این مهارتها شامل مهارتهای جهان شناختی و خداشناختی میشود:
- مهارتهای جهانشناختی
- الف) آگاهیبخشی به وجود سرای واپسین
یکی از مهارتهای شناختی ارائه شده در قرآن، برای چیره گشتن در برابر هواهای نَفْسانی؛ آگاهیبخشی به وجود سرای واپسین و بازگشت انسانها به سوی خداست. در باب معاد و زندگی پس از مرگ، دو نوع جهانبینی وجود دارد: بر پایة یکی، با مرگ همه چیز تمام میشود، امّا بر پایة دیگری، انسان پس از مرگ برای همیشه باقی میماند. فلسفة دین و ارسال رُسُل این است که انسان متقاعد شود زندگی دنیا اصلی نیست، بلکه مقدّمهای است برای سرای دیگر.[1]
در آیات متعدّدی به بشر توجّه داده شده، حیات آدمی منحصر به زندگی چند روزة دنیا نیست، بلکه فراروی زندگی دنیا، حیات اخروی وجود دارد و آدمی پس از مفارقت روح از بدن دوباره زنده میشود و پا به عرصة حیات آخرت میگذارد و به سوی خدا بازمیگردد. نمونة این آیات عبارتند از:
1ـ ﴿وَ مَا هٰذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ لَوْ کَانُوا يَعْلَمُونَ﴾؛ این زندگى دنیا چیزى جز سرگرمى و بازى نیست، و زندگى واقعى سراى آخرت است، اگر مىدانستند.[2]
«کلمة «لهو» به معنای هر چیزی و هر کار بیهودهای است که انسان را از کار مهمّ و مفیدش باز بدارد و به خودش مشغول سازد. بنابراین، یکی از مصادیق لهو، زندگی مادّی دنیا است، برای اینکه آدمی را با زرق و برق خود و آرایش فانی و گولزنک خود، از زندگی باقی و دائمی بازمیدارد و به خود مشغول و سرگرم میکند. و کلمة «لعب» به معنای کار و یا کارهای پشت سر همی است که با نظامی معیّن و در عین حال بیهوده و بیفایده انجام میشود».[3]
به نظر میرسد که توصیف به وصف لهو و لعب برای زندگی دنیایی و توصیف به وصف «لَهِیَ الحَیَوان» برای آخرت، برای ایجاد باورمندی بشر به وجود سرای واپسین است.
2ـ ﴿تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لاَ يُرِيدُونَ عُلُوّاً فِي الْأَرْضِ وَ لاَ فَسَاداً وَ الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ﴾؛ (آرى،) این سراى آخرت را (تنها) براى کسانى قرارمىدهیم که ارادة برترىجویى در زمین و فساد را ندارند و عاقبت نیک براى پرهیزگاران است.[4]
3ـ ﴿...أَرَضِيتُمْ بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا مِنَ الْآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فِي الْآخِرَةِ إِلاَّ قَلِيلٌ﴾؛. .. آیا به زندگى دنیا به جاى آخرت راضى شدهاید؟! با اینکه متاع زندگى دنیا در برابر آخرت جز اندکى نیست.[5]
4ـ ﴿وَ اتَّقُوا يَوْماً تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَى اللهِ ثُمَّ تُوَفَّى کُلُّ نَفْسٍ مَا کَسَبَتْ وَ هُمْ لاَ يُظْلَمُونَ﴾؛ «و از روزى بپرهیزید (و بترسید) که در آن روز، شما را به سوى خدا بازمىگردانند. سپس به هر کس آنچه انجام داده، به طور کامل باز پس داده مىشود و به آنها ستم نخواهد شد، (چون هر چه مىبینند، نتایج اعمال خودشان است)».[6]
از مجموع آیات مذکور و آیات دیگر قرآن استفاده میشود که حیات آدمی منحصر به حیات دنیوی نیست، بلکه انسانها فراروی زندگی دنیایی، زندگی اخروی را در پیش دارند و به سوی خدا بازگردانده میشوند. جالب توجّه آنکه خداوند بر این مقدار آگاهی نسبت به وجود حیات اخروی بسنده نکرده، بلکه برای تحریک آدمی به علاقمندی زندگی آخرت، آخرت را به وصف خیر و بهتر بودن برای کسانی که هویّت انسانی خویش را حفظ نمایند، توصیف نموده است. و برای رهایی بشر از امیال نَفْسانی، عذاب آن جهان را به سختتر بودن و باقی و پایدار بودن توصیف نموده است، که در آیات ذیل مشهود است:
1ـ ﴿...قُلْ مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقَى...﴾؛ «... بگو: سرمایة زندگى دنیا ناچیز است و سراى آخرت براى کسى که پرهیزگار باشد، بهتر است...».[7]
2ـ ﴿...وَ الدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ﴾؛ «و سراى آخرت براى پرهیزگاران بهتر است، آیا نمىفهمید؟!».[8]
3ـ ﴿وَ لَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَ أَبْقَى﴾؛ «و عذاب آخرت، شدیدتر و پایدارتر است».[9]
آری، از عواملی که میتواند انسان را از خطرات نَفْس سرکش محافظت نماید تا انسان تن به خواستههای نَفْس امّاره ندهد، آگاهی و باور به وجود حیات اخروی است. چه آنکه نوع بینش آدمی بر رفتار انسان تأثیرگذار است. برای مثال، جوانی که باور به وجود روز قیامت و حساب و کتاب آن داشته باشد، تن به امیال نَفْسانی نمیدهد و خود را در ورطة زشتی گرفتار نمیکند.
به خاطر همین، جهت فلسفة دین و ارسال رُسُل بر این استوار است که آدمی را به وجود حیات اخروی متقاعد نماید و به بشر بفهماند که حیات دنیایی جز بازیچه، چیز دیگری نیست، چرا که اگر آدمی معاد را انکار نماید، تن به زشتی و پستی میدهد و از هیچ فسق و فجوری فروگذار نمیکند.
قرآن کریم از عوامل انکار معاد را میل انسان به انجام دادن گناه دانسته و چنین بازگو میفرماید:
﴿أَيَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظَامَهُ * بَلَى قَادِرِينَ عَلَى أَنْ نُسَوِّيَ بَنَانَهُ * بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ﴾؛ آیا انسان مىپندارد که هرگز استخوانهاى او را جمع نخواهیم کرد؟! * آرى قادریم که (حتّى خطوط سَرِ) انگشتان او را موزون و مرتّب کنیم! * (انسان شک در معاد ندارد، ) بلکه او مىخواهد (آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قیامت) در تمام عمر گناه کند![10]
به دیگر سخن، علّت انکار معاد به خاطر آن است که «تا به این وسیله پیش روی خود را در مدّت عمرش باز کند، چون وقتی بعث و قیامتی نباشد، انسان چه داعی دارد با کند و بند تقوی و ایمان دست و پای خود را ببندد».[11]
- ب) نتیجة تبعیّت از نَفْس امّاره در جهان آخرت
آگاهی به نفع هر امری، آدمی را وادار به انجام آن و آگاهی به ضرر هر چیزی او را به ترک آن وادار میکند؛ به عنوان مثال آگاهی و اطّلاع به ثمرة مشورت، انسان را وادار میکند که در انجام کارها با دیگران مشورت نماید و اطّلاع از خوردن سَم که نتیجة آن هلاکت است، او را از خوردن آن منع مینماید.
خداوند در قرآن کریم بر اساس همین اصل (امر وجدانی) برای رهایی بشر از گرفتار شدن در منجلاب زشتی و هواهای نَفْسانی، سرانجام تبعیّت از نَفْس امّاره را قرار گرفتن در دوزخ و دوری از رحمت خویش، بیان کرده است، تا انسان در پرتو شناخت عاقبت اطاعت از نَفْس، هویّت انسانی خویش را لکّهدار ننماید و در مقام غلبه بر نَفْس برآید، چرا که بدترین ضرر و خسارت برای نوع بشر آن است که سرمایة وجودی خویش را از دست بدهد: ﴿...قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَلاَ ذٰلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ﴾؛ «... بگو: زیانکاران واقعى آنانند که سرمایة وجود خویش و بستگانشان را در روز قیامت از دست دادهاند. آگاه باشید که زیان آشکار همین است».[12]
در بعضی از آیات سرانجام تبعیّت نَفْس امّاره ذکر شده است؛ مثلاً: ﴿فَأَمَّا مَنْ طَغَى * وَ آثَرَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا * فَإِنَّ الْجَحِيمَ هِيَ الْمَأْوَى﴾؛ «امّا آن کسى که طغیان کرده، * و زندگى دنیا را مقدّم داشته، *مسلّماً دوزخ جایگاه اوست».[13] در آیة دیگر هلاکت بلعم باعورا را نتیجة هویپرستی بیان داشته است و فرموده: ﴿وَ لَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَ لٰکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَوَاهُ...﴾؛ و اگر مىخواستیم، (مقام) او را با این آیات (و علوم و دانشها) بالا مىبردیم؛ (امّا اجبار، بر خلاف سنّت ماست؛ پس او را به حال خود رها کردیم) و او به پستى گرایید، و از هواى نَفس پیروى کرد...».[14]
بالأخره در آیة دیگری هویپرستی را منشأ گمراهی دانسته است و فرموده: ﴿فَإِنْ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَکَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا يَتَّبِعُونَ أَهْوَاءَهُمْ وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَيْرِ هُدًى مِنَ اللهِ. ..﴾؛ (ای موسی) اگر این پیشنهاد تو را نپذیرند، بدان که آنان تنها از هوسهاى خود پیروى مىکنند! و آیا گمراهتر از آن کس که پیروى هواى نَفْس خویش کرده و هیچ هدایت الهى را نپذیرفته، کسى پیدا مىشود؟![15]
آدم باورمند و آگاه به عاقبت اطاعت نَفْس امّاره، در پرتو وحی الهی تن به امیال نَفْسانی نداده، بلکه سعی بر آن دارد تا هویّت انسانی خویش را حفظ نماید و خود را اسیر نَفْس سرکش نکند.
- مهارتهای خداشناختی
یکی دیگر از مهارتهای شناختی ارائه شده در قرآن، برای غلبه نمودن بر نَفْس امّاره و امیال نَفْسانی، آن است که آدمی این نکته را درک کند که عالَم محضر خداست و خدا در همه حال شاهد بر اعمال بندگان است، چه آنکه طبیعت آدمی این گونه است و اگر بداند کسی اعمال او را نظاره میکند، شرم و حیا میکند، از اینکه بخواهد کار خلاف و زشتی را مرتکب شود. بر اساس همین اصل (طبیعت انسان) خداوند در آیات متعدّدی بشر را مورد خطاب قرار داده است که من بر اعمال شما نظاره دارم و وسوسههای درونی شما را میدانم و هیچ چیزی نیست که در زمین و آسمان وجود داشته باشد و انجام شود و از دید من مخفی بماند.
پُر واضح است وقتی آدمی باور به حضور خدا در نظام هستی داشته باشد و در همه حال خداوند را حاضر بر اعمال و نیّات خویش بداند، از نَفْس سرکش خویش متابعت نخواهد کرد و مرتکب کار ناپسندیده نخواهد شد. به آیات زیر که تصریح به حاضر و ناظر بودن خداوند بر اعمال آدمی دارد، توجه کنید:
1ـ ﴿وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّـهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ...﴾؛ «بگو: عمل کنید! خداوند و فرستاده او و مؤمنان، اعمال شما را مىبینند».[16]
2ـ ﴿يَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَ مَا تُخْفِي الصُّدُورُ﴾؛ «او چشمهایى را که به خیانت مىگردد و آنچه را سینهها پنهان مىدارند، مىداند».[17]
3ـ ﴿وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَ نَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ﴾؛ «ما انسان را آفریدیم و وسوسههاى نفس او را مىدانیم، و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم».[18]
امام صادق7 در تفسیر آیة ﴿وَ لِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ﴾[19] میفرماید: «کسی که بداند خدا او را میبیند و آنچه گوید، میشنود و هر کار نیک و بدی که کند، میداند، همین دانستن او را از کارهای زشت بازمیدارد. پس، او کسی است که از مقام پروردگارش ترسیده است و ضمیر خویش را از هوس بازداشته است».[20]
آری، از دیدگاه یک فرد مؤمن واقعی، عالَم محضر خداست و همة کارها در حضور او انجام میگیرد و همین شرم و حضور برای دوری از گناهان کافی است.
[1] . همان، 1383، ج230.
[2] . سوره عنکبوت: آیه64.
[3] . طباطبائی، 1370، ج16: 237.
[4] . سوره قصص: آیه83.
[5] . سوره توبه: آیه38.
[6] . سوره بقره: آیه281.
[7] . سوره نساء: آیه77.
[8] . سوره اعراف: آیه169.
[9] . سوره طه: آیه127.
[10] . سوره قیامت: آیات5ـ3.
[11] . طباطبائی، 1370، ج20: 310.
[12] . سوره زمر: آیه 15.
[13] . سوره نازعات: آیات 39ـ37.
[14] . سوره اعراف: آیه176.
[15] . سوره قصص: آیه50.
[16] . سوره توبه: آیه105.
[17] . سوره غافر: آیه10.
[18] . سوره ق: آیه16.
[19] . سوره رحمن: آیه46.
[20] . طباطبائی،1370، ج20: 440.