فِي قُلُوبِکُمْ وَ اللَّـهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ﴾.[13]

و آن‌چه را شما در سینه دارید، می‏آزماید تا دل‏های شما کاملاً خالص گردد و او به همه اسرار درون شما آگاه است.

آیات بسیاری بر امتحان کننده بودن خداوند دلالت دارند، به گونه‏ای که متجاوز از بیست مورد امتحان به خدا نسبت داده شده است.[14] روشن است که امتحان پیامبران و معصومین: نیز به خدا برمی‏گردد. لازم است امتحان کننده آگاهی کافی از موضوع آزمایش و هم‏چنین مهارت کافی در برگزاری آزمون داشته باشد.

  • رکن دوم: آزمایش‏شونده

خدای متعال در آغاز حیات بشر، برای او تکلیفی قرار نداده است، ولی به تدریج با رسیدن به سن بلوغ او را مکلف می‌سازد و در نتیجه، ترک محرمات و انجام واجبات بر او واجب و لازم می‏شود و تا آخر عمر باید به تکالیف دینی خویش عمل کند. بنابراین، آزمایش‏شدگان، انسان‏هایی هستند که از بلوغ تا مرگ مورد آزمونند و هیچ فردی از این قانون مستثنا نیست. قرآن کریم می‏فرماید:

﴿أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَکُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لاَ يُفْتَنُونَ﴾.[15]

آیا مردم گمان کردند همین که بگویند: «ایمان آوردیم»، به حال خود رها می‏شوند و آزمایش نخواهند شد؟!

بدین ترتیب، همه انسان‌ها، حتی پیامبران، از زن و مرد، پیر و جوان و... آزمایش می‌شوند؛ هر چند مراتب و درجات امتحان آدمیان متفاوت است؛ و این سنّت هرگز تعطیل نخواهد شد. در این امتحان و سنّت الهی، گاهی تک‏تک افراد انسانی آزمایش می‏شوند و گاهی اجتماع. در آیات قرآن کریم امتحان‏هایی ذکر شده که بعضی از آن‏ها برای افراد و اشخاص است و برخی برای اجتماع. البته نباید این نکته را از یاد برد که امتحان اجتماع و جوامع، شامل اعضای آن نیز می‏شود.

  • رکن سوم: ابزار و اسباب امتحان و آزمایش

هر آن‏چه قابلیت دارد تا کسی و یا جامعه‏ای را با آن بیازمایند، می‏تواند وسیله امتحان باشد. انتخاب وسیله و ابزار آزمایش اشکال متفاوت دارد که به ظرفیت و قابلیت‏های افراد بستگی دارد و هم‏چنین نسبت به زمان و مکان و عصرها متفاوت است.

گاهی ممکن است ابزار انتخاب شده برای امتحان یک فرد، سنگین‏تر و سخت‏تر از ابزار انتخاب شده برای فرد دیگر باشد؛ و لذا امتحان پیامبران و اولیای الهی در مقایسه با افراد عادی، سخت و بسیار مشکل است.


  • ابزارها و راه‌های امتحان در قرآن کریم

1. امتحان با اختلاف در ادیان

خداوند، با اختلاف در آیین ومرام، امتحان کننده جوامع انسانی است.

﴿لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهَاجاً وَ لَوْ شَاءَ اللَّـهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَ لٰکِنْ لِيَبْلُوَکُمْ فِي مَا آتَاکُمْ﴾.[16]

ما براى هر کدام از شما آئین و طریقه روشنى قرار دادیم و اگر خدا مى‏خواست، همه شما را امت واحدى قرار مى‏داد، ولى خدا مى‏خواهد شما را در آنچه به شما بخشیده بیازماید و استعدادهاى شما را پرورش دهد.

خداوند استعدادها و شایستگی‌هایى در وجود بشر آفریده که در سایه تعلیمات پیامبران الهی، با آزمایشات و ابتلاها آنها را پرورش می‌دهد، و پس از پیمودن یک مرحله، آنها را در مرحله بالاتری قرار می‌دهد، و بعد از پایان یک دوران تربیتى، دوران عالی‌ترى را پشت سر می‌گذارد.[17]

بیماری و آسیب‌های جسمانی، وسیله‌ای برای امتحان مجاهدان در راه خدا می‌باشد، قرآن کریم می‌فرماید:

﴿إِنْ يَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ. .. وَ لِيَعْلَمَ اللَّـهُ الَّذِينَ آمَنُوا. .. *
وَ لِيُمَحِّصَ اللَّـهُ الَّذِينَ آمَنُوا﴾.[18]

یعنی: اگر به شما (در میدان احد) جراحتى رسید (و ضربه‏اى وارد شد) به آن جمعیت نیز، (در میدان بدر) جراحتى همانند آن وارد گردید و ما این روزها(ى پیروزى و شکست) را در میان مردم مى‏گردانیم (که این خاصیت زندگى جهان است) تا افرادى که ایمان آورده‏اند شناخته شوند و خداوند از میان شما قربانیانى بگیرد، و خداوند ظالمان را دوست نمى‏دارد. و تا خداوند افراد با ایمان را خالص گرداند (و ورزیده شوند) و کافران را تدریجا نابود سازد.

در این آیه، اشاره به یکى دیگر از نتائج طبیعى شکست جنگ احد شده است، و آن اینکه این گونه شکست‌ها نقاط ضعف و عیوب جمعیت‌ها را آشکار مى‏سازد و وسیله مؤثرى است براى پاک شدن از این عیوب. قرآن مى‏گوید: خدا مى‏خواست در این میدان جنگ، افراد با ایمان را خالص گرداند و نقاط ضعفشان را به آنها نشان بدهد. آنها مى‏بایست براى پیروزی‌هاى آینده در چنین بوته آزمایشى قرار گیرند و عیار شخصیت خود را بسنجند. همانطور که على7 می‌فرماید: «فِي‏ تَقَلُّبِ‏ الْأَحْوَالِ‏ عُلِمَ جَوَاهِرُ الرِّجَال‏»؛ دگرگونی‌هاى روزگار و حوادث سخت زندگى، حقیقت اشخاص را روشن مى‏سازد. و سبب می‌‌‌شود تا آنها به عیار شخصیت خود واقف گردند.

اینجاست که گاهى پاره‏اى از شکست‌ها آن چنان سازنده است که، به مراتب اثر آن در سرنوشت جوامع انسانى، از پیروزی‌هاى خواب کنندة ظاهرى بیشتر است.[19]

3. امتحان با جان

مال وجان مؤمنان، وسیله امتحان آنان ازسوی خداوند است.

قرآن کریم می‌فرماید:

﴿وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَيْ‌ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَرَاتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ﴾.[20]

قطعا همه شما را با چیزى از ترس، گرسنگى، زیان مالى و جانى، و کمبود میوه‏ها آزمایش مى‏کنیم و بشارت ده به استقامت کنندگان.

4. امتحان با جهاد

امتحان مؤمنان با پیروزی وشکست در جهاد، سبب جدا شدن صفوف مردان پایدار، از سست عنصران می‌شود. قرآن کریم می‌فرماید:

﴿وَ لَقَدْ صَدَقَکُمُ اللَّـهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُمْ بِإِذْنِهِ حَتَّى إِذَا فَشِلْتُمْ وَ تَنَازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ وَ عَصَيْتُمْ مِنْ بَعْدِ مَا أَرَاکُمْ مَا تُحِبُّونَ مِنْکُمْ مَنْ يُرِيدُ الدُّنْيَا وَ مِنْکُمْ مَنْ يُرِيدُ الْآخِرَةَ ثُمَّ صَرَفَکُمْ عَنْهُمْ لِيَبْتَلِيَکُمْ...﴾.[21]

خداوند وعده خود را به شما (درباره پیروزى بر دشمن در احد) راست گفت، در آن هنگام (در آغاز جنگ احد) دشمنان را به فرمان او به قتل مى‏رساندید (و این پیروزى ادامه داشت) تا اینکه سست شدید و (بر سر رها کردن سنگرها) و در کار خود به نزاع پرداختید، و بعد از آن که آنچه را دوست مى‏داشتید (از غلبه بر دشمن) به شما نشان داد نافرمانى کردید، بعضى از شما خواهان دنیا بودند و بعضى خواهان آخرت، سپس خداوند شما را از آنها منصرف ساخت (و پیروزى شما به شکست انجامید) تا شما را آزمایش کند...

خداوند، مردم را با تنگ شدن روزی آنان، و کم کردن روزی ایشان امتحان می‌کند، قرآن کریم می‌فرماید:

﴿فَإِذَا مَسَّ الْإِنْسَانَ ضُرٌّ دَعَانَا ثُمَّ إِذَا خَوَّلْنَاهُ نِعْمَةً مِنَّا قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ بَلْ هِيَ فِتْنَةٌ وَ لٰکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ﴾؛[22]

هنگامى که انسان را زیانى رسد، ما را (براى حل مشکلش) مى‏خواند، سپس هنگامى که به او نعمتى دهیم، مى‏گوید: این نعمت را به خاطر کاردانى خودم به دست آوردم! بلکه این وسیله آزمایش آنها است ولى اکثرشان نمى‏دانند.

هدف این است که با بروز حوادث سخت، و به دنبال آن رسیدن بر نعمت‌هاى بزرگ، آنچه را در درون دارند آشکار کنند.

آیا به هنگام مصیبت مأیوس، و به هنگام نعمت مغرور مى‏گردند؟

آیا در این تحولات بیشتر به فکر خدا مى‏افتند، و یا غرق دنیا مى‏شوند؟

آیا خویشتن خویش را فراموش مى‏کنند و یا با توجه به ضعف‌هاى خود بیش از پیش به یاد خدا خواهند بود؟

ولى افسوس که بیشتر مردم فراموش‏کارند و از این حقایق آگاه نیستند.

این حقیقت بارها در آیات قرآن تکرار شده است که خداوند حکیم، گاه انسان را در تنگناى مشکلات قرار مى‏دهد، و گاه در رفاه و آسایش و نعمت، تا او را از این طرق بیازماید، ارزش وجودى او را بالا ببرد، و به این حقیقت که همه چیز از ناحیه او است آشنا سازد.

اصولاً شدائد زمینه‏ساز شکوفایى فطرت است، همان‌گونه که نعمت‌ها مقدمه معرفت مى‏باشد.[23]

خداوند بهره‌مندی انسان‌ها از رفاه دنیایی را وسیله‌ای برای امتحان آنها قرار داده است. قرآن کریم می‌فرماید:

﴿وَ أَنْ لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُمْ مَاءً غَدَقاً * لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَ مَنْ يُعْرِضْ عَنْ ذِکْرِ رَبِّهِ يَسْلُکْهُ عَذَاباً صَعَداً﴾.[24]

یعنی: و اگر آنها (جن و انس) بر طریقه (ایمان) استقامت ورزند ما آنها را با آب فراوان سیراب مى‏کنیم. هدف این است که ما آنها را با این نعمت فراوان بیازمائیم و هر کس از ذکر پروردگارش روى گردان شود، او را به عذاب شدید و روز افزونى گرفتار مى‏سازد.

آیا فزونى نعمت مایه غرور و غفلت آنها مى‏شود؟ یا سبب بیدارى آنها و شکرگزارى و توجه بیشتر به خدا؟

و از اینجا روشن مى‌شود؛ که یکى از اسباب مهم امتحان الهى، وفور نعمت است، و اتفاقا آزمایش به وسیله نعمت، از آزمایش به وسیله عذاب، سخت‏تر و پیچیده‏تر است، زیرا طبیعت فزونى نعمت، سستى و تنبلى و غفلت و غرق شدن در لذائذ و شهوات است، و این درست چیزى است که انسان را از خدا دور مى‏سازد و میدان را براى فعالیت شیطان آماده مى‏کند. تنها کسانى مى‏توانند از عوارض نامطلوب فزونى، وفور نعمت در امان بمانند، که به طور دائم به یاد خدا باشند، ذکر او را فراموش نکنند، و با یادآوری‌هاى مداوم، خانه قلب را از نفوذ شیاطین حفظ نمایند.[25]

ناگواری‌ها و سختی‌های زندگی، وسیله‌ای برای امتحان انسان‌ها است. قرآن کریم می‌فرماید:

﴿وَ قَطَّعْنَاهُمْ فِي الْأَرْضِ أُمَماً مِنْهُمُ الصَّالِحُونَ وَ مِنْهُمْ دُونَ ذٰلِکَ وَ بَلَوْنَاهُمْ بِالْحَسَنَاتِ وَ السَّيِّئَاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ‌﴾؛[26]

و آنها را در زمین به صورت گروه‏هایى پراکنده ساختیم، گروهى از آنها صالح و گروهى غیر آن هستند و آنها را به نیکی‌ها و بدی‌ها آزمودیم، شاید بازگردند.

گاهى آنها را تشویق کردیم و در رفاه و نعمت قرار دادیم، تا حس شکر گزارى در آنها برانگیخته شود و به سوى حق باز آیند، و گاهى به عکس آنها را در شدائد و سختی‌ها و مصائب فرو بردیم، تا از مرکب غرور و خودپرستى و تکبر فرود آیند و به ناتوانى خویش پى برند، شاید بیدار شوند و به سوى خدا بازگردند. و هدف در هر دو حال، مساله تربیت و هدایت و بازگشت به سوى حق بوده است.[27]

خداوند متعال انسان‌ها را با اعطای سلامت (سلامتی) امتحان می‌کند. قرآن کریم می‌فرماید:

﴿کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً وَ إِلَيْنَا تُرْجَعُونَ‌﴾.[28]

هر انسانى طعم مرگ را مى‏چشد، و ما شما را با بدی‌ها و نیکی‌ها آزمایش مى‏کنیم، و سرانجام به سوى ما باز مى‏گردید.

جایگاه اصلى شما این جهان نیست، بلکه جاى دیگر است. شما تنها براى دادن امتحانى در اینجا مى‏آئید و پس از پایان امتحان و کسب تکامل لازم، به جایگاه اصلى خود که سراى آخرت است خواهید رفت.

قابل توجه اینکه در میان مواد امتحانى، شر، مقدم برخیر ذکر شده و باید هم چنین باشد، زیرا آزمایش الهى هر چند گاهى با نعمت است و گاهى با بلا، ولى مسلما آزمایش بوسیله بلاها سخت‌تر و مشکل‌تر است.

ذکر این نکته نیز لازم است که، شر در اینجا به معنى شر مطلق نیست، زیرا فرض این است، شرى که وسیله آزمایش و تکامل است، شر نسبى است، و اصولا در مجموع عالم هستى، با بینش صحیح توحیدى، شر مطلق وجود ندارد!

لذا در حدیثى از امیرمؤمنان على7 چنین مى‌خوانیم؛ که امام بیمار شده بود جمعى از برادران (و یاران) به عیادتش آمدند عرض کردند:

«كَيْفَ‏ نَجِدُكَ‏ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ بِشَرّ».

حالتان چطور است اى امیرمؤمنان؟ فرمود: شرّ است!!

«قَالُوا مَا هَذَا كَلَامُ مِثْلِكَ».

گفتند: این سخن شایسته مثل شما نیست.

امام فرمود: «إِنَّ اللَّـهَ يَقُولُ‏ وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً فَالْخَيْرُ الصِّحَّةُ وَ الْغِنَى وَ الشَّرُّ الْمَرَضُ وَ الْفَقْرُ»؛

خداوند متعال مى‏گوید ما شما را با شرّ و خیر آزمایش مى‏کنیم، خیر تندرستى و بى‌نیازى است و شر؛ بیمارى و فقر است.[29]

خداوند درباره امتحان بودن فرزند هشدار می‌دهد. قرآن کریم می‌فرماید:

﴿وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا أَمْوَالُکُمْ وَ أَوْلاَدُکُمْ فِتْنَةٌ﴾؛[30]

و بدانید اموال و اولاد شما وسیله آزمایش است.

فتنه به معناى وسیله آزمایش است و در حقیقت مهم‏ترین وسیله آزمون ایمان و کفر، شخصیت و فقدان شخصیت، و میزان ارزش انسانى اشخاص، همین دو موضوع است.

چگونگى به دست آوردن اموال، و چگونگى خرج کردن آنها، و طرز نگاهدارى آن، و میزان دلبستگى و علاقه به آن، همگى میدان‏هاى آزمایش بشر است. بسیارند کسانى که از نظر عبادات معمولى و تظاهر به دین و مذهب، و حتى گاهى از نظر انجام مستحبات، بسیار سخت‌کوش و وفا دارند، اما به هنگامى که پاى یک مسئله مالى به میان مى‏آید، همه چیز کنار مى‏رود و تمام قوانین الهى، و مسائل انسانى، و حق و عدالت، به دست فراموشى سپرده مى‏شود.

در مورد فرزندان، که میوه‏هاى قلب انسان و شکوفه‏هاى حیات او هستند نیز، غالباً چنین است. بسیارى از کسانى را که به ظاهر پاى‏بند به امور دینى و مسائل انسانى و اخلاقى هستند، مى‏بینیم که به هنگامى که پاى فرزندشان به میان مى‌آید، گویى پرده‏اى بر افکارشان مى‏افتد و همه این مسائل را فراموش مى‏کنند، عشق به فرزند؛ سبب مى‏شود که حرام را حلال، و حلال را حرام بشمرند و براى تامین آینده خیالى او تن به هر کارى بدهند و هر حقى را زیر پا بگذارند، باید خود را در این دو میدان بزرگ امتحان، به خدا بسپاریم و به هوش باشیم که افراد زیادی، در این دو میدان لغزیدند و سقوط کردند و نفرین ابدى را براى خود فراهم ساختند.

قرآن کریم؛ در این آیه، با کسانی که مال وفرزند را هدف اصلی زندگی یا عامل تکامل وتقرب انسان به خدا می‌دانستند، مخالفت کرده وتنها به عنوان دو وسیله آزمایش انسان به آن دو می‌نگرد.

قرآن کریم درآیه‌ای می‌فرماید: اموال وفرزندان شما، مایه قرب و منزلت شما نزد ما نمی‌شوند.[31]

پس مال وفرزند علاوه بر آن که هدف نهایی و اصیل نیستند، داشتن آنها نیز خود به خود، انسان را به هدف نهایی انسان، که قرب ومنزلت در پیشگاه خدا باشد، نمی‌رساند.

قرآن کریم؛ نه تنها مال و فرزند را، بلکه همه نعمت‌های دنیا را وسیله آزمایش می‌داند. و طبیعی است، چیزی وسیله آزمایش انسان قرار می‌گیرد که جاذبه‌ای داشته باشد و انسان را به دنبال خود بکشاند. اگر انسان علاقه‌ای به مال و فرزند نمی‌داشت ونسبت به آن بی‌تفاوت می‌بود، در این صورت، مال و فرزند، وسیله آزمایش اوقرار نمی‌گرفت، تا معلوم شود آیا آن را از راه صحیح به دست می‌آورد و در راه درست خرج می‌کند؟ و آنجا که باید از مال بگذرد می‌گذرد یا نه؟

و در آیه دیگر فرزند و مال را زینت زندگی دنیا معرفی می‌شود و به همین دلیل زینت بودن مال وفرزند، انسان مورد آزمون و امتحان قرار می‌گیرد. ﴿إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً﴾[32] ما آنچه را روى زمین است زینت آن قرار دادیم، تا آنها را بیازمائیم کدامینشان بهتر عمل مى‏کنند.[33]

تنگدستی و فقر، وسیله‌ای برای امتحان انسان‌هاست. قرآن کریم می‌فرماید:

﴿وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّـهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةَ ذٰلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ‌﴾؛[34]

بعضى از مردم خدا را تنها با زبان مى‏پرستند (و ایمان قلبیشان بسیار ضعیف است) همین که دنیا به آنها رو کند و نفع و خیرى به آنان رسد حالت اطمینان پیدا مى‏کنند، اما اگر مصیبتى به عنوان امتحان به آنها برسد دگرگون مى‏شوند و به کفر رو مى‏آورند! و به این ترتیب هم دنیا را از دست داده‏اند و هم آخرت را و این خسران و زیان آشکارى است.

انسان‌ها با مرگ وزندگی آزموده می‌شوند. قرآن کریم می‌فرماید:

﴿الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَيَاةَ لِيَبْلُوَکُمْ أَيُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ﴾[35] یعنی: همان کسى که مرگ و حیات را آفرید، تا شما را بیازماید که کدامیک بهتر عمل مى‏کنید و او شکست‏ناپذیر و بخشنده است.

به این ترتیب؛ عالم میدان آزمایش بزرگى براى همه انسانها است، وسیله آزمایش، مرگ و حیات، و هدف این آزمون بزرگ، رسیدن به حسن عمل، که مفهومش تکامل معرفت، و اخلاص نیت، و انجام هر کار خیر است.

و اگر مى‏بینیم بعضى از مفسران، «أَحْسَنُ عَمَلًا» را در اینجا یاد مرگ یا آماده شدن براى مرگ و امثال آن تفسیر کرده‏‌اند، در حقیقت اشاره به مصداق‌هایى از این معنى کلى است.

و از آنجا که در این میدان آزمایش بزرگ، انسان گرفتار لغزش‌هاى فراوانى مى‏شود، این لغزش‌ها نباید او را مایوس کند، و از تلاش و کوشش براى اصلاح خویش بازدارد.[36]

حضرت موسی7 به خداوند عرض کرد: علت چیست که خلایق را می‌آفرینی سپس از بین می‌بری؟ خطاب رسید: «ای موسی چون می‌دانم این پرسش تو از روی هوس نبود، بلکه می‌خواستی راز افعال و حکمت ما را بدانی و مردم خام را پخته نمایی، یک دستور به تو می‌دهم تا راز فنا معلوم شود، برو و در زمین گندم بکار.» حضرت موسی7 زمین را شخم نمود و دانه پاشید و آب داد، موقع فرا رسیدن حاصل، داس برداشت و گندم‌ها را درو کرد وخرمن نمود، در این هنگام مضمون این ندا از طرف خداوند به او رسید:

 

که چرا کِشتی کنی وپروری

 

چون کمالی یافت آن را می‌بری؟

گفت: یارب زآن کنم ویران و پست

 

که در این جا دانه هست و کاه هست

دانه لایق نیست درانبار کاه

 

کاه در انبار گندم هم تباه

نیست حکمت این دو را آمیختن

 

فرق واجب می‌کند در بیختن

گفت این دانش زکه آموختی؟

 

نور این شمع از کجا افروختی؟

گفت تمییزم تو دادی، ای خدا

 

گفت پس تمییز چون نبود مرا؟

در خلایق روح‌های پاک هست

 

روح‌های تیره و گِلناک هست

واجب است اظهار این نیک وتباه

 

همچنان کاظهار گندم‌ها و کاه[37]

  • رکن چهارم: انگیزه‏ها واهداف امتحان

امتحان، یک وسیله است و هدف نهایی نیست. دانش‏آموزی که امتحان می‏دهد، آگاه است که امتحان، مقدمه پیشرفت او به درجات برتر علم و معرفت است. کسی که امتحان را هدف اصلی به شمار می‏آورد، ممکن است ناکامی در آن،
او را به ناکامی در اصل زندگی و در نتیجه به سرخوردگی روحی و روانی سوق دهد. از این‏رو، به این نکته باید توجه کرد که امتحان، یک راه است و نه مقصد نهایی.

وقتی خداوند انسان را می‏آزماید، شایستگی‏ها و استعداد و کمالات نهفته در درون آدمیان، هم‏چون گنج پنهان آشکار می‏شود؛ زیرا یکی از سنت‏های خداوند، سنّت هدایت و رحمت است؛ هدایتی که هم در جهان تکوین و هم تشریع جریان دارد. او برای هدایت بندگان خود به سمت کمال نهایی، اسبابی را فراهم کرده، که یکی از آن‏ها امتحان و آزمایش است که در صورت نبودن آن، استعداد انسان‏ها در مرحله ضعف خود باقی می‏مانْد و شایستگی‏های آن بروز نمی‏کرد. امیرالمؤمنین7 درباره انگیزه‏ها و اهداف امتحان خدا می‏فرمایند:

«آگاه باشید که خداوند از درون بندگان پرده برمی‏گیرد، نه آن‏که بر اسرار پوشیده آنان آگاه نیست و از آن چه در سینه‏ها نهفته دارند بی‏خبر است؛ بلکه خواست آنان را آزمایش کند تا کدام یک اعمال نیکو انجام می‏دهند و پاداش برابر نیکوکاری و کیفر مکافات، در خور بدی‏ها باشد.»[38]

  • فلسفه امتحان در قرآن

قرآن کریم برای امتحان‌های الهی، علل و فلسفه‌های مختلفی بیان کرده است:

خداوند متعال هدف از آزمایش انسان‌ها را افزایش ایمان مؤمنان ویقین ایشان قرار داده است. قرآن کریم می‌فرماید:

﴿وَ مَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلاَّ مَلاَئِکَةً وَ مَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ إِلاَّ فِتْنَةً لِلَّذِينَ کَفَرُوا لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْکِتَابَ وَ يَزْدَادَ الَّذِينَ آمَنُوا إِيمَاناً وَ لاَ يَرْتَابَ الَّذِينَ أُوتُوا الْکِتَابَ وَ الْمُؤْمِنُونَ﴾[39]؛ ماموران دوزخ را جز فرشتگان (عذاب) قرار ندادیم، و تعداد آنها را جز براى آزمایش کافران معین نکردیم، تا اهل کتاب (یهود و نصارى) یقین پیدا کنند، و ایمان مؤمنان افزوده شود، و اهل کتاب و مؤمنان (در حقانیت این کتاب آسمانى) تردید به خود راه ندهند.

آزمون با سختی‌ها ونعمت‌‌ها، برخاسته از مقام ربوبی خدا ودر جهت رشد وتربیت انسان‌ها است به عنوان مثال خداوند هدف از آزمون حضرت ابراهیم را رشد دادن وتربیت کردن او فرموده است. قرآن کریم می‌فرماید:

﴿وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً﴾[40]؛

(به خاطر بیاورید) هنگامى که خداوند ابراهیم را با وسائل گوناگونى آزمود، و او به خوبى از عهده آزمایش بر آمد، خداوند به او فرمود: من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم.

پالایش قلب‌های مؤمنان، از فلسفه‌های امتحان الهی است. قرآن کریم می‌فرماید:

﴿قُلْ لَوْ كُنْتُمْ في‏ بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلى‏ مَضاجِعِهِمْ وَ لِيَبْتَلِيَ اللَّـهُ ما في‏ صُدُورِكُمْ وَ لِيُمَحِّصَ ما في‏ قُلُوبِكُمْ﴾[41]؛ بگو اگر هم در خانه‏هاى خود بودید آنهایى که کشته شدن در سرنوشت آنها بود، به بسترشان مى‏ریختند (و آنها را به قتل مى‏رساندند) و اینها براى این است که خداوند آنچه در سینه شما پنهان است بیازماید و آنچه در دلهاى شما (از ایمان) مى‏باشد، خالص گرداند.

رسیدن به رشد وتقوا، از فلسفه‌های امتحان الهی است. قرآن کریم می‌فرماید:

﴿إِنَّ الَّذينَ يَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّـهِ أُولئِكَ الَّذينَ امْتَحَنَ اللَّـهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى‏ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظيمٌ﴾[42]؛ آنها که صداى خود را نزد رسول خدا کوتاه مى‏کنند کسانى هستند که خداوند قلوبشان را براى تقوى خالص نموده، و براى آنها آمرزش و پاداش عظیمى است.

آزمایشى که نتیجه آن، خلوص قلب و گستردگى آن براى پذیرش تقوى
است.

پدید آمدن حالت توبه نیز، فلسفه آزمون‌های الهی است. قرآن کریم می‌فرماید:

﴿أَ وَ لا يَرَوْنَ أَنَّهُمْ يُفْتَنُونَ في‏ كُلِّ عامٍ مَرَّةً أَوْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ لا يَتُوبُونَ وَ لا هُمْ يَذَّكَّرُونَ﴾[43]؛ آیا آنها نمى‏بینند که در هر سال یک یا دو بار آزمایش مى‏شوند؟ باز توبه نمى‏کنند و متذکر هم نمى‏شوند!

در اینکه منظور از این آزمایش سالانه که یک یا دو بار تکرار مى‏شود چیست، در میان مفسران گفتگو است.

بعضى آن را بیماریها، و بعضى گرسنگى و شدائد دیگر، بعضى، مشاهده آثار عظمت اسلام و حقانیت پیامبر6، در میدان‌هاى جهاد، که منافقان به حکم اجبار در آن شرکت داشتند و بعضى پرده بر داشتن از اسرار آنها، مى‏دانند.

اما با توجه به اینکه در آخر آیه مى‌خوانیم؛ آنها متذکر نمى‏شوند، روشن مى‏شود که آزمایش از نوع آزمایش‌هایى بوده که باید باعث بیدارى این گروه گردد.

و نیز از تعبیر آیه چنین بر مى‏آید؛ که این آزمایش غیر از آزمایش عمومى است که همه مردم در زندگى خود با آن روبرو مى‏شوند.

با توجه به این موضوع به نظر مى‏رسد که تفسیر چهارم یعنى؛ پرده‏بردارى از اعمال سوء آنها و ظاهر شدن باطنشان، به مفهوم آیه نزدیک‌تر است.

این احتمال نیز وجود دارد که فتنه و امتحان در آیه مورد بحث، مفهوم جامعى داشته باشد که شامل همه این موضوعات بشود.[44]

آزمون الهی به منظور جدا شدن مؤمنان راستین از غیر ایشان است. قرآن کریم می‌فرماید: ﴿أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَکُوا وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّـهُ الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنْکُمْ وَ لَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللهِ وَ لاَ رَسُولِهِ وَ لاَ الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً وَ اللَّـهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ‌﴾[45]؛ آیا گمان کردید که (به حال خود) رها مى‏شوید در حالى که هنوز آنها که از شما جهاد کردند و غیر از خدا و رسولش را محرم اسرار خویش انتخاب ننمودند (از دیگران) مشخص نشده‏اند (باید آزمون شوید و صفوف از هم جدا شود) و خداوند به آنچه عمل مى‏کنید آگاه است.

لزوم آزمایش یتیمان برای تشخیص رشد اقتصادی آنان است.

﴿وَ ابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّکَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ. ..﴾[46]؛ و یتیمان را بیازمائید تا هنگامى که به حد بلوغ برسند، (در این موقع) اگر در آنها رشد (کافى) یافتید اموالشان را به آنها بدهید،. ..

اعلام آمادگی و تسلیم عملی در برابر فرمان‌های خداوند، فلسفه امتحان‌های الهی است. قرآن کریم می‌فرماید:

﴿فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ مَا ذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّـهُ مِنَ الصَّابِرِينَ‌ * فَلَمَّا أَسْلَمَا وَ تَلَّهُ لِلْجَبِينِ‌ *
وَ نَادَيْنَاهُ أَنْ يَا إِبْرَاهِيمُ‌ * قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا إِنَّا کَذٰلِکَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ‌ * إِنَّ هٰذَا لَهُوَ الْبَلاَءُ الْمُبِينُ﴾؛[47] هنگامى که با او به مقام سعى و کوشش رسید، گفت: فرزندم من در خواب دیدم که باید تو را ذبح کنم! بنگر نظر تو چیست؟ گفت: پدرم هر چه دستور دارى اجرا کن، به خواست خدا مرا از صابران خواهى یافت! هنگامى که هر دو تسلیم و آماده شدند و ابراهیم جبین او را بر خاک نهاد …او را ندا دادیم که اى ابراهیم! آنچه را در خواب به آن و ماموریت یافتى انجام دادى، ما اینگونه نیکوکاران را جزا مى‏دهیم. این مسلماً امتحان مهم و آشکارى است.

در این آیات، خداوند متعال داستان زندگی حضرت ابراهیم7 را هنگام دستورش، به ذبح فرزندش اسماعیل، آورده است. فرزندش در آن وقت ۱۳ ساله بود، که ابراهیم خواب عجیب و شگفت‏انگیزى مى‏بیند؛ که بیانگر شروع یک آزمایش بزرگ دیگر در مورد این پیامبر عظیم‌الشان است، او در خواب مى‏بیند که از سوى خداوند به او دستور داده شد تا فرزند یگانه‏اش را با دست خود قربانى کند و سر ببرد.

ابراهیم7 وحشت‏زده از خواب بیدار شد، مى‏دانست که خواب پیامبران واقعیت دارد و از وسوسه‏هاى شیطانى دور است، اما با این حال دو شب دیگر همان خواب تکرار شد که تاکیدى بود بر لزوم این امر و فوریت آن.

مى‏گویند؛ نخستین بار در شب ترویه (شب هشتم ماه ذى الحجه) این خواب را دید، و در شب‌هاى عرفه و شب عید قربان (نهم و دهم ذى‌الحجه) خواب تکرار گردید، لذا براى او کمترین شکى باقى نماند که این فرمان قطعى خدا است.

ابراهیم7 که بارها از کوره داغ امتحان الهى سرافراز بیرون آمده بود، این بار نیز باید دل به دریا بزند و سر بر فرمان حق بگذارد، و فرزندى را که یک عمر در انتظارش بوده و اکنون نوجوانى برومند شده است، با دست خود سر ببرد! ولى باید قبل از هر چیز فرزند را آماده این کار کند، لذا رو به سوى او کرد و «گفت: فرزندم من در خواب دیدم که باید تو را ذبح کنم، بنگر نظر تو چیست».[48]

عبرت آموزی، فلسفه آزمون الهی است. قرآن کریم می‌فرماید:

﴿أَ وَ لا يَرَوْنَ أَنَّهُمْ يُفْتَنُونَ في‏ كُلِّ عامٍ مَرَّةً أَوْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ لا يَتُوبُونَ وَ لا هُمْ يَذَّكَّرُونَ‌﴾.[49] آیا آنها نمى‏بینند که در هر سال یک یا دو بار آزمایش مى‏شوند؟ باز توبه نمى‏کنند و متذکر هم نمى‏شوند!

  • فرق امتحان خدا با آزمون‏های بشری

پیش‏تر گفته شد؛ که امتحان کننده انسان و جامعه انسانی، خداست؛ اکنون این سؤال مطرح است که؛ کسی آزمایش می‏کند که از واقعیت امور آگاهی ندارد و به دنبال این است که مجهولی را معلوم کند. آیا این سخن درباره خداوند رواست؟

در پاسخ باید گفت، آزمایشی که به انسان نسبت داده می‏شود، با آزمایشی که به خداوند نسبت داده می‏شود، متفاوت است؛ زیرا هدف انسان از آزمایش، رفع نادانی درباره موضوعی است که در محک امتحان قرار می‏گیرد؛ در حالی که در مورد خداوند این‏گونه نیست؛ زیرا او عالم مطلق است و بر همه چیز احاطه دارد. خدا از خود انسان به او نزدیک‏تر است. هیچ اندیشه، عمل و تصوری وجود ندارد، مگر این که در علم پروردگار باشد و او به آن داناست.

علی7 می‏فرماید:

«خداوند پیش از این که انسان را بیافریند، به آن آگاه بود و بر آغاز و انجام آن احاطه داشت و پیچ و خم هر کاری را می‏دانست.»[50]

ازاین‏رو، امتحان الهی انگیزه کشف مجهول ندارد، بلکه در واقع غایت فعل خداوند، که آزمایش است، به مخلوقات او باز می‏گردد و سرانجام، سود و ثمرة آن به انسان می‏رسد و در واقع انسان است که از راه امتحان الهی پی به ماهیت خود می‏برد.

این پی‏آمدها را می‏توان در موارد زیر خلاصه کرد:

الف) پرورش استعدادها و به فعلیت رساندن آن‏ها؛

ب) آگاهی انسان از نقاط ضعف و قوت خود، در مسیر حرکت به سوی کمالات؛

ج) اتمام حجت پروردگار بر انسان، و سلب عذر و بهانه‏های آدمی در جهان آخرت؛

د) تمییز و جداسازی افراد خوب و بد در دنیا.

علی7 می‏فرماید: «خداوند مخلوقات خود را با اموری که آگاهی ندارند، آزمایش می‏کند تا بد و خوب تمییز داده شود و تکبر و خودپسندی را از آن‏ها بزداید و خود بزرگ‏بینی را از آنان دور کند».[51]

  • گریزناپذیری از امتحان الهی

آزمایش، سنّت قطعی و دایمی پروردگار است و تا روزی که انسان اراده و اختیار دارد، ادامه خواهد داشت. این سنّت کسی را استثناء نمی‌کند. از این‏رو، علی7 برای رفع شبهه کسانی که گمان کنند هرگز امتحان و آزمایش نمی‏شوند، یادآوری می‏کند که هرگز نباید از خداوند خواست که انسان را امتحان نکند؛ زیرا جهان آفرینش، نظام آزمون و امتحان است و این در خواست بر خلاف سنت‏های الهی است که هرگز تعطیل نمی‏شوند؛ بلکه باید از خداوند خواست که انسان را به آزمون‏های سخت گرفتار نکند:

«کسی از شما نگوید: خداوندا، پناه می‏برم به تو از آزمایش؛ زیرا هیچ کس نیست مگر آن‏که به نحوی به آزمایش گرفتار است، ولی اگر کسی خواهد که به خدا پناه جوید، از او بخواهد که او را از آزمایش‏های گمراه‏کننده پناه دهد».[52]

«علامه طباطبایی» در ذیل آیه سوم سوره عنکبوت؛ ﴿وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ﴾ می‌فرماید:

غرض، اعلام این معنی است، که مردم خیال نکنند به صرف این‏که بگویند: «ایمان آوردیم»، دست از سرشان بر می‏دارند و در بوته آزمایش قرار نمی‏گیرند؛ نه بلکه حتما امتحان می‏شوند.[53]

  • ره‌آورد و آثار امتحان خدا

امتحان و آزمایش، مانند کار باغبانی است که دانه مستعدی را در کوران حوادث به مقصد خود، یعنی مرحله شکوفایی و بروز استعدادهای آن می‏رساند. ازاین‏رو، توجه به این حقیقت که بازگشت همه به سوی خداست و دنیا سرای جاوید نیست، بلکه محل امتحان و ابتلای بندگان است، اثرات و ثمرات تربیتی و اخلاقی زیادی را به همراه خواهد داشت.

از سوی دیگر، فهمیدن این اصل مسلّم قرآنی، که هر کار خوب و یا بد به خود انسان، به‏عنوان مبدأ فاعلی، برمی‌گردد[54] و انسان در گرو عملکردهای خویش است، و در نظام علّی و معلولی، هیچ کردار و عملکردی بی‏پاسخ نخواهد ماند، انگیزه‏های فراوانی برای آدمی ایجاد می‏کند تا مراقب اعمال، اندیشه‏ها و حتی نیّات خویش باشد. دانش‌آموزی که همواره امتحان می‏شود، در می‏یابد که همه آنچه باید یاد می‌گرفته و یا از آن‏ها غفلت کرده است، به نفع و یا ضرر او به کار گرفته خواهد شد؛ به همین دلیل، برای به‏دست آوردن پیروزی و موفقّیت در امتحان، از همه فرصت‏ها و امکانات مادی و معنوی برای سرفرازی استفاده خواهد کرد.

در امتحان الهی نیز، اگر آدمی بداند که همواره در معرض آزمون است، برای اصلاح رابطه خود با خالق و هم‏چنین هم‏نوعان و محیط خویش تلاش خواهد کرد. توجه به این نکته و یا بی‌اعتنایی به آن، ره آوردهای گوارا و ناگواری به دنبال خواهد داشت.

قرآن کریم با آهنگ هشدار دهنده‏ای، انسان را متوجه این حقیقت می‏کند، تا از خواب غفلت بیدار شود و به حق توجه کند:

﴿وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ﴾؛[55] ما شما را با خوبی و بدی می‏آزماییم.

بنابراین، انسانی که می‏داند هر لحظه به سبب بهره برداری خاص از قدرت، اختیار و نعمت و امکانات الهی، سرنوشت خود را بر تابلوی ابدیت به تصویر می‏کشد و نعمت‏های خداوند، وسیله‏ای برای رسیدن به اهداف برترند، به این اصل کلی ایمان می‏آورد که: هیچ‏یک از حرکات و رفتارهای انسان خارج از زنجیره هستی که به ابدیت وصل شده است، نمی‌باشد. ابدیت در باره ناچیزترین کاری که امروز صورت می‏دهد، محاسبه‌ای خواهد داشت. با توجه به این اصل، امکان ندارد که دست به تعدی دیگران بیالاید، خلاف واقع بگوید، لحظه‌ای از خدا غفلت بورزد[56] و برای اندک مشقتی به دیگران ظلم کند.

  • جمع‌بندی

از این مباحث می‌توان نتیجه گرفت، که آزمایش براى این است که اشخاص یا چیزهاى مبهم و ناشناخته را بشناسیم و از میزان جهل و نادانى خود بکاهیم. اگر چنین است، پس خداوندى که علمش به همه چیز احاطه دارد و از اسرار درون و برون همه کس و همه چیز آگاه است، غیب آسمان و زمین را با علم بى‏پایانش مى‏داند، چرا امتحان مى‏کند؟ مگر چیزى بر او مخفى است که با امتحان آشکار شود؟! پاسخ این سؤال این است که مفهوم آزمایش و امتحان در مورد خداوند با آزمایش‌هاى ما بسیار متفاوت است.

مفهوم آزمایش‌های انسان، براى شناخت بیشتر و رفع ابهام و جهل است، اما آزمایش الهى در واقع همان پرورش استعدادهای انسانی و تربیت وعبرت‌آموزی وی است.

توضیح اینکه؛ در قرآن متجاوز از بیست مورد امتحان، به خدا نسبت داده شده است، این یک قانون کلى و سنت دائمى پروردگار است، که براى شکوفا کردن استعدادهاى نهفته (و از قوه به فعل رساندن آنها) و در نتیجه پرورش دادن بندگان، آنان را مى‏آزماید، یعنى همانگونه که فولاد را براى استحکام بیشتر در کوره مى‏گدازند تا به اصطلاح آبدیده شود، آدمى را نیز در کوره حوادث سخت پرورش مى‏دهد تا مقاوم گردد.

در واقع امتحان خدا، به کار باغبانى پر تجربه شبیه است که دانه‏هاى مستعد را در سرزمین‌هاى آماده مى‏پاشد، این دانه‏ها با استفاده از مواهب طبیعى شروع به نمو و رشد مى‏کنند، تدریجاً با مشکلات و موانع مى‏جنگند و با حوادث پیکار مى‏نمایند، ایستادگى به خرج مى‏دهند تا شاخه گلى زیبا یا درختى تنومند و پر ثمر بار آید، که بتواند به زندگى و حیات خود در برابر حوادث سخت ادامه دهد.

قرآن مجید به رمزآزمایش‌های الهی چنین تصریح کرده مى‏گوید: ﴿وَ لِيَبْتَلِيَ اللَّـهُ مَا فِي صُدُورِکُمْ وَ لِيُمَحِّصَ مَا فِي قُلُوبِکُمْ وَ اللَّـهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ﴾[57]؛ او آنچه را شما در سینه دارید مى‏آزماید تا دل‌هاى شما کاملاً خالص گردد و او به همه اسرار درون شما آگاه است.

و امیرمؤمنان على7 تعریف بسیار پر معنى در زمینه فلسفه امتحانات الهى دارد مى‏فرماید: گرچه خداوند به روحیات بندگانش از خودشان آگاه‌تر است، ولى آنها را امتحان مى‏کند تا کارهاى خوب و بد که معیار پاداش و کیفر است از آنها ظاهر گردد.[58]

یعنى صفات درونى انسان به تنهایى نمى‏تواند معیارى براى ثواب و عقاب گردد، مگر آن زمانى که در لابلاى اعمال انسان خودنمایى کند، خداوند بندگان را مى‏آزماید تا آنچه در درون دارند در عمل آشکار کنند، استعدادها را از قوه به فعل برسانند و مستحق پاداش و کیفر او گردند.

اگر آزمایش الهى نبود این استعدادها شکوفا نمى‏شد و میوه‏هاى اعمال بر شاخسار درخت وجود انسان نمایان نمى‏گشت و این همان فلسفه آزمایش الهى در منطق اسلام است.

 


[1] . المنجد فى اللغه، ص۷۴۹.

[2] . آل‌عمران: 141.

[3] . المیزان، ترجمه موسوى همدانى، ج۴، ص۴۳.

[4] . همان، ص۵۵.

[5] . صدرالمتألهین شیرازى؛ شرح اصول کافى، تهران، نشر کتاب‏خانه محمودى، ص۹۹.

[6] . فجر: 15 و 16.

[7] . جوادى آملى؛ تفسیر تسنیم، قم، نشر اسراء، ۱۳۸۱، چ اول، ج۴، ص۳۶۰.

[8] . راغب اصفهانى؛ مفردات، ص۶۲.

[9] . شرح نهج‌البلاغه ابن‏ابى‏الحدید، ترجمه: دکتر محمود مهدوى دامغانى، تهران، نشر نى، ۱۳۷۹، ج۷، ص۳۰۷.

[10] . عنکبوت: 2.

[11] . المیزان، ترجمه: موسوى همدانى، ج۱۶، ص۱۴۷.

[12] . بقره: 155.

[13] . آل‌عمران: 154.

[14] . مکارم شیرازى ؛ تفسیر نمونه، تهران، نشر دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۴، ج اول، ص۵۲۶.

[15] . عنکبوت: 2.

[16] . مائده: ۴۸.

[17] . تفسیر نمونه، ج۴، ص۴۰۳.

[18] . آل‌عمران:۱۴۰-۱۴۱.

[19] . تفسیر نمونه، ج‏۳، ص: ۱۱۰.

[20] . بقره: ۱۵۵.

[21] . آل‌عمران: ۱۵۲.

[22] . زمر: ۴۹.

[23] . تفسیر نمونه، ج‏۱۹، ص: ۴۹۴.

[24] . جن:۱۶ـ ۱۷.

[25] . تفسیر نمونه، ج‏۲۵، ص: ۱۲۳.

[26] . اعراف: ۱۶۸.

[27] . تفسیر نمونه، ج‏۶، ص۴۳۲.

[28] . انبیاء: ۳۵.

[29] . تفسیر نمونه، ج‏۱۳، ص: ۴۰۵.

[30] . انفال: ۲۸.

[31] . سبأ: ۳۷.

[32] . کهف: ۷.

[33] . تفسیر نمونه، ج‏۷، ص: ۱۳.

[34] . حج: ۱۱.

[35] . ملک: ۲.

[36] . تفسیر نمونه، ج‏۲۴، ص: ۳۱۹.

[37] . اقتباس از داستان‌‌‌های مثنوی، ص 123.

[38] . نهج البلاغه، ترجمه محمّد دشتی، خطبه 144، ص 265.

[39] . مدثر: ۳۱.

[40] . بقره: ۱۲۴.

[41] . آل‌عمران: ۱۵۴.

[42] . حجرات: ۳.

[43] . توبه: ۱۲۶.

[44] . تفسیر نمونه، ج 8، ص 20. .

[45] . توبه: ۱۶.

[46] . نساء: ۶ .

[47] . صافات: ۱۰۲-۱۰۶.

[48] . تفسیر نمونه، ج‏ 19، ص 11.

[49] . توبه: ۱۲۶.

[50] . «عَالِماً بِهَا قَبْلَ‏ ابْتِدَائِهَا، مُحِيطاً بِحُدُودِهَا وَ انْتِهَائِهَا، عَارِفاً بِقَرَائِنِهَا وَ أَحْنَائِهَا» (نهج البلاغه، خطبه اول).

[51] . ترجمه محمّد دشتی، خطبه 192، ص 380 .

[52] . نهج‌البلاغه، ترجمه: عبدالحمید آیتى، نشر بنیاد نهج‏البلاغه، ۱۳۷۶، ج۲، حکمت ۹۰، ص۳۷۹.

[53] . المیزان، ترجمه: موسوى همدانى، ج۱۶، ص۱۴۵.

[54] . ﴿إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا﴾؛ «اگر نیکى کنید، به خودتان مى‏کنید و اگر بدى مى‏کنید، باز هم به خود مى‏کنید» (اسراء: ۷).

[55] . سوره انبیاء، آیه 35 .

[56] . محمد تقى جعفرى، شرح مثنوى معنوى، ج۶ ، ص۴۲۶.

[57] . آل‌عمران: ۱۵۴.

[58] . نهج‌البلاغه کلمات قصار جمله ۹۳. «وَ إِنْ‏ كَانَ‏ سُبْحَانَهُ‏ أَعْلَمَ‏ بِهِمْ‏ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ لَكِنْ لِتَظْهَرَ الْأَفْعَالُ الَّتِي بِهَا يُسْتَحَقُّ الثَّوَابُ وَ الْعِقَاب‏»

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: