borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
رنج نامه کوثر آفرینش «جلد دوم»
دشمنی با خدا و ملائکه

در طول تاریخ همیشه عده‌ای با انبیا دشمنی و عداوت داشتند، دشمنانی از انس و جن، و دشمنانی از مجرمان که با پیامبران مخالفت می‌کردند.

دشمنی و عداوت با انبیا از محرمات است. قرآن كريم مي‌فرمايد:

مَنْ كانَ عَدُوًّا للهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ جِبْريلَ وَ ميكالَ فَإِنَّ اللهَ عَدُوٌّ لِلْكافِرينَ؛

«کسی که دشمن خدا و فرشتگان و رسولان او و جبرئیل و میکائیل باشد (کافر است و) خداوند دشمن کافران است. »[1]

اشاره به اینکه اینها قابل تفکیک نیستند: الله، فرشتگان او، فرستادگان او، جبرئیل، میکائیل و هر فرشته دیگر، و در حقیقت دشمنی با یکی، دشمنی با بقیه است.

به تعبیر دیگر؛ دستورات الهی که تکامل بخش انسانهاست، از سوی خداوند بوسیله فرشتگان بر پیامبران نازل می‌شود و اگر تفاوتی بین ماموریت‌های آنها باشد از قبیل تقسیم مسئولیت است، نه تضاد در ماموریت، آنها همه در مسیر یک هدف قرار دارند، بنابراین دشمنی با هر یک از آنها، دشمنی با خدا است.[2]

در جاي ديگر مي‌فرمايد: ﴿وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحي‏ بَعْضُهُمْ إِلى‏ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما يَفْتَرُونَ﴾[3]

يعني: اینچنین در برابر هر پیامبری، دشمنی از شیاطین انس و جن قرار دادیم آنها بطور سری (و درگوشی) سخنان فریبنده و بی اساس (برای اغفال مردم) به یکدیگر می‌گفتند و اگر پروردگارت می‌خواست، چنین نمی‌کردند (و می‌توانست جلو آنها را بگیرد ولی اجبار سودی ندارد) بنا بر این، آنها و تهمت‌هایشان را به حال خود واگذار.

  • دشمنی برای تمام انبیا

همانطور که برای تو دشمنانی از شیطان‌های انسی و جنی درست کرده‌ایم، که پنهانی و با اشاره علیه تو نقشه مي‌كشند و با سخنان فریبنده مردم را به اشتباه می‌اندازند، برای تمامی انبیای گذشته نیز چنین دشمنانی درست کرده بودیم. و گویا مراد این باشد که شیطان‌های جنی، به وسیله وسوسه به شیطان‌های انسی، وحی می‌کنند و شیطان‌های انسی هم آن وحی را به طور مکرر و تسویل پنهانی، برای اینکه فریب دهند- یا برای اینکه خود فریب آن را خورده‌اند- به همدیگر می‌رسانند.[4]

و در آيه ديگر مي‌فرمايد: «﴿وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا مِنَ الْـمُجْرِمينَ وَ كَفى‏ بِرَبِّكَ هادِياً وَ نَصيراً﴾[5]

يعني: (آری، ) این گونه برای هر پیامبری دشمنی از مجرمان قرار دادیم اما (برای تو) همین بس که پروردگارت هادی و یاور (تو) باشد!

  • دشمنی با رسول خدا6

در طول رسالت پیامبر اسلام 6 همیشه عده‌ای با آن حضرت عداوت و دشمنی می‌کردند، و آیات قرآن از آن نهی نموده است و از محرمات شمرده است.

طبق آیة شریفه: «﴿وَ مَنْ يُشاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدى‏. . . نُوَلِّهِ ما تَوَلَّى وَ نُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصيراً﴾[6]

یعنی: کسی که بعد از آشکار شدن حق، با پیامبر مخالفت کند، و از راهی جز راه مؤمنان پیروی نماید، ما او را به همان راه که می‌رود می‌بریم و به دوزخ داخل می‌کنیم و جایگاه بدی دارد.»

و بنا بر این، مشاقه کردن با رسول خدا 6، آن هم بعد از آنکه راه هدایت روشن و مشخص شده، معنایی جز مخالفت کردن با رسول، و از اطاعتش سر پیچی کردن ندارد. و دشمنی با پیامبر اسلام6 از محرّمات است.[7]

در آیه دیگر می‌‌‌فرماید: «﴿ذلِكَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ مَنْ يُشاقِقِ اللهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ اللهَ شَديدُ الْعِقابِ﴾[8]

یعنی: این به خاطر آن است که آنها با خدا و پیامبرش 6 دشمنی ورزیدند و هر کس با خدا و پیامبرش دشمنی کند، (کیفر شدیدی می‌بیند) و خداوند شدید العقاب است. »

معنای آیه این است که؛ این عذاب را خداوند به این خاطر بر سر مشرکین آورد که خدا و رسول را مخالفت می‌کردند و بر مخالفتشان اصرار می‌ورزیدند و کسی که با خدا و رسول مخالفت کند خداوند شدید العقاب است.[9]

قرآن درباره دشمنی با رسول خدا6 در یک جا می‌‌‌فرماید: «﴿أَ لَمْ يَعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ يُحادِدِ اللهَ وَ رَسُولَهُ فَأَنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِداً فيها ذلِكَ الْخِزْيُ الْعَظيمُ﴾[10]

یعنی: آیا نمی‌دانند هر کس با خدا و رسولش دشمنی کند، برای او آتش دوزخ است، که جاودانه در آن می‌ماند؟! این، همان رسوایی بزرگ است. »

در آيه ديگري مي‌فرمايد: «﴿إِنَّ الَّذينَ يُحَادُّونَ اللهَ وَ رَسُولَهُ كُبِتُوا كَما كُبِتَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ قَدْ أَنْزَلْنا آياتٍ بَيِّناتٍ وَ لِلْكافِرينَ عَذابٌ مُهين‏﴾[11]

يعني: کسانی که با خدا و رسولش دشمنی می‌کنند خوار و ذلیل شدند آن گونه که پیشینیان خوار و ذلیل شدند، ما آیات روشنی نازل کردیم، و برای کافران عذاب خوارکننده‌ای است.»

از آنجا که آخرین جمله از آیات گذشته به همگان اخطار می‌کرد که حدود الهی را رعایت کنند، و از آن تجاوز ننمایند، در آیات مورد بحث از کسانی سخن می‌گوید؛ که نه تنها از این حدود تجاوز کرده، بلکه به مبارزه با خدا و پیامبر او برخاسته‌اند، و سرنوشت آنها را در این دنیا و جهان دیگر روشن می‌سازد. می‌فرماید: کسانی که با خدا و رسولش دشمنی می‌کنند خوار و ذلیل می‌شوند، همانگونه که پیشینیان آنها خوار و ذلیل شدند.[12]

و بالاخره مي‌فرمايد: ﴿إِنَّ الَّذينَ يُحَادُّونَ اللهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِكَ فِي الْأَذَلِّينَ﴾؛[13]

یعنی: کسانی که با خدا و رسولش دشمنی می‌کنند، آنها در زمره ذلیل‌ترین افرادند. »

  • حکم دوستی با دشمنان رسول خدا6

قرآن دربارة كساني كه با دشمنان رسول خدا6 دوستي مي‌كنند، مي‌فرمايد:

﴿لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشيرَتَهُمْ. . . ﴾[14]

يعني: هیچ قومی را که ایمان به خدا و روز رستاخیز دارند نمی‌یابی که با دشمنان خدا و رسولش دوستی کنند، هر چند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندانشان باشند. آنان کسانی هستند که خدا ایمان را بر صفحه دلهایشان نوشته و با روحی از ناحیه خودش آنها را تقویت فرموده، و آنها را در باغ‌هایی از بهشت وارد می‌کند که نهرها از زیر (درختانش) جاری است، جاودانه در آن می‌مانند. خدا از آنها خشنود است، و آنان نیز از خدا خشنودند. آنها «حزب الله»‌‌اند. بدانید! «حزب الله» پیروزان و رستگارانند. »

در این آیه شریفه؛ یافتن قومی با چنین صفتی را نفی نموده، می‌فرماید: چنین مؤمنینی نخواهی یافت. و این کنایه است از اینکه ایمان راستین به خدا و روز جزا، با چنین صفاتی نمی‌سازد. آن کس که واقعا به خدا و رسول و روز جزا ایمان دارد، ممکن نیست با دشمنان خدا دوستی کند، هر چند که همه قسم سبب و انگیزه دوستی در آنان وجود داشته باشد، مثل اینکه پدرش یا پسرش یا برادرش باشد، و یا قرابتی دیگر داشته باشد، برای اینکه این چنین دوستی با ایمان به خدا منافات دارد.[15]

علی7 در همین زمینه می‌‌فرماید: «وَ قال7 أَصْدِقَاؤُکَ ثَلاَثَةٌ، وَأَعْدَاؤُکَ ثَلاثَةٌ؛ فَأَصْدِقَاؤُکَ: صَدِيقُکَ، وَ صَدِيقُ صَدِيقِکَ، وَ عَدُوُّ عَدُوِّکَ. وَ أَعْدَاؤُکَ: عَدُوُّکَ، وَ عَدُوُّ صَدِيقِکَ، وَ صَدِيقُ عَدُوِّکَ. »[16]

امام7 فرمود:

دوستانت سه گروهند و دشمنانت نیز سه گروه؛ اما دوستانت: دوست تو و دوست دوستت و دشمن دشمنت، و اما دشمنانت: دشمن تو و دشمن دوستت و دوست دشمنت هستند.

  • شرح و تفسیر دوستان و دشمنان

امام7 در این گفتار حکیمانه؛ درباره شناخت دوستان ودشمنان می‌‌‌فرماید: «دوستان تو سه گروهند و دشمنانت نیز سه گروه می‌باشند»؛

آنگاه امام7 به شرح هر یک از این دو می‌پردازد و درباره دوستان می‌فرماید: «(اما) دوستانت: دوست تو و دوست دوستت و دشمن دشمنت هستند»؛

درست است که همیشه دوستِ دوست انسان ممکن است دوست انسان نباشد؛ با کسی دوستی کند و با دوستش دشمنی؛ ولی غالباً چنین نیست.

دوستی‌ها و دشمنی‌ها معمولاً براثر اهداف مشترک است. هنگامی که اهداف مشترک بود، هم دوست انسان، هم دوستِ دوست او، از در دوستی درمی آیند، بنابراین وجود بعضی استثناها هرگز مانع از یک حکم کلی نیست.

در مقابل می‌فرماید: «دشمنان تو؛ دشمنت هستند و دشمن دوستت و دوست دشمنت نیز دشمن توست».

در این مورد نیز همان مطلبی که درباره دوست گفته شد صادق است؛ دشمنی‌ها با شخص یا چیزی نیز براثر اهداف مشترک است؛ کسی که با کسی دشمن می‌شود، با دوست او هم که اهداف مشابهی دارد دشمنی خواهد کرد و به عکس با دشمنانش دوستی خواهد نمود.

این کلام حکیمانه امام7 در بسیاری از مسائل اجتماعی زندگی و درباره ملتها راهگشاست؛ هرگاه ببینیم کسی با دشمن مسلمانان دوستی، می‌کند باید بدانیم او هم دشمن مسلمانان است، هر چند به ظاهر ادعای دوستی می‌کند.

همچنین؛ اگر با دوستان ما دشمنی می‌کند، بدانیم او دشمن ما نیز هست، هرچند ظاهراً خود را در لباس دوستان ما درآورده است. و به این ترتیب بسیاری از روابط سیاسی و اجتماعی را می‌توان حل کرد و پیش بینی‌های لازم را درباره موضع گیری در مقابل اشخاص و گروهها و کشورها داشت.

قریب به این حدیث شریف، حدیث دیگری است، که مرحوم صدوق، در کتاب صفات الشیعهٔ از امیرمؤمنان علی7 نقل کرده که می‌فرماید:

«هرگاه وضع باطنی کسی بر شما مشتبه شود و دین او را نتوانید بشناسید، نگاه به همنشینانش کنید.

اگر آنها اهل دین خدا هستند او نیز بر دین خداست و اگر آنها بر غیر دین خدا هستند او نیز بهره‌ای از دین خدا ندارد».[17]

باز تکرار می‌کنیم، وجود استثناها هرگز منافاتی با کلی بودن این قواعد اجتماعی و روانی ندارد.

این مطلب در قواعد ریاضی هم منعکس است که می‌گویند؛ مساوی مساوی، با آن مساوی است؛ یعنی اگر چيزي با مساوی چیزی مساوی باشد، با خود آن چیز هم مساوی خواهد بود.

جالب اینکه «ابن عبد ربه»، در عقد الفرید نقل می‌کند که، «دحیه کلبی» روزی خدمت امیرمؤمنان علی7 رسید و در حضور حضرت پیوسته از معاویه یاد می‌کرد و او را مدح می‌نمود. امام7 این دو شعر را برای او خواند:

دوستِ دشمن من، داخل دشمنان من است ـ و من نسبت به کسی که دوستم را دوست دارد، دوستی می‌کنم.

بنابراین به من نزدیک نشو، با اینکه تو دوست آن دشمنی ـ زیرا دل‌های ما بسیار از هم دور است.

دحیه با شنیدن این دو شعر پرمعنا بسیار شرمنده شد.[18]

از تواریخ استفاده می‌شود که «دحیه»، برادر رضاعی پیغمبر اکرم6 و بسیار زیبا و صاحب جمال بود و معروف است جبرئیل امین هرگاه می‌خواست به صورت انسانی در برابر پیغمبر اکرم6 ظاهر شود به شکل «دحیه» ظاهر می‌شد. در جنگ احد و بعضی دیگر از غزوات اسلامی در رکاب پیغمبر6 شرکت کرد؛ ولی بعد از رسول الله6 به شام رفت و در آنجا ساکن شد و تا زمان معاویه آنجا بود. بعید نیست معاویه روی سیاست حیله کارانه‌اش «دحیه» را بسیار اکرام واحترام و محبت می‌نمود. و به همین دلیل «دحیه»، تحت تأثیر او واقع شد، و چنان سخنانی را در برابر امیرمؤمنان علی7 بیان کرد. بعید نیست که وی پس از تذکر مولا از خواب غفلت بیدار شده باشد.[19]

این سخن را با آیه‌ای از قرآن مجید که اشاره دقیقی به همین نکته دارد پایان می‌دهیم، می‌‌‌فرماید: «﴿لاَ تَجِدُ قَوْمَاًًً يؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ الْيوْمِ الاْخِرِ يوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُوْلَئِکَ کَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الاِْيمَانَ﴾[20] يعني: هیچ قومی را، که ایمان به خدا و روز رستاخیز دارند، نمی‌یابی که با دشمنان خدا و رسولش دوستی کنند، هر چند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندانشان باشند؛ آنان کسانی هستند که خدا ایمان را بر صفحه دلهایشان نوشته است».

چرا یهود، قرآن و نبوت حضرت محمد6 را قبول ندارند؟!

قرآن کریم، در آيات متعدد به انگيزه‌هاي مخالفت يهود با رسالت پيامبر6 اشاره كرده و دلايلي را براي اين مخالفت بيان مي‌فرمايد:

  1. 7 آن‌را ریشه کفر دانسته و می‌فرماید: مبادا برخی از شما نسبت به دیگری حسودی کند؛ زیرا ریشه کفر حسادت است.[21]

قرآن کریم در ارتباط با این موضوع می‌‌فرماید: ﴿وَدَّ کَثيرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَوْ يرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إيمانِکُمْ کُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَينَ لَهُمُ الْحَقُّ.. ﴾[22] يعني: بسیاری از اهل کتاب، از روی حسد- که در وجود آنها ریشه دوانده- آرزو می‌‏کردند شما را بعد از اسلام و ایمان، به حال کفر باز گردانند، با این‌که حق برای آنها کاملاً روشن شده است. »

بسیاری از اهل کتاب به ویژه یهود، تنها به این قناعت نمی‌‏کردند که خود، آیین اسلام را نپذیرند، بلکه اصرار داشتند که مؤمنان نیز از ایمانشان باز گردند، و انگیزه آنان در این کار چیزی جز حسد نبود.[23]

علت این‌که یهودیان حسودی می‌نمودند، این بود که قبلاً مقام نبوت نصیب پیامبران آنان می‌شد، ولی با بعثت پیامبر اسلام6 این افتخار از آنان گرفته شده بود و از طرفی هم، مقام ریاست خود را از دست داده بودند.[24]

قبل از بعثت پیامبر اسلام6، یهود، در انتظار ظهور پیامبری بودند که آنها سیادت اجتماعی آینده خود را در سایه وی مطرح کنند؛ از این‌رو به کفار می‌گفتند؛ که در آینده نزدیک، ما با قبول پیامبری خاتم6 بر شما پیروز خواهیم شد.

و یکی از دلایل اقامت آنها در مدینه این بود که آنها می‌دانستند آن شهر، محلّ هجرت پیامبر6 است و به همین سبب از پیش در آن‌جا سکنا گزیده بودند؛ چنانچه قرآن کریم در این زمینه می‌فرماید: ﴿وَ لَمَّا جَاءَهُمْ کِتَابٌ مِّنْ عِندِ اللهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ وَ کاَنُواْ مِن قَبْلُ يسْتَفْتِحُونَ عَلي الَّذِينَ کَفَرُواْ فَلَمَّا جَاءَهُم مَّا عَرَفُواْ کَفَرُواْ بِهِ﴾[25]

يعني: ‌هنگامي كه براي آنان از سوي خدا كتابي آمد كه تصديق كننده توراتي است كه با آنان است و همواره پيش از نزولش به خودشان مژده پيروزي بر كافران مي‌دادند. پس زماني كه قرآن، نزد آنان آمد به آن كافر شدند، پس لعنت خدا بر كافران باد.

2. منافع مادی: منافع مادی، یکی دیگر از انگیزه‌های مخالفت یهود با پذیرش حق بود. قرآن کریم خطاب به یهود می‌فرماید؛ به خاطر منافع مادی، حقایق را پنهان نکنید و آیات و نشانه‌های مرا به بهای ناچیزی نفروشید: ﴿وَ آمِنُوا بِما أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِما مَعَکُمْ وَ لا تَکُونُوا أَوَّلَ کافِرٍ بِه وَ لاتَشْتَروُا بِآياتي ثَمَناً قَليلا وَ اِيي فَاتَّقُونِ﴾؛[26]

يعني: و به آنچه نازل کرده‌‏ام [قرآن‏] ایمان بیاورید! که نشانه‌‏های آن، با آنچه در کتاب‌های شما است، مطابقت دارد و نخستین کافر به آن نباشید! و آیات مرا به بهای ناچیزی نفروشید! (و به خاطر درآمد مختصری، نشانه‌‏های قرآن و پیامبر اسلام6 را، که در کتب شما موجود است، پنهان نکنید!) و تنها از من بترسید.

گروهی از سردمداران و دانشمندان یهود، که به خوبی تورات را می‏‌فهمیدند و با آن آشنایی کامل داشتند، ولی به خاطر منافع شخصی خود، بعضی از آیات و معارف تورات را کتمان می‌‌کردند، و یا حتی با کمال بی‌‏ایمانی. . . آنها را تغییر می‌‏دادند. آنها با دستان خود جملاتی را می‌‏نوشتند و آنها را که ساخته و پرداخته خودشان بود، کلام خدا می‌‏نامیدند و به خداوند نسبت می‌‏دادند، تا بدین وسیله مقام و منزلت خود را میان قوم خود از دست ندهند و مال دنیا به دست آورند. و این پست‌‏ترین نوع تجارت است و این‌که قرآن می‏‌فرماید: آن‌را به بهای اندکی فروختند، در واقع هر بهایی برای آن بگیرند اندک است.[27]

3. پیروی از هوای نفس: ﴿أَ فَکُلَّما جاءَکُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْويٰ‏ أَنْفُسُکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ فَفَريقاً کَذَّبْتُمْ وَ فَريقاً تَقْتُلُون؛‏[28] يعني: آیا چنین نیست که هر زمان، پیامبری چیزی بر خلاف هوای نفس شما آورد، در برابر او تکبر کردید (و از ایمان آوردن به او خودداری نمودید) پس عده‏‌ای را تکذیب کرده، و جمعی را به قتل رساندید؟!

طبق این آیات، چون سران یهود بعضی از تعالیم و احکام این پیامبران را در برخورد با منافع مادی خود می‏‌دیدند و گفته‌‏های پیامبران را مخالف با هوس‌های نفسانی خود می‌‏یافتند؛ از این‌رو، در مقابل پیامبران الهی گردنکشی و طغیان می‌‏کردند و با تکبر و خودبزرگ بینی، آن پیامبران را تکذیب می‌‏کردند و آنها را دروغ‌گو قلمداد می‏‌نمودند و حتی گاهی بعضی از آنها را می‌‏کشتند؛ لذا قرآن کریم در این آیه آنها را مورد عقاب قرار می‌‏دهد و می‌‏گوید: آیا هرگاه پیامبری، برای شما چیزی بیاورد، که شما آن‌را دوست ندارید، سرکشی و استکبار می‌‏کنید، پس؛ گروهی را دروغ‌گو می‌‏پندارید و گروهی را می‌‏کشید؟

4. حجاب: به دلیل عناد و لجاجت، دل‌های‌شان در حجاب گرفته بود و نمی‌‌توانستند حق را ببینند و از آن پیروی نمایند: «﴿وَ قالُوا قُلُوبُنا في‏ أَكِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونا إِلَيْهِ وَ في‏ آذانِنا وَقْرٌ وَ مِنْ بَيْنِنا وَ بَيْنِكَ حِجابٌ﴾[29] يعني: و گفتند: دل‌های ما از آنچه ما را بدان می‌‌خوانی در پوشش‌هایی قرار دارد و در گوش‌های ما سنگینی است و میان ما و تو پرده‌‏ای وجود دارد. »

خداوند در چندین آیه، وجود چنین پرده و حجابی را در دل‌ها و گوش‌های آنها تأیید می‌‌کند و حتی آن حجاب‌ها را به خودش نسبت می‌‌دهد. این‌که خداوند این پرده‌‌ها را در وجود آنها قرار داده، اما یادآور می‌شود که این کار خدا، به سبب عملکرد خود آنها است و آنها خود باعث شده‌اند که خداوند چنین پرده‌هایی را در آنها به وجود آورد: «﴿وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُکِّرَ بِآياتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْها وَ نَسِي ما قَدَّمَتْ يداهُ إِنَّا جَعَلْنا عَلي‏ قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ يفْقَهُوهُ وَ فِي آذانِهِمْ وَقْراً﴾[30] يعني: و چه کسی ستمکارتر از کسی است که آیات پروردگارش به او گوشزد شد و او از آن روی گردانید، و آنچه را که با دستان خود انجام داده بود فراموش کرد؟! ما بر دل‌های آنها پوشش‌هایی قرار دادیم که آن (قرآن) را نفهمند و در گوش‌هایشان سنگینی قرار داده‌‏ایم. »

چنان‌که ملاحظه می‌‏کنید، در این آیه علت این‌که خداوند بر دل‌های آنان پوشش و پرده قرار داده، به خوبی مشخص شده است و آن اعراض و روی گردانی آنها از آیات الهی بود که سبب این سلب توفیق شده است.

 


[1] . بقره/سوره۲، آیه۹۸.

[2] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱، ص۳۶۲

[3] . انعام/سوره۶، آیه۱۱۲.

[4] . طباطبائی، سیدمحمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۷، ص۴۴۲.

[5] . فرقان/سوره۲۵، آیه ۳۱.

[6] . نساء/ سوره ۴، آیه ۱۱۵.

[7] . «مشاقّه و شقاق، یعنی: این که تو در یک شقّی قرار بگیری، و طرف مقابلت در شقّ دیگر. و این کنایه است از مخالفت و طرفیت. » طباطبائی، سید محمّد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۵، ص۱۳۱.

[8] . انفال/ سوره ۸، آیه ۱۳.

[9] . طباطبائی، سیدمحمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۹، ص۲۵.

[10] . توبه/سوره ۹، آیه ۶۳.

[11] . مجادله/سوره ۵۸، آیه ۵.

[12] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۲۳، ص ۴۲۱.

[13] . مجادله/سوره۵۸، آیه ۲۰.

[14] . مجادله/سوره۵۸، آیه ۲۲.

[15] . طباطبائی، سیدمحمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۳۴۰.

[16] . كلمات قصار نهج البلاغه ـ شماره 295.

[17] . بحار الانوار، ج71، ص 197، ح31. «مَنِ اشْتَبَهَ عَلَيکُمْ أَمْرُهُ وَلَمْ تَعْرِفُوا دِينَهُ فَانْظُرُوا إِلَي خُلَطَائِهِ فَإِنْ کَانُوا أَهْلَ دِينِ اللهِ فَهُوَ عَلَي دِينِ اللهِ وَ إِنْ کَانُوا عَلَي غَيرِ دِينِ اللهِ فَلا حَظَّ لَهُ مِنْ دِينِ اللهِ».

[18] . مصادر نهج البلاغه، ج4، ص 234.

صَديقُ عَدُوّي داخِلٌ في عَداوَتي

 

 

وَإنّي لِمَنْ وَدَّ الصَّديقَ وَدُودٌ

 

فَلا تَقْرَبَنْ مِنّي وَأنْتَ صَديقُهُ

 

 

فَإنَّ الَّذي بَينَ الْقُلُوبِ بَعيدٌ

 

[19] . براي توضيح بيشتر به الاصابة، استيعاب، سفينة البحار و مستدرك سفينة البحار، در حالات «دحيه كلبي» مراجعه فرماييد.

[20] . سوره مجادله، آیه 22.

[21] . «وَ اِياکُمْ اَنْ يحْسُدَ بَعْضُکُمْ بَعْضاً فَاِنَّ الْکُفْرَ اَصْلُهُ الْحَسَد»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 8، ص 8، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407 ق.

[22] . سوره بقره، آیه ۱۰۹.

[23] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏1، ص 399، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.

[24] . ر. ک: طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی‏، محمد جواد، ج ‏1، ص 353، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.

[25] . سوره بقره، آیه 89.

[26] . همان، آیه 41.

[27] . جعفری، یعقوب، کوثر، ج ‏1، ص 267، بی‌جا، بی‌تا.

[28] . سوره بقره، آیه 87.

[29] . سوره فصلت، آیه 5.

[30] . سوره کهف، آیه 57.

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: