صدیقه کبری3 در ادامه میفرماید: «وَ اللَّعِبِ بَعْدَ الْجِدِّ»
و چه زشت است به بازیچه گرفتن، پس از جدیت و قاطعیت! (آنها قبلاً برای پیشرفت دین از خود قاطعیت نشان میدادند، ولی اکنون کار را به بازی گرفته و از جانشین حقیقی پیامبر6 جانبداری نکردند).
دختر پیامبر6 از اینکه مبانی اسلام را به شوخی گرفته، و بازیچه هوسهای خود قرار دادهاند، آنها را سخت نکوهش میکند و از اين كه ارادههای آهنين آنها به سستي گراييده، و قدرت بر تصميم گيري را در برابر جريانات انحرافي از دست دادهاند، مورد ملامت و سرزنش قرار میدهد.
آیات زیر بیانگر منطق آتشین گلواژه آفرینش یعنی فاطمه زهرا8 است:
﴿وَ نادى أَصْحابُ النَّارِ أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفيضُوا عَلَيْنا مِنَ الْماءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّـهُ قَالُوا إِنَّ اللَّـهَ حَرَّمَهُمَا عَلَى الْکَافِرِينَ * الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَهْواً وَ لَعِباً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا فَالْيَوْمَ نَنْسَاهُمْ کَمَا نَسُوا لِقَاءَ يَوْمِهِمْ هٰذَا وَ مَا کَانُوا بِآيَاتِنَا يَجْحَدُونَ﴾.[1]
- ترجمه:
«و دوزخیان، بهشتیان را صدا میزنند که: «(محبّت کنید) مقداری آب، یا از آنچه خدا به شما روزی داده، به ما ببخشید!» آنها (در پاسخ) میگویند: «خداوند اینها را بر کافران حرام کرده است...!»
همانها که دین و آیین خود را سرگرمی و بازیچه گرفتند؛ و زندگی دنیا آنان را مغرور ساخت. امروز ما آنها را فراموش میکنیم، همانگونه که لقای چنین روزی را فراموش کردند و آیات ما را انکار نمودند.»
- نعمتهای بهشتی بر دوزخیان حرام است
پس از آنکه بهشتیان و دوزخیان هر کدام در محل مناسب خود مستقر شدند، گفتگوهایی در میان آنها رد و بدل میشود که، نتیجه آن مجازات و کیفری است روحانی و معنوی برای دوزخیان.
نخست، دوزخیان که در وضع بسیار ناگواری به سر میبرند، فریاد میزنند و از بهشتیان تمنّای آب و ارزاق بهشتی مینمایند. تا عطش سوزان خود را تسکین بخشند و از آلام خود بکاهند؛ ﴿وَ نادى أَصْحابُ النَّارِ أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفيضُوا عَلَيْنا مِنَ الْماءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللهَ﴾ ولی بلافاصله بهشتیان دست رد بر سینه آنها گذارده و میگویند؛ خداوند اینها را بر کافران تحریم کرده است؛ ﴿قَالُوا إِنَّ اللَّـهَ حَرَّمَهُمَا عَلَى الْکَافِرِينَ﴾.
در اینجا به چند نکته باید توجه کرد:
1- تعبیر قرآن در مورد گفتگوی دوزخیان با بهشتیان.
قرآن گفتگوی دوزخیان با بهشتیان را با جمله «نادی» که معمولا برای سخن گفتن از دور است آورده و این نشان میدهد که در میان این دو گروه فاصله بسیار زیادی است، و البته این موضوع هیچ بعید نیست، که حتی تا میلیونها فرسنگ فاصله سخن یکدیگر را بشنوند و حتی یکدیگر را در پارهای از اوقات ببینند، و اگر این موضوع در گذشته ممکن بود برای بعضی مشکلی ایجاد کند، در عصر و زمان ما که انتقال صداها و تصویرها از فاصلههای بسیار دور، در همین جهان حل شده است، جای تعجب نخواهد بود.
2- نخستین تقاضای دوزخیان
نخستین تقاضای دوزخیان در آیه فوق، همان آب ذکر شده و این طبیعی است که شخصی که در آتش میسوزد، قبل از هر چیز آب میطلبد تا عطش سوزان خود را تسکین بخشد.
3- تعبیر به ﴿مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّـهُ﴾
جمله «مِمّٰا رَزَقَکُمُ اللّـٰهُ» (از آنچه خدا به شما روزی داده)که تعبیری است سربسته و توأم با یک نوع ابهام نشان میدهد که حتی دوزخیان نمیتوانند از ماهیت و انواع نعمتهای بهشتی آگاه شوند، این موضوع، با بعضی از احادیث که میگوید در بهشت، نعمتهایی است که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و به فکر هیچ انسانی نگذشته است، کاملا تطبیق میکند.
ضمنا از اینکه این جمله با «او» عطف شده نشان میدهد که نعمتهای دیگر بهشتی، مخصوصا میوهها میتواند جانشین آب گردد، و عطش سوزان انسان را تسکین بخشد.
4 ـ جمله «إِنَّ اللّـٰهَ حَرَّمَهُمٰا عَلَی الْکٰافِرِینَ» (خداوند آنها را بر کافران حرام کرده) اشاره به این است که بهشتیان مضایقهای از بخشیدن این نعمتها ندارند؛ زیرا نه چیزی از آنها کم میشود و نه در درون سینه، کینهای نسبت به کسی دارند، حتی نسبت به دشمنانشان، ولی وضع دوزخیان آن چنان است که نمیتوانند از نعمتهای بهشتی بهره گیرند، این تحریم در حقیقت یک نوع «تحریم تکوینی» است، همانند محرومیت بسیاری از بیماران از غذاهای لذیذ و رنگارنگ.
در آیه بعد، سبب محرومیت آنها را تشریح میکند و با ذکر صفات دوزخیان روشن میسازد که این سرنوشت شوم را خودشان برای خویشتن فراهم ساختهاند، نخست میگوید: «آنها کسانی هستند که دین و مذهب خود را به سرگرمی و بازی گرفتند».[2]
«و زندگی دنیا آنها را فریب داد و مغرور ساخت». [3]
این امور سبب شد که آنها در لجنزار شهوات فرو روند و همه چیز، حتی رستاخیز را به دست فراموشی بسپارند و گفتار پیامبران و آیات الهی را انکار کنند. لذا به دنبال آن اضافه میکند؛ «امروز هم ما آنها را فراموش خواهیم کرد همانگونه که آنها لقای چنین روزی را فراموش کردند و همانگونه که آیات ما را انکار نمودند» ﴿فَالْیَوْمَ نَنْسٰاهُمْ کَمٰا نَسُوا لِقٰاءَ یَوْمِهِمْ هٰذٰا وَ مٰا کٰانُوا بِآیٰاتِنٰا یَجْحَدُونَ﴾.
بدیهی است منظور از «نسیان و فراموشی» که در اینجا به خدا نسبت داده شده این است؛ که با آنها آن چنان رفتار میکند که شخص فراموشکار رفتار مینماید، درست مثل اینکه انسان به دوست فراموشکارش میگوید: «حالا که تو ما را فراموش کردی ما هم تو را فراموش خواهیم کرد» یعنی با تو رفتار فراموشکارانه میکنیم.
ضمناً از این آیه استفاده میشود که نخستین مرحله گمراهی و انحراف آن است که انسان، مسائل سرنوشت ساز خود را جدی نگیرد و با آنها به عنوان یک سرگرمی و بازیچه رفتار کند، این موضوع سرانجام به کفر مطلق و انکار همه حقایق منتهی میشود.
﴿وَ لَقَدْ جِئْنَاهُمْ بِکِتَابٍ فَصَّلْنَاهُ عَلَى عِلْمٍ هُدًى وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ * هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ تَأْوِيلَهُ يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُهُ يَقُولُ الَّذِينَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ فَهَلْ لَنَا مِنْ شُفَعَاءَ فَيَشْفَعُوا لَنَا أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَيْرَ الَّذِي کُنَّا نَعْمَلُ قَدْ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ مَا کَانُوا يَفْتَرُونَ﴾.[4]
- ترجمه:
ما کتابی برای آنها آوردیم که با آگاهی (اسرار و رموز) آن را شرح دادیم (کتابی) که مایه هدایت و رحمت برای جمعیتی است که ایمان میآورند. * آیا آنها انتظار دارند سرانجام تهدیدهای الهی را مشاهده کنند؟ آن روز که این امر انجام گیرد(کار از کار گذشته و بیداری سودی نخواهد داشت و) آنها که آن را قبلا فراموش کرده بودند میگویند فرستادگان پروردگار ما به حق آمدند، آیا (امروز) شفیعانی برای ما وجود دارند که برای ما شفاعت کنند؟یا (امکان دارد) بازگردیم و اعمالی غیر از آنچه انجام دادیم انجام دهیم؟! (ولی) آنها سرمایه وجود خود را از دست دادند و معبودهایی را که به دروغ ساخته بودند همگی از نظرشان گم میشوند (نه راه بازگشتی دارند و نه شفیعانی).
- تفسیر:
آیه نخست؛ اشاره به این است که محرومیت کفار و سرنوشت شومشان، نتیجة کوتاهیها و تقصیرات خودشان است و گرنه از ناحیه خداوند هیچ گونه کوتاهی در هدایت و رهبری و ابلاغ آیات و بیان درسهای تربیتی نشده است.
لذا میگوید: «ما در هدایت و راهنمایی آنها چیزی فروگذار نکردیم کتابی برای آنها فرستادیم که تمام اسرار و رموز آن را با آگاهی کامل تشریح کردیم».[5]
«کتابی که مایه هدایت و موجب رحمت برای ایمان آورندگان بود»[6] اگرچه افراد لجوج و خودخواه از آن بیبهره میمانند.
در آیه بعد اشاره به طرز تفکر غلط تبهکاران و منحرفان در زمینه هدایتهای الهی کرده، میگوید: «گویا آنها انتظار دارند که سرانجام و نتیجه وعدهها و وعیدهای الهی را با چشم خود ببینند (بهشتیان را در بهشت و دوزخیان را در دوزخ مشاهده کنند)تا ایمان بیاورند!»[7]
اما چه انتظار نابجایی است، زیرا هنگامی که نتائج و سرانجام این وعدههای الهی را مشاهده کنند، کار از کار گذشته است و راهی برای بازگشت باقی نمانده است. «در آن هنگام، آنها که کتاب خدا و برنامههای آسمانی او را به دست فراموشی سپردند، اعتراف میکنند، که فرستادگان پروردگار به حق مبعوث شده بودند و گفتار آنها نیز همه حق بود».[8]
اما در این هنگام در وحشت و اضطراب فرو میروند و به فکر چاره جویی میافتند و میگویند: «آیا شفیعانی یافت میشود که برای ما شفاعت کنند»؟![9]
و یا اگر شفیعانی برای ما در کار نیست و اصولا شایسته شفاعت نیستیم «آیا ممکن است به عقب بازگردیم و اعمالی غیر آنچه انجام دادیم انجام دهیم»[10] و تسلیم حق و حقیقت باشیم.
ولی افسوس این بیداری بسیار دیر است، نه راه بازگشتی وجود دارد و نه شایستگی شفاعت دارند، زیرا «آنها سرمایههای وجود خود را از دست داده و گرفتار خسران و زیانی شدهاند که تمام وجودشان را در برمی گیرد».[11]
و بر آنها ثابت میشود که بتها و معبودهای ساختگی آنان در آنجا هیچگونه نقشی ندارند و در حقیقت «همه آنها از نظرشان گم میشوند».[12]
گویا دو جمله آخر آیه، پاسخی است به دو درخواست آنان. یعنی اگر بنا شود دست به دامن شفیعانی بزنند، باید دست به دامن همان بتهایی بزنند که در دنیا در برابر آنها سجده میکردند، در حالی که آن بتها در آنجا هیچگونه منشأ اثر نیستند.
و اما بازگشت آنها به دنیا در صورتی امکان دارد که سرمایهای در اختیار داشته باشند، در حالی که آنها همه سرمایههای خود را از دست داده و گرفتار خسرانی شدهاند که سراسر وجودشان را در برگرفته است.
از این آیه اولاً استفاده میشود که انسان در اعمال خود مختار و آزاد است و الا تقاضای بازگشت به دنیا نمیکرد تا اعمال بد خود را جبران کند، ثانیا استفاده میشود که جهان دیگر جای انجام عمل و کسب فضیلت و نجات نیست.
﴿وَ نَادَى أَصْحَابُ الْجَنَّةِ أَصْحَابَ النَّارِ أَنْ قَدْ وَجَدْنَا مَا وَعَدَنَا رَبُّنَا حَقّاً فَهَلْ وَجَدْتُمْ مَا وَعَدَ رَبُّکُمْ حَقّاً قَالُوا نَعَمْ فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ أَنْ لَعْنَةُ اللهِ عَلَى الظَّالِمِينَ * الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللهِ وَ يَبْغُونَهَا عِوَجاً وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ کَافِرُونَ﴾.[13]
و بهشتیان به دوزخیان صدا میزنند که ما آنچه را پروردگارمان به ما وعده داده بود همه را حق یافتیم، آیا شما هم آنچه را پروردگارتان به شما وعده داده بود حق یافتید؟! در این هنگام ندا دهندهای در میان آنها ندا میدهد که لعنت خدا بر ستمگران باد! همانها که (مردم را) از راه خدا باز میدارند و (با القای شبهات) میخواهند آن را کج و معوج نشان دهند و آنان به آخرت کافر هستند.
- تفسیر:
پس از بحثی که در آیات گذشته، پیرامون سرنوشت بهشتیان و دوزخیان بیان شد، در این آیات اشارهای به گفتگوی این دو گروه با هم در آن جهان شده است، و از آن استفاده میشود که بهشتیان و دوزخیان از محل خود میتوانند با یکدیگر سخن بگویند.
نخست میگوید: «بهشتیان، دوزخیان را مخاطب ساخته و صدا میزنند که ما وعده پروردگار خویش را حق یافتیم، آیا شما هم به آنچه خدا به وسیله فرستادگانش وعده داده بود، رسیدید؟!»[14]
«و آنها در پاسخ میگویند آری، همه را عین حقیقت دیدیم».[15]
باید توجه داشت با اینکه «نادی» فعل ماضی است در اینجا معنی مضارع را میبخشد و اینگونه تعبیرها در قرآن فراوان است که حوادث قطعی آینده را با فعل ماضی ذکر میکند و این یک نوع تاکید محسوب میشود یعنی آینده چنان روشن است که گویی در گذشته روی داده است.
ضمنا تعبیر به «نادی» که معمولا برای فاصله دور است روشنگر بعد مسافت مقامی یا مکانی میان این دو گروه است.
در اینجا ممکن است سؤال شود، گفتگوهای این دو گروه چه فایدهای دارد، با اینکه خودشان پاسخ آن را میدانند؟ ولی جواب آن معلوم است زیرا سؤال همیشه برای افزایش معلومات نیست، بلکه گاهی جنبه ملامت و سرزنش و توبیخ دارد و در اینجا چنین است در واقع این خود یکی از کیفرهای گنهکاران و ستم پیشگانی است که وقتی دنیا به کامشان بود، با ملامتها و سرزنشها روح افراد با ایمان را میآزردند در آنجا باید کیفر آن را به عنوان نتیجه عمل ببینند، نظیر این موضوع در سورههای مختلف قرآن از جمله در آخر سوره مطففین آمده است.
سپس اضافه میکند «در این هنگام گویندهای، ندا در میدهد (آن چنان که صدای او به گوش همگان میرسد) که لعنت خدا بر ستمگران باد»![16] سپس ستمگران را چنین معرفی میکند:
«همانها که مردم را از راه راست باز داشتند و با تبلیغات مسموم و زهرآگین خود ایجاد شک و تردید در ریشههای عقائد مردم کردند و جاده مستقیم الهی را کج و معوج نشان دادند، و به سرای دیگر نیز ایمان نداشتند».[17]
از آیه فوق بار دیگر این حقیقت استفاده میشود که همه انحرافات و مفاسد در مفهوم «ظلم و ستم» جمع است و ظالم مفهوم وسیعی دارد که تمام گنهکاران، مخصوصا گمراهان گمراه کننده را در برمیگیرد.
این ندا دهنده کیست؟ در اینکه این مؤذّن (ندا دهنده) که صدای او را همگان میشنوند و در حقیقت، سیطره تفوقی بر همه آنها دارد کیست؟از آیه چیزی استفاده نمیشود. [18]
حاکم ابوالقاسم حسکانی که از دانشمندان اهل سنت است به سند خود از «محمد حنفیه» از «علی7» نقل میکند که فرمود: «أَنَا ذَلِكَ الْمُؤَذِّن»؛ «آنکه این ندا را در میدهد منم» و همچنین به سند خود از ابنعباس نقل میکند که علی7 در قرآن نامهایی دارد که مردم آنها را نمیدانند، از جمله «مؤذّن» در آیه شریفه ﴿فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ﴾؛ علی7 است که این ندا را در میدهد و میگوید: لعنت خدا بر آنها باد که ولایت مرا تکذیب کردند و حق مرا کوچک شمردند.[19]
از طرق شیعه نیز روایات متعددی در این زمینه وارد شده است، از جمله اینکه «صدوق» با سند خود از امام باقر7 نقل میکند که امیر مؤمنان علی7 به هنگام بازگشت از میدان جنگ نهروان مطلع شد که معاویه آشکارا او را دشنام میدهد و یارانش را به قتل میرساند، حضرت برخاست و خطابهای ایراد کرد و در ضمن فرمود: ندا دهنده در دنیا و آخرت منم، همانگونه که خداوند میفرماید: ﴿فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ أَنْ لَعْنَةُ اللهِ عَلَى الظَّالِمِينَ﴾؛ من آن مؤذّن رستاخیزم، و نیز میفرماید: «وَ أَذٰانٌ مِنَ اللّـٰهِ وَ رَسُولِهِ» (به هنگام حج باید از طرف خدا و پیامبر این صدا به گوش همه مردم برسد...) آن مؤذن نیز من بودم.[20]
ما فکر میکنیم علت اینکه امیر مومنان علی7 به عنوان مؤذّن و ندا دهنده در آن روز انتخاب میشود.
این است که: اولا در دنیا نیز این منصب را از طرف خدا و پیامبر6 داشت زیرا پس از فتح مکه مأموریت پیدا کرد که سوره برائت را در موسم حج، با صدای
رسا برای همه مردم بخواند و اعلام دارد ﴿وَ أَذَانٌ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ
الْحَجِّ الْأَکْبَرِ أَنَّ اللَّـهَ بَرِيءٌ مِنَ الْمُشْرِکِينَ وَ رَسُولُهُ﴾؛ «این ندایی است از طرف
خداوند و پیامبرش به همه مردم در روز حج اکبر، که خدا و رسولش از مشرکان بیزارند».[21]
ثانیاً موقف علی7 در تمام طول زندگی موقف مبارزه با ظلم و ستم و درگیری مداوم با ظالمان و ستمگران بود، آن چنان که حمایت از مظلوم و دشمنی با ظالم در تمام فرازهای تاریخ زندگیش، با توجه به شرائط خاص عصرش میدرخشد. مگر نه این است که زندگی در جهان دیگر یک نوع تجسم بزرگ و تکامل یافته از زندگی انسانها در این جهان است.
بنا بر این چه جای تعجب که مؤذّن آن روز یعنی آن کس که ندای لعن بر ظالمان را در میان بهشت و دوزخ از طرف خدا و پیامبر6 سرمی دهد علی7 باشد.
از آنچه گفتیم پاسخ نویسنده «المنار» روشن میشود، که در فضیلت بودن این مقام برای علی7 تردید میکند و میگوید: «معلوم نیست که این کار برای او فضیلتی باشد!»
باید گفت؛ همانطور که نمایندگی از سوی پیامبر6 در مراسم حج و ابلاغ سوره برائت یکی از بزرگترین افتخارات او محسوب میشود و همانطور که مبارزه با ظالمان و ستمگران از برجستهترین فضائل او است تصدی این منصب در قیامت که دنباله همان برنامه است نیز، فضیلت آشکاری محسوب میشود.
و نیز از آنچه گفتیم پاسخ «آلوسی» نویسنده تفسیر «روح المعانی» که میگوید: صدور این احادیث از طرق اهل سنت ثابت نیست، روشن گردید، زیرا همانطور که دانستیم این حدیث را دانشمندان اهل تسنن و شیعه هر دو در کتابهای خود آوردهاند.
[1] . سوره اعراف: آیه 50 و 51.
[2] . ﴿الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَهْواً وَ لَعِباً﴾.
[3] . ﴿وَ غَرَّتْهُمُ الْحَیٰاهُ الدُّنْیٰا﴾..
[4] . سوره اعراف: آیه 52 و 53.
[5] . ﴿وَ لَقَدْ جِئْنٰاهُمْ بِکِتٰابٍ فَصَّلْنٰاهُ عَلیٰ عِلْمٍ﴾.
[6] . ﴿هُدیً وَ رَحْمَهً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ﴾.
[7] . ﴿هَلْ یَنْظُرُونَ إِلاّٰ تَأْوِیلَهُ﴾.
[8] . ﴿یَوْمَ یَأْتِی تَأْوِیلُهُ یَقُولُ الَّذِینَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ قَدْ جٰاءَتْ رُسُلُ رَبِّنٰا بِالْحَقِّ﴾.
[9] . ﴿فَهَلْ لَنٰا مِنْ شُفَعٰاءَ فَیَشْفَعُوا لَنٰا﴾.
[10] . ﴿أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَیْرَ الَّذِی کُنّٰا نَعْمَلُ﴾.
[11] . ﴿قَدْ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ﴾.
[12] . ﴿وَ ضَلَّ عَنْهُمْ مٰا کٰانُوا یَفْتَرُونَ﴾.
[13] . [سوره الأعراف (7): آیات 44 تا 45].
[14] . ﴿وَ نٰادیٰ أَصْحٰابُ الْجَنَّهِ أَصْحٰابَ النّٰارِ أَنْ قَدْ وَجَدْنٰا مٰا وَعَدَنٰا رَبُّنٰا حَقًّا فَهَلْ وَجَدْتُمْ مٰا وَعَدَ رَبُّکُمْ حَقًّا﴾.
[15] . ﴿قٰالُوا نَعَمْ﴾.
[16] . ﴿فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَیْنَهُمْ أَنْ لَعْنَهُ اللّـٰهِ عَلَی الظّٰالِمِینَ﴾.
[17] . ﴿اَلَّذِینَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللّـٰهِ وَ یَبْغُونَهٰا عِوَجاً وَ هُمْ بِالْآخِرَهِ کٰافِرُونَ﴾.
[18] . «یَبْغُونَهٰا عِوَجاً» به معنی «یطلبونها عوجا» میباشد یعنی آنها میل دارند و تلاش و کوشش میکنند که با القای شبهات و تبلیغات مسموم، راه راست را دگرگون نشان دهند، ضمناً «راغب» در مفردات میگوید: عوج (بر وزن کرج) به معنی کجی حسی است ولی «عوج» (بر وزن پدر) به کجیهایی گفته میشود که با فکر، درک میشود ولی ظاهرا پارهای از آیات قرآن مانند آیه 107 سوره طه با این تفصیل سازگار نیست (دقت کنید). در روایات اسلامی که در تفسیر و توضیح آیه فوق آمده است، غالبا به امیر مؤمنان علی7 تفسیر شده است.
[19] . «الا لعنه علی الذین کذبوا بولایتی و استخفوا بحقی» ؛ مجمع البیان، ذیل آیه مورد بحث.
[20] . تفسیر برهان، ج2، ص17.
[21] . سوره توبه: آیه3.