خداوند در آیات 45، 46 و 47 سوره انفال، در زمینه جهاد شش دستور مهم به مسلمانان میدهد.
نخست میگوید: «ای کسانی که ایمان آورده اید! هنگامی که گروهی از دشمنان را در برابر خود در میدان نبرد ببینید ثابت قدم باشید».
به عنوان دستور دوم میفرماید: «خدا را فراوان یاد کنید تا رستگار و پیروز شوید» از نشانههای بارز ایمان، ثبات قدم در همه زمینهها مخصوصاً در پیکار با دشمنان است. یاد خدا که منظور، خدا را در درون جان خود حاضر دیدن است نیز باعث تقویت روحیه مجاهد، در میدان و باور کردن تکیه گاه محکمی است که هیچ قدرتی در برابر آن مقاومت نمیکند.
یکی دیگر از مهمترین برنامههای مبارزه، توجه به مسأله رهبری و اطاعت از دستوارت او است. «و فرمان خدا و پیامبرش را اطاعت نمائید».
و در ادامه خداوند چهارمین دستور را اینچنین برمی شمرد: «و از پراکندگی و نزاع بپرهیزید تا سست نشوید و نتیجه این سستی و فتور، از میان رفتن قدرت و هیبت شما است».
سپس خداوند دستور به استقامت در برابر دشمنان و حوادث سخت داده میفرماید: «استقامت کنید که خداوند با استقامت کنندگان است».
در آیه بعد، خداوند مسلمانان را از پیروی از کارهای ابلهانه و اعمال غرورآمیز و بیمحتوا و سروصداهای توخالی و بیمعنی باز میدارد و میفرماید: «مانند کسانی نباشید که از سرزمین خود از روی غرور و هوی پرستی و خودنمایی در برابر مردم (به سوی میدان بدر) خارج شدند. همانها که (مردم را) از راه خدا باز میداشتند» و سرانجام شکست خوردند.
خداوند در بیان نحوه مبارزه و چگونگی حضور در میدان جنگ چنین میفرماید: «و هنگامی که با کافران در میدان جنگ روبرو شدید. (با تمام قدرت به آنها حمله کنید) و گردنهایشان را بزنید».[1]
بدیهی است گردن زدن کنایه از قتل است. هنگامی که انسان با دشمنی خونخوار در میدان نبرد روبرو میشود اگر با قاطعیت هرچه بیشتر حملات سخت و ضربات کوبنده بر دشمن وارد نکند، خودش نابود خواهد شد و این دستور یک دستور کاملاً منطقی است.
سپس میافزاید: این حملات کوبنده باید همچنان ادامه یابد «تا به اندازه کافی دشمن را درهم بکوبد، در این هنگام اسیران را محکم ببندید». آیه فوق بیانگر یک دستور حساب شده جنگی است، که پیش از درهم شکستن قطعی مقاومت دشمن، نباید اقدام به گرفتن اسیران کرد، چرا که پرداختن به این امر، گاهی سبب تزلزل موقعیت مسلمانان در جنگ خواهد شد و پرداختن به امر اسیران و تخلیه آنها در پشت جبهه، آنها را از وظیفه اصلی باز میدارد.
در مرحله بعد خداوند، حکم اسیران جنگی را بیان میکند و سپس در دنباله آیه میافزاید: «این وضع باید همچنان ادامه یابد و دشمنان را باید همچنان بکوبید و گروهی را به اسارت در آورید تا جنگ بارهای سنگین خود را بر زمین نهد».
تنها وقتی از جنگ دست بکشید، که توان مقابله دشمن را درهم شکسته باشید و آتش جنگ سرد گردد.
با دقت در مطالب فوق پی به دستورات متعالی اسلام میبریم و میبینیم این دستورات آنقدر سنجیده است و همه ابعاد را در برمی گیرد، که حتی برای اسیر میدان جنگ نیز اهمیت قائل است.
خداوند در یک دستور احتیاطی، برای حفظ جان افراد بیگناهی که ممکن است مورد اتهام قرار گیرند میفرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید هنگامی که در راه جهاد گام برمی دارید. تحقیق و جستجو کنید و به کسانی که اظهار اسلام میکنند نگوئید مسلمان نیستید، مبادا به خاطر نعمتهای ناپایدار این جهان افرادی را که اظهار اسلام میکنند متهم کرده و آنها را به عنوان یک دشمن به قتل برسانید و اموال آنها را به غنیمت بگیرید، در حالی که غنیمتهای جاودانی در پیشگاه خداست».[2]
یکی از سنتهایی که از زمانهای قدیم و اعصار انبیای پیشین در میان اعراب مرسوم بود، تحریم جنگ در ماههای حرام بود. بعد از اسلام مسلمانان در این باره از پیامبر سؤال میکردند:
«از تو درباره جنگ کردن در ماههای حرام سؤال میکنند، به آنها بگو، جنگ در آن (گناه) بزرگی است.»[3]
و بدین ترتیب خداوند این سنت را با قاطعیت امضاء میکند. خداوند در جای دیگر با تأکید حرمت جنگ در ماههای حرام میفرماید: «از دوازده ماه، چهار ماه حرام است، این آیین ثابت و پابرجا و تغییرناپذیر است، در این چهار ماه (با شکستن احترام ماهها) به خود ستم روا مدارید».[4]
میبینیم که در اسلام، برای زمان جهاد نیز مقررات وجود دارد. ولی از آنجا که ممکن بود، تحریم جهاد در این چهار ماه وسیلهای برای سوء استفاده دشمنان بشود و آنها را در حمله کردن به مسلمانان جسور کند، خداوند در ادامه اضافه میکند که: «با مشرکان به طور دسته جمعی پیکار کنید، همانگونه که آنها متفقاً با شما میجنگند».
﴿وَ قَاتِلُوا الْمُشْرِکِينَ کَافَّةً کَمَا يُقَاتِلُونَکُمْ کَافَّةً﴾. از آن طرف مشرکان مکه در نظر داشتند مسلمانان را غافلگیر ساخته و در ماههای حرام به آنها حملهور شوند و شاید گمانشان این بود؛ که اگر آنها احترام ماههای حرام را نادیده بگیرند، مسلمانان به مقابله برنمی خیزند، آیه 194 سوره بقره نازل شد و به این پندارها پایان داد و نقشههای احتمالی آنها را نقش بر آب کرد و دستور داد، اگر آنها در ماههای حرام دست به اسلحه بردند مسلمانان در مقابل آنها بایستند. خداوند میفرماید: «ماه حرام در برابر ماه حرام است و حرمات قصاص دارد. هر کس به شما تجاوز کند، به مانند آن بر او تجاوز کنید ولی از خدا بپرهیزید (و زیاده روی نکنید) و بدانید خدا با پرهیزکاران است» اسلام به هر کس حق میدهد، که اگر به او تعدی شود، به همان مقدار مقابله کند، تسلیم در برابر متجاوز، مساوی است با مرگ و مقاومت برابر است با حیات، این است منطق اسلام.
یکی دیگر از مسائلی که اسلام نسبت به آن هشدار میدهد این است که؛ مسلمانان باید احترام مسجدالحرام را نگه دارند و این حرم امن الهی باید همیشه محترم شمرده شود؛ «با آنها (مشرکان) نزد مسجد الحرام پیکار نکنید، مگر آنکه آنها در آنجا با شما بجنگند ولی اگر آنها با شما در آنجا جنگ کردند، آنها را به قتل برسانید، چنین است جزای کافران».[5]
اسلام دین صلح و دوستی است و کسانی که با روح اسلام و فلسفه آیات جهاد بیگانه باشند و همچنین دشمنان قسم خورده اسلام، در صدد خشن معرفی کردن چهره اسلاماند. اسلام، حتی در جنگها نیز از پیشنهاد صلح طرف مقابل استقبال کرده و به مسلمانان اجازه نمیدهد بعد از صلح، مبارزه کنند. میفرماید: «اگر آنها از پیکار با شما کناره گیری کنند و پیشنهاد صلح نمایند، خداوند به شما اجازه تعرّض نسبت به آنها را نمیدهد»[6] و موظفید دستی را که به منظور صلح بسوی شما دراز شده بفشارید.
در آیه 61 سوره انفال نیز خداوند پیرامون صلح با دشمن سخن میراند و این مطلب را روشنتر میسازد. «و اگر آنها تمایل به صلح نشان دادند، تو نیز (دست آنها را عقب نزن) و تمایل نشان ده». از آنجا که به هنگام امضای پیمان صلح غالباً افراد، گرفتار تردیدها و دودلیها میشوند. خداوند به پیامبر6 دستور میدهد، در قبول پیشنهاد صلح تردیدی به خود راه مده و چنانچه شرایط آن، منطقی، عاقلانه و عادلانه باشد، آنرا بپذیر «و بر خدا توکل کن، زیرا خداوند هم گفتگوهای شما را میشنود و هم از نیات شما آگاه است».
ولی با این حال به پیامبر6 و مسلمانان هشدار میدهد که «اگر بخواهند تو را فریب دهند (و صلح را مقدمهای برای ضربه غافلگیرانهای قرار دهند یا هدفشان تأخیر جنگ برای فراهم کردن نیروی بیشتر باشد، از این موضوع نگرانی به خود راه مده)، زیرا خداوند کفایت کار تو را میکند و در همه حال پشتیبان توست».[7] ضمن آماده ساختن مؤمنان برای جهاد، به تشریح صفات و خصوصیات مجاهدان پرداخته و مقام و پاداش این افراد را بیان میکند، و این خود یکی از شیوههای خداوند برای تشویق و ترغیب مسلمانان به مسأله جهاد است.
خداوند در آیه 74 سوره نساء میفرماید: «آنهایی باید در راه خدا پیکار کنند، که آمادهاند زندگی پست جهان ماده را با زندگی ابدی و جاویدان سرای دیگر مبادله نمایند» یعنی؛ تنها کسانی میتوانند جزء مجاهدان واقعی باشند که آماده چنین معاملهای گردند. سپس در ذیل آیه میفرماید: «سرنوشت چنین مجاهدانی کاملاً روشن است. زیرا از دو حال خارج نیست، یا شهید میشوند و یا دشمن را درهم میکوبند و بر او پیروز میشوند، در هر صورت پاداش بزرگی به آنها خواهیم داد». ﴿وَ مَنْ يُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللهِ فَيُقْتَلْ أَوْ يَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْراً عَظِيماً﴾.
مسلماً چنین سربازانی با چنین روحیهای، شکست در قاموسشان راه ندارد و در هر دو صورت خود را پیروز میبینند، حتی دانشمندان بیگانهای که درباره اسلام و پیروزیهای سریع مسلمین، در زمان پیامبر6 و بعد از آن، بحث کردهاند، این منطق را یکی از عوامل مؤثر پیشرفت آنها دانستهاند.
در آیه 74 سوره انفال نیز خداوند روی اهمیت مقام مهاجران و انصاری که با مجاهدت، به پیشبرد اهداف جامعه اسلامی کمک کردهاند، اشاره کرده و از آنها بدین گونه تقدیر میکند: «آنها که ایمان آوردند و هجرت کردند و در راه خدا جهاد نمودند و آنها که پناه دادند و یاری کردند، مؤمنان حقیقی و راستین هستند و آنها آمرزش و روزی شایستهای خواهند داشت.»
در آیه 95 سوره نساء خداوند مقایسهای میان مجاهدان و غیر مجاهدان به عمل آورده، میفرماید: «افراد با ایمانی که از شرکت در میدان جهاد خودداری میکنند و بیماری خاصی که آنها را از شرکت در این میدان مانع شوند، ندارند، هرگز با مجاهدانی که در راه خدا و اِعلای کلمه حق، با مال و جان خود جهاد میکنند، یکسان نیستند.» سپس برتری مجاهدان را بار دیگر به صورت صریح و آشکارتر بیان کرده، میفرماید: «خداوند، مجاهدانی را که با مال و جان خود در راهش پیکار میکنند برخودداری کنندگان از شرکت در میدان جهاد، برتری عظیمی بخشیده است؛ ﴿فَضَّلَ اللَّـهُ الْـمُجَاهِدِينَ بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِينَ دَرَجَةً﴾.
البته در نقطه مقابل این دسته از مجاهدان، افرادی هستند که جهاد برای آنها واجب عینی نبوده و یا این که به خاطر بیماری و ناتوانی و علل دیگر، قادر به شرکت در میدان جهاد نبودهاند، لذا برای اینکه پاداش نیت صالح و اعمال نیک آنها نادیده گرفته نشود، به آنها نیز وعده نیک داده، و میفرماید: «به هر دو دسته، وعده نیک داده است» ولی از آنجا که اهمیت جهاد در منطق اسلام از این هم بیشتر است بار دیگر به سراغ مجاهدان رفته و تأکید میکند که «خداوند مجاهدان را بر نشستگان اجر عظیمی بخشیده است» ﴿وَ فَضَّلَ اللَّـهُ الْـمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْراً عَظِيماً﴾. این اجر عظیم در آیه بعد چنین تفسیر شده است: «درجات مهمی از طرف خداوند و آمرزش و رحمت او، زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است».
قبل از اسلام، منصب سیراب کردن حاجیان خانه خدا، «سقایهٔ الحاج» در ردیف کلیدداری خانه کعبه و از مهمترین مناصب محسوب میشد. خداوند در یک مقایسه دیگر برای برتری جهاد میفرماید: «آیا سیراب کردن حاجیان خانه خدا و عمران مسجدالحرام را همانند کار کسی قرار دادید که ایمان به خدا و روز قیامت دارد و در راه خدا جهاد کرده است؟ این دو هیچ گاه در نزد خدا یکسان نیستند و خداوند جمعیت ستمکار را هدایت نمیکند.»[8]
مطابق روایتی که معروفترین کتب اهلسنت آن را نقل کردهاند، این آیه در مورد حضرت علی7 و بیان فضائل او نازل شده است و در عین حال مکمل بحث آیات گذشته است و مقام و منزلت مجاهدان در راه حق و فضیلت را بیان میکند.
یکی دیگر از آیاتی که در آن، خداوند مسأله جهاد و مجاهدان را مطرح کرده است، آیه 4 سوره صف میباشد. خداوند در این آیه میفرماید: «خداوند کسانی را دوست میدارد که در راه او پیکار میکنند، گویی بنایی آهنیناند؛ ﴿إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الَّذينَ يُقاتِلُونَ في سَبيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ﴾.
مطابق این آیه شریفه، نفس پیکار مهم نیست، آنچه مهم است اینکه این پیکار «فی سبیل اللّه» باشد و آن هم با اتحاد و انسجام کامل چون سدّی فولادی. آیه 20 سوره توبه نیز به بیان مقام و پاداش مجاهدان میپردازد. کسانی که ایمان آوردند و هجرت نمودند و در راه خدا با مال و جان خود، جهاد کردند، اینها در پیشگاه خداوند مقامی برتر و بزرگتر دارند و اینها به افتخار بزرگی نائل شدهاند؛
﴿الَّذِينَ آمَنُوا وَ هَاجَرُوا وَ جَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللهِ وَ أُولٰئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ﴾.
خداوند در آیه بعد سه موهبت بزرگی که در برابر این سه کار (ایمان، هجرت، جهاد) به آنها میبخشد را بیان میکند. پروردگارشان آنها را به رحمت گسترده خود بشارت میدهد، آنها را از رضایت و خشنودی خود بهره مند میسازد و باغهایی از بهشت در اختیار آنها میگذارد که نعمتهایش دائمی و همیشگی است.[9] «جاودانه در آن خواهند ماند، نزد خداوند پاداشهای عظیمی است»[10] اگر «ایمان» و «جهاد» توأم گردد، هرگونه خیر و برکتی را به همراه خود خواهد داشت.
«اما پیامبر و آنها که با او ایمان آوردند، با اموال و جانهای خود در راه خدا جهاد کردند، همه نیکیها برای آنها است و گروه رستگاران همینها هستند».[11]
در آیه بعد خداوند به قسمتی از پاداشهای اخروی این گروه اشاره کرده و میفرماید: «خداوند باغهایی از بهشت برای آنان فراهم ساخته، که از زیر درختانش، نهرها جاری است. جاودانه در آن میمانند و این پیروزی بزرگی است.»[12] خداوند در جای دیگر این گروه را چنین توصیف کرده و از آنان قدردانی میکند: «کسانی که ایمان آوردند و کسانی که هجرت نمودند و در راه خدا جهاد کردند، آنها امید به رحمت پروردگار دارند و خداوند آمرزنده و مهربان است.»[13]
یکی از مفاهیم و مطالبی که در فرهنگ جهاد به عنوان یک مفهوم کلیدی است، «شهادت» است. به طور طبیعی در میدان نبرد، مجاهدانی کشته میشوند که ما از آنها به «شهید» تعبیر میکنیم. شهود و شهادت به معنی حضور و معاینه است، شهید به معنی شاهد است و جمع آن «شهداء». ناگفته نماند «شهید»؛ به معنی مقتول در راه خدا در قرآن نیامده است مگر بنابر بعضی از احادیث.
در روایات، تعبیر «شهید» بسیار به کار رفته. در قرآن هم از «شهید» تعبیر «قُتِلَ فِی سَبِیلِ الله» شده است.[14] در هر حال خداوند از شهدا به عنوان گروه ممتاز، یاد کرده است و درباره آنها میفرماید: «و کسانی که در راه خدا هجرت کردند، سپس شربت شهادت نوشیدند و یا به مرگ طبیعی از دنیا رفتند، خداوند به همه آنها، روزی نیکویی میدهد، چرا که او بهترین روزی دهندگان است».[15]
خداوند در پاسخ به منافقینی که کشته شدن در راه خدا را مرگ زودرس میپنداشتند، میفرماید: «تازه اگر در راه خدا بمیرید یا کشته شوید (چیزی از دست نداده اید) زیرا آمرزش و رحمت پروردگار از تمام اموالی که شما با منافقان با ادامه حیات برای خود جمع آوری میکنید، بالاتر است».[16] از اینها گذشته مرگ به معنی فنا و نابودی نیست که از آن وحشت داشته باشید، بلکه دریچهای است بسوی زندگانی دیگر، در سطحی بسیار وسیعتر و آمیخته با ابدیت: «و اگر بمیرید و یا کشته شوید، بسوی خدا باز میگردید».[17]
در آخر آیه 4 سوره محمد نیز خداوند از شهیدانی که در میدان جهاد، جان شیرین خود را از دست میدهند و حقّ بزرگی بر جامعه اسلامی دارند، سخن به میان آورده و میفرماید: کسانی که در راه خدا کشته شدند، خداوند اعمالشان را هرگز نابود نمیکند؛ ﴿وَ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ﴾
و خداوند در آیه بعد به دو نعمت و موهبت دیگر اشاره کرده و میفرماید: «خداوند آنها را هدایت میکند و وضع حال آنها را اصلاح میکند؛ ﴿سَيَهْدِيهِمْ وَ يُصْلِحُ بَالَهُمْ﴾[18] و موهبت دیگر اینکه: آنها را در بهشت جاویدانش که اوصاف آن را برای آنان بازگو کرده است، وارد میکند؛ ﴿وَ يُدْخِلُهُمُ الْجَنَّةَ عَرَّفَهَا لَهُمْ﴾.[19]
خداوند، آنقدر مقام مجاهدان شهید را بالا میداند که با صراحت مسلمانان را از اطلاق کلمه «میت» بر شهیدان نهی میفرماید: «هرگز به آنها که در راه خدا کشته میشوند و شربت شهادت مینوشند، مرده مگوئید، بلکه آنها زندگانند، اما شما درک نمیکنید»؛ ﴿وَ لاَ تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاءٌ وَ لٰکِنْ لاَ تَشْعُرُونَ﴾[20]. خداوند با صراحت میفرماید؛ که شما حق ندارید کسانی که در راه خدا جان میدهند را مرده بخوانید، آنها زندهاند، زنده جاویدان و از روزیهای معنوی در پیشگاه خدا بهره میگیرند.
خداوند در بیان مقام شامخ و بلند شهیدان، خطاب به پیامبرش (تا دیگران حساب کار خود را بکنند) میفرماید: ای پیامبر، هرگز گمان مبر، آنها که در راه خدا کشته شدند، مردهاند، بلکه آنها زندهاند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند؛ ﴿وَ لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ﴾.[21]
منظور از حیات و زندگی در اینجا، همان حیات و زندگی برزخی است که ارواح در عالم پس از مرگ دارند و این تنها مخصوص شهیدان نیست، ولی از آنجا که شهیدان، به قدری غرق مواهب حیات معنوی هستند که گویا زندگی سایر برزخیان در مقابل آنها چیزی نیست، تنها از آنها نام برده شده است.
در آیه بعد، خداوند به گوشهای از مزایا و برکات فراوان زندگی برزخی شهیدان اشاره کرده و میفرماید: «آنها به خاطر نعمتهای فراوانی که خداوند از فضل خود به آنها بخشیده است، خوشحالند؛ ﴿فَرِحينَ بِما آتاهُمُ اللَّـهُ مِنْ فَضْلِهِ﴾» و خوشحالی دیگرشان به خاطر برادران مجاهد آنها است. همانطور که قرآن میفرماید: و به خاطر کسانی که هنوز به آنها ملحق نشدهاند (مجاهدان و شهیدان آینده) شادمانند (زیرا مقامات برجسته آنها را در آن جهان میبینند و میدانند) که نه ترسی بر آنها است نه غمی؛ ﴿وَ يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاَ هُمْ يَحْزَنُونَ﴾[22]
آیه بعد تأکید و توضیح بیشتری است درباره بشارتهایی که شهیدان، بعد از شهادت دریافت میکنند. آنها از دو جهت خوشحال و مسرور میشوند: نخست از این جهت که نعمتهای خدا را دریافت میدارند، نه تنها نعمتهای او بلکه فضل او (که همان افزایش و تکرار نعمت است) نیز شامل حال آنها میشود، (دیگر آنکه) آنها میبینند که خدا پاداش مؤمنان را ضایع نمیکند؛ ﴿يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللهِ وَ فَضْلٍ وَ أَنَّ اللَّـهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ﴾.[23]
از آنجا که شهادت یک امر اختیاری نیست و معلوم نیست که در جنگ کدام مجاهدان به شهادت میرسند. بعد از هر جنگ عدهای از مسلمانان، از اینکه چرا شهید نشدهاند ناراحت بودند و منتظر فرصت بودند تا زمینه جهاد بعدی مهیا شود، که در صف نخستین شرکت کنند. خداوند با اشاره به این گروه از مؤمنان که در تأسی به پیامبر6 از همه پیشگامتر بودند و بر سر عهد و پیمانش با خدا، یعنی فداکاری تا آخرین نفس و آخرین قطره خون خود ایستادند، میفرماید: در میان مؤمنان، مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدای خود بستند، صادقانه ایستادهاند، بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند) و بعضی دیگر در انتظارند تغییر و تبدیلی در پیمان خود ندادند، ﴿مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّـهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِيلاً﴾.[24]
آیه چنان مفهوم وسیعی دارد که تمام مؤمنان راستین را در هر عصر و زمان شامل میشود، چه آنها که جامه شهادت در راه خدا بر تن پوشیدند و چه آنها که بدون هیچ گونه تزلزل بر سر عهد و پیمان با خدای خویش ایستادهاند و آماده جهاد و شهادتند.
همانگونه که میدانیم شیوه تبلیغی قرآن و پیامبر6، شیوه بشارت و انذار است و پیامبر6 نذیر و بشیر است. در مورد جهاد نیز خداوند از یک طرف به ترغیب و تشویق مجاهدان پرداخته و از طرف دیگر، متخلفین از جهاد را نیز وعده عذاب میدهد. اینگونه نیست که فقط کسانی که مجاهدت نمایند، پاداش میگیرند، بلکه آنانکه تخلف ورزند نیز عذاب میببینند، البته همان طور که قبلاً اشاره شده است، مسلمانان راستین هدف «فی سبیل اللّه» را در نظر میگیرند و نه از ترس عذاب و نه وعده بهشت، که آنان، حق را یافتهاند و برای اطاعت از خدا و رسول شمشیر میزنند.
در هر حال خداوند درباره متخلفان از جهاد میفرماید: «گروهی از اعراب بادیه نشین نزد تو آمدند تا به آنها اجازه داده شود و از جنگ معاف گردند (و واقعاً معذور بودند) و در مقابل، کسانی که به خدا و پیامبر دروغ گفتند، بدون هیچ عذری در خانه خود نشستند». خداوند گروه دوم را شدیداً تهدید کرده، میگوید: «به زودی به آن دسته از ایشان که کافر شدند، عذاب دردناکی خواهد رسید».[25]
و نیز درباره آنها میفرماید: «خداوند بر دلهایشان مهر نهاده و به همین دلیل چیزی نمیدانند.»[26]
خداوند به گروهی از متخلفین فرصت دوباره میدهد و میفرماید: «پس اگر اطاعت کنید خداوند پاداش نیکی به شما میدهد و اگر سرپیچی کنید، خداوند شما را با عذاب دردناکی کیفر میدهد».[27]
بعد از آنکه خداوند متخلفین از جهاد را تهدید به «عذاب الیم» کرد، جمعی از معلولین و بیماران خدمت پیامبر6 آمدند و کسب تکلیف نمودند: آیه نازل شد و حکم آنان را چنین بازگو کرد: «بر نابینا و گنگ و بیمار گناهی نیست»[28] و این گروه از شرکت در میدان معاف شدند. البته آنها نیز باید به مقدار توان خود، برای تقویت قوای اسلام و پیشبرد اهداف الهی آن بکوشند.
گروه دیگری که از جهاد معاف هستند، در آیه 91 سوره توبه معرفی شدهاند، کسانی که ضعیف و ناتوان هستند، همچنین بیماران و آنها که وسیله لازم برای شرکت در میدان جهاد ندارند، بر آنها نیز ایرادی نیست که در این برنامه واجب اسلامی شرکت نکنند. البته این در صورتی است که «از هرگونه خیرخواهی مخلصانه درباره خدا و پیامبرش دریغ ندارند».
و گروه بعدی که از جهاد معاف بودند، فقیرانی بودند که مرکب برای شرکت در جنگ نداشتند و از عشق جهاد اشک میریختند همچنین بر آن گروه ایراد نیست که وقتی نزد تو آمدند که مرکبی برای شرکت در میدان جهاد در اختیارشان بگذاری گفتی مرکبی در اختیار ندارم که شما را بر آن سوار کنم، ناچار از نزد تو خارج شدند در حالی که چشمهایشان اشکبار بود و این اشک به خاطر اندوهی بود که از نداشتن وسیله برای انفاق در راه خدا سرچشمه میگرفت.
واقعیتی که برای مسلمانان جنبه حیاتی دارد این است که، گرچه جهاد بسیار پراهمیت است و تخلف از آن ننگ و گناه، ولی در مواردی که ضرورتی ایجاد نمیکند که همه مؤمنان در میدان جنگ شرکت کنند، مخصوصاً در مواقعی که پیامبر6 شخصاً در مدینه باقی مانده، همه نباید به جهاد بروند، بلکه لازم است مسلمانان دو گروه شوند، گروهی فریضه جهاد را بجا آورند و گروهی در مدینه بمانند و احکام و معارف اسلامی بیاموزند؛ «شایسته نیست مؤمنان همگی به سوی میدان جهاد کوچ کنند. چرا از هر گروه، طایفهای کوچ نمیکنند و (طائفهای در مدینه بمانند) تا در دین و معارف و احکام اسلام آگاهی پیدا کنند و به هنگامی که یاران مجاهدشان از میدان بازگشتند احکام و فرمانهای الهی را به آنها تعلیم دهند و از مخالفت با آن انذارشان دهند.»[29]
[1] . سوره محمد: آیه 4.
[2] . سوره نساء: آیه94.
[3] . سوره بقره: آیه 217.
[4] . سوره توبه: آیه36.
[5] . سوره بقره: آیه190.
[6] . سوره نساء: آیه90.
[7] . سوره انفال، آیه 62.
[8] . سوره توبه: آیه19.
[9] . سوره توبه: آیه21.
[10] . سوره توبه: آیه22.
[11] . سوره توبه: آیه88.
[12] . سوره توبه: آیه89.
[13] . سوره بقره: آیه218.
[14] . قاموس قرآن.
[15] . سوره حج: آیه58.
[16] . سوره آلعمران: آیه157.
[17] . آلعمران، آیه 158.
[18] . سوره محمد: آیه5.
[19] . سوره محمد: آیه6.
[20] . سوره بقره، آیه 154.
[21] . سوره آلعمران: آیه169.
[22] . سوره آلعمران: آیه170.
[23] . سوره آلعمران: آیه171.
[24] . سوره احزاب: آیه23.
[25] . سوره توبه: آیه90.
[26] . سوره توبه: آیه93.
[27] . سوره فتح: آیه16.
[28] . سوره فتح: آیه17.
[29] . سوره توبه: آیه122 ؛ مجله پاسدار اسلام، مهر1383 ـ شماره 274.