borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
رنج نامه کوثر آفرینش «جلد دوم»
بخش اول ـ عبرت از سرنوشت جباران و متکبران

امیر المؤمنین7 در نهج البلاغه به بیان نكات ارزشمندی می‌پردازد از جمله اینكه درباره سرنوشت جباران و متکبران می‌‌‌فرماید:[1]

«ألْحَمْدُ للهِ الَّذِي لَبِسَ الْعِزَّ وَ الْکِبْرِياءَ؛ وَ اخْتَارَهُمَا لِنَفْسِهِ دُونَ خَلْقِهِ، وَ جَعَلَهُمَا حِمي وَ حَرَماً عَلَي غَيرِهِ، وَ اصْطَفَاهُمَا لِجَلاَلِهِ. وَ جَعَلَ اللَّعْنَةَ عَلَيٰ مَنْ نَازَعَهُ فِيهِمَا مِنْ عِبَادِهِ. ثُمَّ اخْتَبَرَ بِذلِکَ مَلاَئِکَتَهُ الْـمُقَرَّبِينَ، لِيمِيزَ الْـمُتَوَاضِعِينَ مِنْهُمْ مِنَ الْـمُسْتَکْبِرِينَ، فَقَالَ سُبْحَانَهُ وَ هُوَ الْعَالِمُ بِمُضْمَرَاتِ الْقُلُوبِ، وَ مَحْجُوبَاتِ الْغُيوبِ: (إِنِّي خَالِقٌ بَشَراً مِّنْ طِين * فَإِذَا سَوَّيتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُّوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ * فَسَجَدَ الْـمَلاَئِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ * إِلاَّ إِبْلِيسَ) اعْتَرَضَتْهُ الْحَمِيةُ فَافْتَخَرَ عَلَي آدَمَ بِخَلْقِهِ، وَ تَعَصَّبَ عَلَيهِ لاَِصْلِهِ. فَعَدُوُّ اللهِ إِمَامُ الْـمُتَعَصِّبِينَ، وَ سَلَفُ الْـمُسْتَکْبِرِينَ، الَّذِي وَضَعَ أَسَاسَ الْعَصَبِيةِ، وَ نَازَعَ اللّـهَ رِدَاءَ الْجَبْرِيةِ، وَ ادَّرَعَ لِبَاسَ التَّعَزُّزِ، وَ خَلَعَ قِنَاعَ التَّذَلُّلِ.

ألاَ تَرَوْنَ کَيفَ صَغَّرَهُ اللهُ بِتَکَبُّرِهِ، وَ وَضَعَهُ بِتَرَفُّعِهِ، فَجَعَلَهُ فِي الدُّنْيا مَدْحُوراً، وَ أَعَدَّلَهُ فِي الاْخِرَةِ سَعِيراً؟!»

ترجمه

حمد و ستایش مخصوص خداوندی است که لباس عزت و عظمت را بر خود پوشانده و این دو را ویژه خویش ـ نه مخلوقش ـ ساخته، و آن را، حد و مرز و حريم میان خود و دیگران قرار داده و برای جلال خویش برگزیده است، لعن و نفرین را بر بندگانی که با او در این دو صفت به منازعه و ستیز بر می‌خیزند قرار داده (و آنها را از رحمتش دور ساخته است).

سپس بدین وسیله فرشتگان مقرّب خود را در بوته آزمایش قرار داد، تا متواضعان آن‌ها را از متکبران جدا سازد و با اینکه از همه آنچه در دلهاست با خبر و از اسرار نهان آگاه است، به آنها فرمود: «من بشری از گل می‌آفرینم، آنگاه که آفرینش او را کامل کردم و از روح خود در او دمیدم، همگی برای او سجده کنید»، فرشتگان همه بدون استثنا سجده کردند، جز ابلیس که تعصب و نخوت او را فرا گرفت و به جهت خلقتش (از آتش) بر آدم افتخار کرد و به سبب اصل و ریشه اش نسبت به آدم تعصب ورزید، از این رو این دشمن خدا، پیشوای متعصبان و سر سلسله مستکبران شد که اساس تعصب را بنا نهاد و با خداوند در ردای جبروتیش به ستیز برخاست و لباس بزرگی و تکبر بر تن نمود و پوشش تواضع و فروتنی را از تن در آورد.

آیا نمی‌بینید چگونه خداوند او را به سبب تکبّرش کوچک شمرد و بر اثر خود برتر بینی اش وی را پست و خوار گردانید و به همین جهت او را در دنیا طرد کرد و در آخرت، آتش فروزان دوزخ را برایش آماده ساخت؟

شيطان؛ بنيانگذار اساس تعصب

همان گونه که در شأن ورود خطبه اشاره شد، هدف اصلی از بیان این خطبه طولانی و مملو از اندرزهای عالی و انسان ساز، مبارزه با کبر و غرور و تعصب‌های جاهلی و طائفی بوده که در عصر آن حضرت، سرچشمه نزاع‌های خونین قبایل و افراد شده است. بدین جهت؛ امام7 خطبه را با حمد و سپاس الهی، همان خدایی که عظمت و کبریا مخصوص ذات اوست، آغاز می‌کند و می‌فرماید: «حمد و ستایش مخصوص خداوندی است که لباس عزت و عظمت را بر خود پوشانده و این دو را ویژه خویش ـ نه مخلوقش ـ برگزیده است و آن را حد و مرز و حريم میان خود و دیگران قرار داده، و برای جلال خویش برگزیده، و لعن و نفرین را بر بندگانی که با او در این دو صفت به منازعه و ستیز بر می‌خیزند قرار داده (و آنها را از رحمتش دور ساخته است)»؛

بی شک عزّت (شکست ناپذیری) عظمت (بزرگی) مخصوص ذات پاک خداوند است، زیرا غیر او در برابرش موجوداتی ضعیف و ناتوانند، افزون بر اینکه هر چه دارند از او دارند، هر زمان اراده کند به آنها می‌بخشد و هر لحظه اراده کند از آنان می‌گیرد.

جمله‌های پنجگانه‌ای که در عبارت بالا آمده و می‌فرماید: لباس عزت و عظمت برازنده غیر او نیست و این دو صفت را مخصوص خود قرار داده و گاه از آن تعبیر به حمی و حرم (منطقه ممنوعه‌ای که غیر، حق ورود در آن را ندارد) و گاه تعبیر به گزینش برای ذات پاک خود می‌کند و گاه لعنت را نثار کسانی که راه کبر و برتری جویی را در پیش می‌گیرند، عبارات مختلفی است که یک حقیقت را دنبال می‌کند و همه این عبارات می‌گویند:

«بندگان خدا جز تواضع و فروتنی در برابر خداوند و نسبت به یکدیگر، راهی ندارند. »

حقیقت این است که خداوند نه نیازی به بزرگ نمایی دارد، نه احتیاجی که او را به بزرگی بستایند؛ ذات مقدّس او از هر نظر دارای بزرگی و عظمت است؛ ولی از آنجا که تکبّر و خود برتربینی در بندگان، سرچشمه اکثر نابسامانی‌ها و بدبختی‌ها و ظلم و ستم انسانها به یکدیگر است، در جمله‌های بالا، آنها را از این موضوع بر حذر داشته و همگان را به تواضع و فروتنی دعوت می‌کند.

به همین دلیل در ادامه این سخن، درباره نخستین آزمون تواضع به هنگام آفرینش آدم اشاره کرده، می‌فرماید: «سپس بدین وسیله فرشتگان مقرّب خود را در بوته آزمایش قرار داد، تا متواضعان آنها را از متکبران جدا سازد و با اینکه از تمام آنچه در دلهاست با خبر و از اسرار نهان آگاه است، به آنها فرمود: من بشری از گل می‌آفرینم، آن گاه که آفرینش او را کامل کردم و از روح خود در او دمیدم، همگی برای او سجده کنید، فرشتگان همه بدون استثنا سجده کردند جز ابلیس».

به یقین، آزمون خدا با آزمون بندگان متفاوت است؛ ما هنگامی که چیزی یا کسی را می‌آزماییم می‌خواهیم جهل خود را درباره آن تبدیل به علم کنیم، لذا از آن تعبیر به اختبار (خبر گرفتن و خبردار شدن) می‌کنیم؛ ولی خداوند که، عالِم به مکنونات دلها و محجوبات غیوب است، هرگز نمی‌خواهد با آزمایش‌های خود چیزی بر علمش بیفزاید، بلکه آزمایش او برای این است که نیات باطنی و خلقیات درونی و اسرار مخفی بندگانش در لباس افعال ظاهر گردد تا مستحقّ جزا شوند، زیرا نیّت به تنهایی برای این معنا کافی نیست، آنچه برای ثواب و عقاب لازم است انجام اعمال است.

این همان چیزی است که امام7 در جایی دیگر می‌فرماید: «خداوند انسان‌ها را با اموال و فرزندانشان می‌آزماید، تا آن کس که از روزی خود ناخشنود است از آن کس که خرسند است شناخته شود. هر چند خداوند به احوالشان از خودشان آگاهتر است (آری! او بندگان خود را می‌آزماید) تا افعالی که سبب استحقاق پاداش یا کیفر است آشکار گردد».[2]

سپس به شرح حال ابلیس پرداخته و دلیل مخالفت او را با فرمان قطعی خداوند، چنین بیان می‌کند: «تعصب و نخوت او را فرا گرفت و به جهت خلقتش (از آتش) بر آدم افتخار کرد و به سبب اصل و ریشه‌اش نسبت به آدم تعصب ورزید، از این رو این دشمن خدا، پیشوای متعصبان و سر سلسله مستکبران شد، که اساس تعصب را بنا نهاد و با خداوند در ردای جبروتیش به ستیز برخاست و لباس بزرگی و تکبّر بر تن نمود، و پوشش تواضع و فروتنی را در آورد»؛

در واقع سبب اصلی مخالفت آشکار ابلیس؛ نسبت به فرمان قطعی خداوند همان تعصّب و غرور بود؛ که از یک محاسبه غلط و سرچشمه گرفته از خودبینی و خودخواهی ناشی شده بود. او تنها از آفرینش آدم جنبه خاکی او را می‌دید و لذا اصل خود را که از آتش است از او برتر می‌دانست: ﴿خَلَقْتَنِي مِنْ نَّار وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِين﴾[3] و بخش مهم وجود آدم را که همان روح الهی بود ﴿وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُّوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ﴾[4] به کلّی نادیده می‌گرفت.

آری! خودبینی و خودخواهی؛ بدترین حجاب است که شخص را از درک واضح‌ترین حقایق باز می‌دارد. ابلیس حتی در برتری آتش بر خاک نیز گرفتار خطا و اشتباه شد، زیرا خاک منبع اصلی حیات، نمو گیاهان، پرورش گلها و میوه‌ها و انواع برکات است، در حالی که آتش موجود خطرناکی است که تنها در بخشی از زندگی انسان به کار می‌آید.

به هر حال تعبیر امام درباره ابلیس به «عدوّ الله»، اشاره به این است؛ که او تنها دشمن آدم نبود، بلکه دشمن خالق آدم و معترض به فرمان او بود. او سنگ نخستین تعصب را بنا نهاد و آیین استکبار و تکبّر را آغاز کرد؛ کاری که در واقع جنگ با خدا محسوب می‌شود، زیرا عزّت و بزرگی تنها شایسته ذات پاک اوست و زیبنده بندگان؛ تنها تواضع و فروتنی است و به گفته بزرگان علمای اخلاق؛ امّ الرذائل، تکبّر و غرور است.

در حدیثی از امام صادق7 می‌خوانیم؛ که یکی از یارانش می‌گوید: از آن حضرت سؤال کردم کمترین مرحله الحاد و کفر چیست؟ فرمود: «تکبّر نخستین مرحله آن است».[5]

در حدیث دیگر از امام باقر و امام صادق8 می‌خوانیم «کسی که به اندازه ذره‌ای تکبر در قلبش باشد، وارد بهشت نخواهد شد».[6]

آن گاه امام روی سخن را به مخاطبین کرده و از سرنوشت شوم شیطان برای هشدار به آنان بهره برداری کرده، می‌فرماید: «آیا نمی‌بینید چگونه خداوند او را به سبب تکبّرش تحقیر کرد و کوچک شمرد و بر اثر خود برتر بینی‌اش وی را پست و خوار گردانید و به همین جهت او را در دنیا طرد کرد و آتش فروزان دوزخ را در آخرت برایش آماده ساخت؟»؛

این تعبیرها اشاره به آیات قرآن مجید است، در یکجا می‌فرماید: «﴿فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّکَ رَجِيمٌ * وَإِنَّ عَلَيکَ اللَّعْنَةَ إِلَي يوْمِ الدِّينِ﴾؛ از بهشت بیرون رو! که تو رانده شده درگاه مایی و لعنت من بر تو تا روز قیامت باد».[7]

در جایی دیگر می‌فرماید: «﴿قَالَ فَالْحَقُّ وَ الْحَقَّ أَقُولُ لاََمْلاََنَّ جَهَنَّمَ مِنْکَ وَ مِمَّنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ أَجْمَعِينَ﴾؛ فرمود به حق سوگند! و حق می‌گویم که جهنم را از تو و پیروان تو پر خواهم کرد».[8]

 


[1] . نهج البلاغه ، خطبه قاصعه (192).

[2] . نهج البلاغه، کلمات قصار، 93.

[3] . ص، آیه 76 .

[4] . ص، آیه 72 .

[5] . «إنَّ الْکِبْرَ أَدْناهُ». الکافى، جلد 2، صفحه 309، حدیث 1، از باب کبر.

[6] . «لا يدْخُلُ الْجَنَّةَ مَنْ في قَلْبِهِ مِثْقالُ ذَرَّة مِنْ کِبْر» همان، صفحه 310.

[7] . سوره حجر، آیات 34 و 35.

[8] . سوره ص، آیات 84 و 85.

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: